ŷ

Sijat Smiles's Reviews > زمستان

زمستان by مهدی اخوان ثالث
Rate this book
Clear rating

by
18413300
's review

it was amazing
bookshelves: persian, poems

بین کتابهایی که تا به حال از اخوان خونده‌م� یعنی از این اوستا، آخر شاهنامه و زمستان، به نظرم بهترین ه. نزدیک ۴۰ شعر که با قطعیت می‌تون� بگم حتی یکی از اونها هم ضعیف نبودن. موضوع اشعار هم بیشتر اجتماعی، سیاسی یا عاشقانه بود.
یه توضیحی بدم راجع به مسئله‌ا� که روزای اولِ خوندنِ اخوان خیلی ذهن خودم رو درگیر کرده‌بو�. اون هم این که چرا اینقدر ناامید کننده س؟! اون هم در حالی که تخلص شاعر امید ه. همونطور که خودش هم توی مقدمه‌� از این اوستا می‌گ�:
گویند که امید و چه نومید، ندانند
من مرثیه‌گو� وطن مرده‌� خویشم
که حالا اینجا با مصرع دومش کاری نداریم. یا توی یکی از اشعارش که مال همین کتاب زمستان هم هست میگه:
واز هرچه بود و هست و خواهدبود، دیگر
بیزارم و بیزار و بیزار
نومیدم و نومید و نومید
هرچند می‌خوانن� امیدم
با تقریب خیلی خوبی می‌ش� گفت توی همه‌� شعرها همچین بیت‌های� پیدا می‌ش�. حالا چرا همچین شاعری تخلصش باید امید باشه؟
به نظر من این خودش یکی از قشنگترین چیزها راجع به شخصیت اخوان و دیدگاهش نسبت به زندگی ه. یعنی کسی که شعرهاش رو شکایت خطاب می‌کن� و توی تک تک اشعارش از زمین و زمان، از هستن و بودن شکوه می‌کنه� کسی که تلخی و پوچی زندگی رو به چشم می‌بین� و نزدیکتر از پوست، لمسش می‌کن� و می‌گ� "چیست من می‌پرس� این تاریک ترس‌آو� چیست؟" یه جای دیگه می‌گ� "زندگی می‌گوی� اما باز باید زیست". یا توی شعری از آخر شاهنامه که صریحاً می‌گ� "زندگی را دوست می‌دار�
مرگ را دشمن"
از این قبیل ابیات فراوون می‌ش� پیدا کرد. به عنوان مثال، شعر خفته از کتاب زمستان. شاعر از خونه می‌زن� بیرون و پشت تپه‌ا� خارج از شهر، مرد پیر و درویش مسلکی رو می‌بین� که دراز به دراز افتاده و تن به قضای روزگار داده. شعر اینجوری تموم ميشه:
"همدرد من، عزیز من، ای مرد بینوا
آخر تو نیز زنده ای این خواب جهل چیست؟
مرد نبرد باش که در این کهنسرا
کاری محال در بر مرد نبرد نیست
زنهار،خواب غفلت و بیچارگی بس است
هنگام کوشش است اگر چشم وا کنی
تا کی به انتظار قیامت توان نشست؟
برخیز تا هزار قیامت به پا کنی"
همونطور که گفتم امثال این ابیات کم نیستن. شعر قصه‌� شهر سنگستان که یکی از موردعلاقه‌تری� های من هم هست، مفهومی داره تو مایه‌ها� اون آهنگ فرهاد که میگه "عکسا با دهن‌کج� بهم می‌گ� چشم امّیدو ببر از آسمون" که هر فردی، فقط با تکیه بر خودش می‌تون� موفق بشه و همه چیز توی دنیا بازتاب اعمال خود ماست. (برام سؤال شد که آیا اخوان به کارما معتقده یا نه؟! :/ من مورد دیگه‌ا� ندیده‌� که به این قضیه اشاره کنه، یا الان توی خاطرم نیست.)
با این تفاسیر، به نظرم انتخاب امید برای تخلص، کار بسیار هوشمندانه‌ا� از طرف شاعر بوده و کمک می‌کن� که از سؤتفاهم جلوگیری بشه و بهتر فکری که پشت شعرها و خود شخصیت شاعر هست رو بفهمیم: چشمت رو روی زشتی‌ه� نبند، از تلخی‌ه� شکایت کن اما تسلیم ناملایمات هم نشو.
بخوان آواز تلخت را ولکن دل به غم مسپار
کَرَک جان بنده‌� دم باش...
5 likes · flag

Sign into ŷ to see if any of your friends have read زمستان.
Sign In »

Reading Progress

August 11, 2017 – Shelved
August 11, 2017 – Shelved as: to-read
August 11, 2017 – Shelved as: persian
August 11, 2017 – Shelved as: poems
August 12, 2017 – Started Reading
August 12, 2017 –
page 52
27.37% "عاشقانه‌ه� تا به اینجا بیشتر بوده و انصافاً خیلی هم خوبن."
August 12, 2017 –
page 70
36.84% "فضای شعرها با از این اوستا متفاوت و به آخر شاهنامه نزدیکتر ه ولی به اندازه‌� از این اوستا دوسش دارم. امیدوارم تا آخر، همینطور خوب بمونه."
August 13, 2017 –
page 121
63.68% "عالیه این مرد و فوق‌العاد� س این کتاب"
August 14, 2017 – Finished Reading

Comments Showing 1-1 of 1 (1 new)

dateDown arrow    newest »

Behnam یاد جمله کامو افتادم -پوچی انتهای راه نیست بلکه نقطه آغاز اوست -طغیان علیه پوچی که تو فلسفه کامو هستش تو شعر زمستان اخوان هم کاملا مشهوده -ممنون بابت این ریویو عالی


back to top