Ala's Reviews > La Danse de Gengis Cohn
La Danse de Gengis Cohn
by
by

آن چنان خوب بود که نظر نه چندان مثبتم رو به رومن گاری تغییر داد و مشتاق شدم تمام آثارشو بخونم و استفاده از اشاره و تمثیل و نماد در اشتیاقم بی تاثیر نبوده.
همون جور که مترجم در مقدمه گفته: " بی رحمانه بر اروپا و فرهنگش میتازد� عظیمتری� کتابه� وآثار و عقاید و شخصیتهای� را به باد تمسخر میگیرد، با طنزی گزنده وبدبینانه و گاه حتی نامنصفانه، تمام دستاوردهای تاریخی و مقدسات آن را به کثافت میکش�. طنزی که همانند آن را کمتر میتوان در ادبیات سراغ گرفت، طنزی که گاه به هزل و هجو میگرای�."
لیلی که در ابتدا منو یاد خودم -زن پرتمنای خونخوار- مینداخت؛ در آخر یادآور لیلیث همسر اول آدم و رانده شده انداخت که دلیل خیلی خاصی هم نداشت جزا این که راضی نبود و نمیش�.
از عبارات محبوبم در کتاب:
1-مجازات انسان این بود که آفریده شد.
2-فرهنگ وقتی وجود دارد که مادرانی که بچههایشا� را در بغل دارند از کندن قبرهایشان قبل از اعدام شدن، معاف باشند.
3-فرق بین آلمانیه� -که وارث فرهنگی عظیمان�- و سیمباهای وحشی این است: سیمباها قربانیانخود را میخورند� حال آن که آلمانیه� از قربانبان خود صابون میساختن�. این نیاز به پاکیزگی اسمش فرهنگ است!
4-و دنیا چنان زشت و نفرتانگی� مینمای� که شبیه واقعیت میشو�.
5-چهل مرگ را میتوا� شمرد، میتوا� آنه� را احساس کرد و حتی به تجسم درآورد. اگر شصت ملیون قربانی بود، مردم کمتر یکه میخوردند� چنین رقمی صرفا نوعی انتزاع است.
6-آیا واقعا قربانی و دژخیم محکومند تا ابد-تا وقتی بشر هست- به هم چسبیده باشند؟
7-قدرت فریاد به قدری عظیم است که شقاوت سرنوشت محتوم آدمی را در هم میشکن�.
8-او هرگز برانگیخته تر از هنگامی که دستنخورد� از روی جسدهای ما برمیخیزد� به نظر نمیرس�.
9-شما نمیتوانی� از یک زن توقع داشته باشید که تمام مردهایی را که در زندگیا� دوست میداشته� به یاد بیاورد :D
10-امید هرگز چیزی بیش از آوای شیپوری در میان جنگل نیست.
11-او طوری درباره قلب حرف میزند که انگار کبد یا طحال است! :D :D
همون جور که مترجم در مقدمه گفته: " بی رحمانه بر اروپا و فرهنگش میتازد� عظیمتری� کتابه� وآثار و عقاید و شخصیتهای� را به باد تمسخر میگیرد، با طنزی گزنده وبدبینانه و گاه حتی نامنصفانه، تمام دستاوردهای تاریخی و مقدسات آن را به کثافت میکش�. طنزی که همانند آن را کمتر میتوان در ادبیات سراغ گرفت، طنزی که گاه به هزل و هجو میگرای�."
لیلی که در ابتدا منو یاد خودم -زن پرتمنای خونخوار- مینداخت؛ در آخر یادآور لیلیث همسر اول آدم و رانده شده انداخت که دلیل خیلی خاصی هم نداشت جزا این که راضی نبود و نمیش�.
از عبارات محبوبم در کتاب:
1-مجازات انسان این بود که آفریده شد.
2-فرهنگ وقتی وجود دارد که مادرانی که بچههایشا� را در بغل دارند از کندن قبرهایشان قبل از اعدام شدن، معاف باشند.
3-فرق بین آلمانیه� -که وارث فرهنگی عظیمان�- و سیمباهای وحشی این است: سیمباها قربانیانخود را میخورند� حال آن که آلمانیه� از قربانبان خود صابون میساختن�. این نیاز به پاکیزگی اسمش فرهنگ است!
4-و دنیا چنان زشت و نفرتانگی� مینمای� که شبیه واقعیت میشو�.
5-چهل مرگ را میتوا� شمرد، میتوا� آنه� را احساس کرد و حتی به تجسم درآورد. اگر شصت ملیون قربانی بود، مردم کمتر یکه میخوردند� چنین رقمی صرفا نوعی انتزاع است.
6-آیا واقعا قربانی و دژخیم محکومند تا ابد-تا وقتی بشر هست- به هم چسبیده باشند؟
7-قدرت فریاد به قدری عظیم است که شقاوت سرنوشت محتوم آدمی را در هم میشکن�.
8-او هرگز برانگیخته تر از هنگامی که دستنخورد� از روی جسدهای ما برمیخیزد� به نظر نمیرس�.
9-شما نمیتوانی� از یک زن توقع داشته باشید که تمام مردهایی را که در زندگیا� دوست میداشته� به یاد بیاورد :D
10-امید هرگز چیزی بیش از آوای شیپوری در میان جنگل نیست.
11-او طوری درباره قلب حرف میزند که انگار کبد یا طحال است! :D :D
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
La Danse de Gengis Cohn.
Sign In »
Reading Progress
July 31, 2016
–
Started Reading
July 31, 2016
– Shelved
July 31, 2016
– Shelved as:
to-read
September 11, 2016
–
Finished Reading