Peiman E iran's Reviews > کلیات سعدی
کلیات سعدی
by
by

دوستان� گرانقدر، کلیاتِ زنده یاد سعدیِ بزرگوار از گلستان، بوستان، غزلیات، قصاید، رباعیات، ترجیعات، ملمعات و مفردات، تشکیل شده است... پیش از این ریویوهایی جداگانه از غزلیات و رباعیاتِ سعدی برایتان نوشته بودم
د� زیر به انتخاب، ابیاتی از کلیاتِ سعدی را برایِ شما ادب دوستانِ گرامی مینویسم که در ریویوهایِ پیشین نیاورده بودم... البته در پایانِ این ریویو لینکِ ریویوهایِ مربوط به غزلیات و رباعیات را نیز برایتان میگذارم
---------------------------------------------
اِ� سروِ بلند قامتِ دوست
و� وه که شمایلت چه نیکوست
د� پایِ لطافتِ تو میراد
ه� سروِ سهی که بر لبِ جوست
بع� از طلبِ تو در سرم نیست
غی� از تو بخاطر اندرم نیست
ر� می ندهی که پیشت آیم
و� پیشِ تو ره که بگذرم، نیست
مه� از همه خلق بر گرفتم
ج� یادِ تو در تصورم نیست
اِ� زلفِ تو هر خمی کمندی
چشم� به کرشمه چشم بندی
دیوانه� عشقت اِی پری روی
عاق� نشود به هیچ پندی
گ� زخم خورم، زِ دستِ چون مرهمِ دوست
ی� مغز برآیدم چو بادام از پوست
غیر� نگذاردم که نالم به کسی
ت� خلق ندانند که منظورِ من اوست
ی� همچو همای بر من افکن پَرِ خویش
ت� بندگیت کنم به جان و سرِ خویش
گ� لایقِ خدمتم ندانی بر خویش
ت� من سرِ خویش گیرم و کشورِ خویش
وقت� طرب خوش یافتم، آن دلبرِ طنّاز را
ساق� بیار آن جامِ می، مطرب بزن آن ساز را
شور� غمِ عشقش چنین، حیف است پنهان داشتن
د� گوشِ نی رمزی بگو، تا برکشد آواز را
*
ل� ابالی چه کند دفترِ دانایی را
طاقت� وعظ نباشد سرِ سودایی را
دید� را فایده آنست که دلبر بیند
و� نبیند چه بود فایده بینایی را
*
دیگ� نشنیدیم چنین فتنه که برخاست
ا� خانه برون آمد و بازار بیاراست
گ� خونِ من و جملهٔ عالم تو بریزی
اقرا� بیاریم که جرم از طرفِ ماست
*
اتفاق� به سرِ کویِ کسی افتادست
ک� در آن کوی چو من کشته بسی افتادست
ب� دلآرام بگو اِی نفسِ بادِ سحر
کار� ما همچو سحر با نفسی افتادست
*
ت� دستها کمر نکنی بر میانِ دوست
بوس� به کامِ دل ندهی بر دهانِ دوست
دان� حیاتِ کشتهٔ شمشیرِ عشق چیست؟
سیب� گزیدن از رخِ چون بوستانِ دوست
*
اِ� دیدنت آسایش و خندیدنت آفت
گو� از همه خوبان برُبودی به لطافت
ه� مُلکِ وجودی که به شوخی بگرفتی
سلطان� خیالت بنشاندی به خلافت
*
ه� کسی را هوسی در سر و کاری در پیش
من� بیکار، گرفتارِ هوایِ دلِ خویش
اِ� که گفتی به هوا دل منه و مهر مبند
م� چنینم، تو برو مصلحتِ خویش اندیش
*
ساق� بده آن شرابِ گلرنگ
مطر� بزن آن نوایِ بر چنگ
اِ� زاهدِ خرقه پوش، تا کی
ب� عاشقِ خسته دل کنی جنگ؟
*
گ� خلق بدانند که من عاشق و مستم
آواز� درستست که من توبه شکستم
بند� همه غمهایِ جهان بر دلِ من بود
د� بندِ تو افتادم و از جمله برستم
*
و� که جدا نمیشود، نقشِ تو از خیالِ من
ت� چه شود به عاقبت در طلبِ تو حالِ من
پرتو� نورِ رویِ تو، هر نفسی به هر کسی
میرس� و نمیرسد نوبتِ اتصالِ من
*
مشتاق� تواَم با همه جوری و جفایی
محبوب� منی، با همه جرمی و خطایی
شای� که به خون بر سرِ خاکم بنویسند
ای� بود که با دوست به سر بُرد وفایی
*
گ� برود به هر قدم، در رهِ دیدنت سری
م� نه حریفِ رفتنم، از درِ تو به هر دری
گرچ� تو بهتری و من، از همه خلق کمترم
شای� اگر نظر کند، محتشمی به چاکری
*
عشق� جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی
ی� چو بود اندر دلم، کمتر فزودی کاشکی
ه� زمان گویم زِ داغِ عشق و تیمارِ فراق
د� ربود از من نگارم، جان ربودی کاشکی
*
بسیا� سفر باید، تا پخته شود خامی
صوف� نشود صافی، تا در نکشد جامی
اِ� بلبل اگر نالی، من با تو هم آوازم
ت� عشقِ گُلی داری، من عشقِ گُل اندامی
---------------------------------------------
لینک� ریویو، مربوط به غزلیاتِ سعدی
/review/show...
لین� ریویو، مربوط به رباعیاتِ سعدی
/review/show...
