Hossein Sharifi's Reviews > شاه ، بی بی، سرباز
شاه ، بی بی، سرباز
by

عنوان «شاه، بی بی، سرباز» اشاره ای مستقیم به بازی ورق دارد، اما این عنوان بیشتر کنایه ای است به محتوای اثر که حول محور یک مثلث عشقی روایت می شود؛ داستانی که اضلاع سه گانه آن را یک زن و دو مرد تشکیل می دهند و شخصیت ها را می توان با شاه و بی بی و سرباز نظیر سازی کرد. محل رخدادهای این رمان روسیه نیست و برخلاف رمان قبلی (ماشنکا) او حتی شخصیت های اصلی آن نیز غیر روس و آلمانی هستند. بنابراین علاقمندی ناشر آلمانی در آن ایام برای ترجمه و انتشار این رمان به زبان آلمانی بی جهت نبوده است.

این عنوان کنایهای� سه شخصیت اصلی کتاب به نامها� درایر و مارتا(همسر درایر) و فرانتس(فامیل درایر) که با توجه به قدرت و ثروت درایر، به شاه و به همین ترتیب مارتا به بیب� تشبیه شدند و فرانتس در پایین ترین درجه فقط از اموامر این دو نفر اطاعت میکند� نشان میدهد. نثر کتاب روان و ساده ست. داستان در آلمان اتفاق می افتد و روایت دیگها� از خیانت و دزدی رو بیان میکن� با این تفاوت که این تفکرات هولناک و استرس زا به طرزی پذیرفته شده و معمولی مطرح میشو�. ماجرای داستان علاقه� مارتا و فرانتس و چالش هاییه که در این راه با آن مواجه میشون�. احساس نفرت و آزردگی مارتا نسبت به درایر ، تلاش او برای تصاحب ثروت او و از دیگر سو توجه فرانتس به درایر و انجام خواسته های او حلقه ای از رابطه هایی پیچیده را شکل می دهد. این شیفتگی مثلثی عاشقانه و شوم را تشکیل می دهد که به سمت خلق تراژدی حرکت می کند. این رمان از درونمایه ای جذاب و چرخش های دراماتیک پرکشش برخوردار است، اتفاقاتی که روی تصمیم شخصیت ها اثر گذاشته و خط داستان به سویی دیگر می کشند و خواننده را نیز با خود همراه می کنند.

در اوایل کتاب دلداگی فرانتس به مارتا به چشم میخور�. علاقه� نفسگی� به زنی غریبه که در چند صفحه بعدتر به آشنایی صمیمی تبدیل میشود:
در این لحظه خورشید داشت صورت زن را آفتابی میکر�. میریخ� روی گونهها� صافش و گرمای کاذبی میدا� به چشمهای� با آن مردمک های درشت کش مانند توی عنبیها� با ته رنگ صورتی و پلکها� سیاه و دلربا، به چروکی بفهمی نفهمی شبیه بنفشهه� که خیلی قشنگ نیم بسته بود و به ندرت پلک میز�. تقریبا هیچ آرایشی نداشت فقط لای درزهای مورب و زیر لبها� گوشتالویش انگار رگهها� خشکیده� ماتیک پرتقالی رنگی دیده میش�.
نکته ی شایان توجه در اینجا است که زن متمولی مثل مارتا با وجود داشتن همسر ثروتمند و موفقی مثل درایر و حس تجمل گرایی خود مارتا،� چطور از جوان یک لاقبایی مثل فرانتس، که حتی اجاره� اتاقش را هم درایر میپرداز� خوشش آمده و بعد از اون چقدر حس تنفر نسبت به شوهرش برایش ملموس و بزرگ میشود، تا جایی که حاضر میشود فرانتس را به جای درایر در زندگیش تصر و برای محقق شدن این رویا تا انتها دست برنمیدار�.

هر چند که شوهرش مشکلاتی دارد ولی در قسمتهای� اشاره شده که واقعا به همسرش علاقه مند و از برخورد سرد مارتا ناراحت است:
من قشنگ میفهم� با زنت چکار میکنی، عاشقش هستی اما توجهی به او نمیکن�. عاشقش هستی- اوه خیلی زیاد- اما به خودت زحمت نمیده� ببینی باطنش چه شکلی ست. میبوس� اش و باز هم توجهی به او نمیکن�.
نکتها� که خود نویسنده بیان میکند «این جانور چموش(کتاب شاه، بیبی� سرباز) از همه� رمان هایم بیخیا� تر است.» درست ترین نظریست که میشو� درمورد کتاب داد. توصیفها� دقیق و بیقاعد� انگاری لیز بخورند و وارد داستان شوند در متن پیدا میشون� و خواننده را سرگردان می کنند.
زیر نگاه تابناک و بیاعتنا� زن، ابروهایش گره خورد و وقتی زن سرش را برگرداند، فرانتس توی ذهنش انگار انگشتهای� روی مهرهها� یک چرتکه� نامرئی حرکت کند، حساب کرد چند روز از عمرش را حاضر است بدهد تا این زن بپذیردش.
ناباکوف اعتقادی به نظریات و تحلیل های روان کاوانه فروید ندارد؛ و در آثارش معمولا به شیوه خود به تحلیل غرایز انسانی و نقشی که کنش و واکنش های شان دارد می پردازد. در حقیقت به گونه ای رفتار میکند که نظریات فروید را زیر سوال برده و به تمسخر می گیرد.
by


عنوان «شاه، بی بی، سرباز» اشاره ای مستقیم به بازی ورق دارد، اما این عنوان بیشتر کنایه ای است به محتوای اثر که حول محور یک مثلث عشقی روایت می شود؛ داستانی که اضلاع سه گانه آن را یک زن و دو مرد تشکیل می دهند و شخصیت ها را می توان با شاه و بی بی و سرباز نظیر سازی کرد. محل رخدادهای این رمان روسیه نیست و برخلاف رمان قبلی (ماشنکا) او حتی شخصیت های اصلی آن نیز غیر روس و آلمانی هستند. بنابراین علاقمندی ناشر آلمانی در آن ایام برای ترجمه و انتشار این رمان به زبان آلمانی بی جهت نبوده است.

