ŷ

Farnaz's Reviews > آداب بی‌قرار�

آداب بی‌قراری by یعقوب یادعلی
Rate this book
Clear rating

by
7901734
's review

did not like it

به هنگام این قرارهای مخفی عاشقانه، حتی چای به سختی دم می کشد
آدم ها روی ندلی می نشینند، لبهایشان را تکان می دهند
هرکسی خودش پا روی پا می اندازد
این گونه
یک پا کف اتاق را لمس می کند
پای دیگر آزادانه در هوا می چرخد
گاه لبه گاه کسی بلند می شود نزدیک پنجره می رود
و از روزنه ی پرده
خیابان را دید می زند

شیمبورسکا
____________________________________________________________
چقدر دلش می خواست یک گوشه ی دنج پیدا می کرد، سر می گذاشت می خوابید. آنقدر می خوابید تا هشتاد ساله از خواب بیدار می شد، بعد به علت ابتلا به سرطان ریه، بر اثر مصرف بیش از حد مواد دخانی -که اگر بیدار بود حتما مصرف می کرد - دوباره سرش را می گذاشت و این بار می مرد
____________________________________________________________
به خاطر کاری که برایم انجام دادی متشکرم. حدس می زنم دلت برام تنگ نمیشه. باید فهمیده باشی چیزی برای دلتنگی وجود نداره. منم مثل بقیه ی زنها هستم. عرق می کنم، شب سرفه می کنم، و اول صبح ها دندون درد دارم. یکی از دندونام پوسیده
____________________________________________________________
برای همین موسیقی کیتارو را دوست داشت. ملودی های کشدار طولانی که گاهی قابل تشخیص نبود، یکنواخت پیش می رفت و آرام آرام، آنقدر آرام به اوج می رسید که نمی فهمیدی در اوجی، و ناگهان فرود بود، پیش بینی نشده و غیرقابل انتظار، چیزی شبثثیه زندگی، خود زندگی
____________________________________________________________
5 likes · flag

Sign into ŷ to see if any of your friends have read آداب بی‌قرار�.
Sign In »

Reading Progress

Started Reading
July 17, 2017 – Finished Reading
July 18, 2017 – Shelved

No comments have been added yet.