---------------------------------------------
امیدوار� این انتخابها را پسندیده باشید
�<پیروز باشید و ایرانی>
د� زیر به انتخاب، ابیاتی از کلیاتِ سعدی را برایِ شما ادب دوستانِ گرامی مینویسم که در ریویوهایِ پیشین نیاورده بودم... البته در پایانِ این ریویو لینکِ ریویوهایِ مربوط به غزلیات و رباعیات را نیز برایتان میگذارم
---------------------------------------------
اِ� سروِ بلند قامتِ دوست
و� وه که شمایلت چه نیکوست
د� پایِ لطافتِ تو میراد
ه� سروِ سهی که بر لبِ جوست
بع� از طلبِ تو در سرم نیست
غی� از تو بخاطر اندرم نیست
ر� می ندهی که پیشت آیم
و� پیشِ تو ره که بگذرم، نیست
مه� از همه خلق بر گرفتم
ج� یادِ تو در تصورم نیست
اِ� زلفِ تو هر خمی کمندی
چشم� به کرشمه چشم بندی
دیوانه� عشقت اِی پری روی
عاق� نشود به هیچ پندی
گ� زخم خورم، زِ دستِ چون مرهمِ دوست
ی� مغز برآیدم چو بادام از پوست
غیر� نگذاردم که نالم به کسی
ت� خلق ندانند که منظورِ من اوست
ی� همچو همای بر من افکن پَرِ خویش
ت� بندگیت کنم به جان و سرِ خویش
گ� لایقِ خدمتم ندانی بر خویش
ت� من سرِ خویش گیرم و کشورِ خویش
وقت� طرب خوش یافتم، آن دلبرِ طنّاز را
ساق� بیار آن جامِ می، مطرب بزن آن ساز را
شور� غمِ عشقش چنین، حیف است پنهان داشتن
د� گوشِ نی رمزی بگو، تا برکشد آواز را
*
ل� ابالی چه کند دفترِ دانایی را
طاقت� وعظ نباشد سرِ سودایی را
دید� را فایده آنست که دلبر بیند
و� نبیند چه بود فایده بینایی را
*
دیگ� نشنیدیم چنین فتنه که برخاست
ا� خانه برون آمد و بازار بیاراست
گ� خونِ من و جملهٔ عالم تو بریزی
اقرا� بیاریم که جرم از طرفِ ماست
*
اتفاق� به سرِ کویِ کسی افتادست
ک� در آن کوی چو من کشته بسی افتادست
ب� دلآرام بگو اِی نفسِ بادِ سحر
کار� ما همچو سحر با نفسی افتادست
*
ت� دستها کمر نکنی بر میانِ دوست
بوس� به کامِ دل ندهی بر دهانِ دوست
دان� حیاتِ کشتهٔ شمشیرِ عشق چیست؟
سیب� گزیدن از رخِ چون بوستانِ دوست
*
اِ� دیدنت آسایش و خندیدنت آفت
گو� از همه خوبان برُبودی به لطافت
ه� مُلکِ وجودی که به شوخی بگرفتی
سلطان� خیالت بنشاندی به خلافت
*
ه� کسی را هوسی در سر و کاری در پیش
من� بیکار، گرفتارِ هوایِ دلِ خویش
اِ� که گفتی به هوا دل منه و مهر مبند
م� چنینم، تو برو مصلحتِ خویش اندیش
*
ساق� بده آن شرابِ گلرنگ
مطر� بزن آن نوایِ بر چنگ
اِ� زاهدِ خرقه پوش، تا کی
ب� عاشقِ خسته دل کنی جنگ؟
*
گ� خلق بدانند که من عاشق و مستم
آواز� درستست که من توبه شکستم
بند� همه غمهایِ جهان بر دلِ من بود
د� بندِ تو افتادم و از جمله برستم
*
و� که جدا نمیشود، نقشِ تو از خیالِ من
ت� چه شود به عاقبت در طلبِ تو حالِ من
پرتو� نورِ رویِ تو، هر نفسی به هر کسی
میرس� و نمیرسد نوبتِ اتصالِ من
*
مشتاق� تواَم با همه جوری و جفایی
محبوب� منی، با همه جرمی و خطایی
شای� که به خون بر سرِ خاکم بنویسند
ای� بود که با دوست به سر بُرد وفایی
*
گ� برود به هر قدم، در رهِ دیدنت سری
م� نه حریفِ رفتنم، از درِ تو به هر دری
گرچ� تو بهتری و من، از همه خلق کمترم
شای� اگر نظر کند، محتشمی به چاکری
*
عشق� جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی
ی� چو بود اندر دلم، کمتر فزودی کاشکی
ه� زمان گویم زِ داغِ عشق و تیمارِ فراق
د� ربود از من نگارم، جان ربودی کاشکی
*
بسیا� سفر باید، تا پخته شود خامی
صوف� نشود صافی، تا در نکشد جامی
اِ� بلبل اگر نالی، من با تو هم آوازم
ت� عشقِ گُلی داری، من عشقِ گُل اندامی
---------------------------------------------
لینک� ریویو، مربوط به غزلیاتِ سعدی
/review/show...
لین� ریویو، مربوط به رباعیاتِ سعدی
/review/show...
---------------------------------------------
امیدوار� این انتخابها را پسندیده باشید
�<پیروز باشید و ایرانی>
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
کلیات سعدی.
Sign In »
Reading Progress
Finished Reading
December 7, 2018
– Shelved
December 7, 2018
– Shelved as:
شعر-و-شاعری
August 9, 2023
– Shelved as:
favorites