این عنوان کنایهای� سه شخصیت اصلی کتاب به نامها� درایر و مارتا(همسر درایر) و فرانتس(فامیل درایر) که با توجه به قدرت و ثروت درایر، به شاه و به همین ترتیب مارتا به بیب� تشبیه شدند و فرانتس در پایین ترین درجه فقط از اموامر این دو نفر اطاعت میکند� نشان میدهد. نثر کتاب روان و ساده ست. داستان در آلمان اتفاق می افتد و روایت دیگها� از خیانت و دزدی رو بیان میکن� با این تفاوت که این تفکرات هولناک و استرس زا به طرزی پذیرفته شده و معمولی مطرح میشو�. ماجرای داستان علاقه� مارتا و فرانتس و چالش هاییه که در این راه با آن مواجه میشون�. احساس نفرت و آزردگی مارتا نسبت به درایر ، تلاش او برای تصاحب ثروت او و از دیگر سو توجه فرانتس به درایر و انجام خواسته های او حلقه ای از رابطه هایی پیچیده را شکل می دهد. این شیفتگی مثلثی عاشقانه و شوم را تشکیل می دهد که به سمت خلق تراژدی حرکت می کند. این رمان از درونمایه ای جذاب و چرخش های دراماتیک پرکشش برخوردار است، اتفاقاتی که روی تصمیم شخصیت ها اثر گذاشته و خط داستان به سویی دیگر می کشند و خواننده را نیز با خود همراه می کنند.

در اوایل کتاب دلداگی فرانتس به مارتا به چشم میخور�. علاقه� نفسگی� به زنی غریبه که در چند صفحه بعدتر به آشنایی صمیمی تبدیل میشود:
در این لحظه خورشید داشت صورت زن را آفتابی میکر�. میریخ� روی گونهها� صافش و گرمای کاذبی میدا� به چشمهای� با آن مردمک های درشت کش مانند توی عنبیها� با ته رنگ صورتی و پلکها� سیاه و دلربا، به چروکی بفهمی نفهمی شبیه بنفشهه� که خیلی قشنگ نیم بسته بود و به ندرت پلک میز�. تقریبا هیچ آرایشی نداشت فقط لای درزهای مورب و زیر لبها� گوشتالویش انگار رگهها� خشکیده� ماتیک پرتقالی رنگی دیده میش�.
نکته ی شایان توجه در اینجا است که زن متمولی مثل مارتا با وجود داشتن همسر ثروتمند و موفقی مثل درایر و حس تجمل گرایی خود مارتا،� چطور از جوان یک لاقبایی مثل فرانتس، که حتی اجاره� اتاقش را هم درایر میپرداز� خوشش آمده و بعد از اون چقدر حس تنفر نسبت به شوهرش برایش ملموس و بزرگ میشود، تا جایی که حاضر میشود فرانتس را به جای درایر در زندگیش تصر و برای محقق شدن این رویا تا انتها دست برنمیدار�.

هر چند که شوهرش مشکلاتی دارد ولی در قسمتهای� اشاره شده که واقعا به همسرش علاقه مند و از برخورد سرد مارتا ناراحت است:
من قشنگ میفهم� با زنت چکار میکنی، عاشقش هستی اما توجهی به او نمیکن�. عاشقش هستی- اوه خیلی زیاد- اما به خودت زحمت نمیده� ببینی باطنش چه شکلی ست. میبوس� اش و باز هم توجهی به او نمیکن�.
نکتها� که خود نویسنده بیان میکند «این جانور چموش(کتاب شاه، بیبی� سرباز) از همه� رمان هایم بیخیا� تر است.» درست ترین نظریست که میشو� درمورد کتاب داد. توصیفها� دقیق و بیقاعد� انگاری لیز بخورند و وارد داستان شوند در متن پیدا میشون� و خواننده را سرگردان می کنند.
زیر نگاه تابناک و بیاعتنا� زن، ابروهایش گره خورد و وقتی زن سرش را برگرداند، فرانتس توی ذهنش انگار انگشتهای� روی مهرهها� یک چرتکه� نامرئی حرکت کند، حساب کرد چند روز از عمرش را حاضر است بدهد تا این زن بپذیردش.
ناباکوف اعتقادی به نظریات و تحلیل های روان کاوانه فروید ندارد؛ و در آثارش معمولا به شیوه خود به تحلیل غرایز انسانی و نقشی که کنش و واکنش های شان دارد می پردازد. در حقیقت به گونه ای رفتار میکند که نظریات فروید را زیر سوال برده و به تمسخر می گیرد.
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
شاه ، بی بی، سرباز.
Sign In »
Reading Progress
May 15, 2018
–
Started Reading
May 15, 2018
– Shelved
May 18, 2018
–
Finished Reading