ŷ

Peiman E iran's Reviews > کلیات سعدی

کلیات سعدی by Saadi
Rate this book
Clear rating

by
42133960
's review

it was amazing
bookshelves: شعر-و-شاعری, favorites

‎دوستان� گرانقدر، کلیاتِ زنده یاد سعدیِ بزرگوار از گلستان، بوستان، غزلیات، قصاید، رباعیات، ترجیعات، ملمعات و مفردات، تشکیل شده است... پیش از این ریویوهایی جداگانه از غزلیات و رباعیاتِ سعدی برایتان نوشته بودم
‎د� زیر به انتخاب، ابیاتی از کلیاتِ سعدی را برایِ شما ادب دوستانِ گرامی مینویسم که در ریویوهایِ پیشین نیاورده بودم... البته در پایانِ این ریویو لینکِ ریویوهایِ مربوط به غزلیات و رباعیات را نیز برایتان میگذارم
---------------------------------------------
‎اِ� سروِ بلند قامتِ دوست
‎و� وه که شمایلت چه نیکوست
‎د� پایِ لطافتِ تو میراد
‎ه� سروِ سهی که بر لبِ جوست

‎بع� از طلبِ تو در سرم نیست
‎غی� از تو بخاطر اندرم نیست
‎ر� می ندهی که پیشت آیم
‎و� پیشِ تو ره که بگذرم، نیست
‎مه� از همه خلق بر گرفتم
‎ج� یادِ تو در تصورم نیست

‎اِ� زلفِ تو هر خمی کمندی
‎چشم� به کرشمه چشم بندی
‎دیوانه� عشقت اِی پری روی
‎عاق� نشود به هیچ پندی

‎گ� زخم خورم، زِ دستِ چون مرهمِ دوست
‎ی� مغز برآیدم چو بادام از پوست
‎غیر� نگذاردم که نالم به کسی
‎ت� خلق ندانند که منظورِ من اوست

‎ی� همچو همای بر من افکن پَرِ خویش
‎ت� بندگیت کنم به جان و سرِ خویش
‎گ� لایقِ خدمتم ندانی بر خویش
‎ت� من سرِ خویش گیرم و کشورِ خویش

‎وقت� طرب خوش یافتم، آن دلبرِ طنّاز را
‎ساق� بیار آن جامِ می، مطرب بزن آن ساز را
‎شور� غمِ عشقش چنین، حیف است پنهان داشتن
‎د� گوشِ نی رمزی بگو، تا برکشد آواز را
*
‎ل� ابالی چه کند دفترِ دانایی را
‎طاقت� وعظ نباشد سرِ سودایی را
‎دید� را فایده آنست که دلبر بیند
‎و� نبیند چه بود فایده بینایی را
*
‎دیگ� نشنیدیم چنین فتنه که برخاست
‎ا� خانه برون آمد و بازار بیاراست
‎گ� خونِ من و جملهٔ عالم تو بریزی
‎اقرا� بیاریم که جرم از طرفِ ماست
*
‎اتفاق� به سرِ کویِ کسی افتادست
‎ک� در آن کوی چو من کشته بسی افتادست
‎ب� دلآرام بگو اِی نفسِ بادِ سحر
‎کار� ما همچو سحر با نفسی افتادست
*
‎ت� دستها کمر نکنی بر میانِ دوست
‎بوس� به کامِ دل ندهی بر دهانِ دوست
‎دان� حیاتِ کشتهٔ شمشیرِ عشق چیست؟
‎سیب� گزیدن از رخِ چون بوستانِ دوست
*
‎اِ� دیدنت آسایش و خندیدنت آفت
‎گو� از همه خوبان برُبودی به لطافت
‎ه� مُلکِ وجودی که به شوخی بگرفتی
‎سلطان� خیالت بنشاندی به خلافت
*
‎ه� کسی را هوسی در سر و کاری در پیش
‎من� بیکار، گرفتارِ هوایِ دلِ خویش
‎اِ� که گفتی به هوا دل منه و مهر مبند
‎م� چنینم، تو برو مصلحتِ خویش اندیش
*
‎ساق� بده آن شرابِ گلرنگ
‎مطر� بزن آن نوایِ بر چنگ
‎اِ� زاهدِ خرقه پوش، تا کی
‎ب� عاشقِ خسته دل کنی جنگ؟
*
‎گ� خلق بدانند که من عاشق و مستم
‎آواز� درستست که من توبه شکستم
‎بند� همه غمهایِ جهان بر دلِ من بود
‎د� بندِ تو افتادم و از جمله برستم
*
‎و� که جدا نمیشود، نقشِ تو از خیالِ من
‎ت� چه شود به عاقبت در طلبِ تو حالِ من
‎پرتو� نورِ رویِ تو، هر نفسی به هر کسی
‎میرس� و نمیرسد نوبتِ اتصالِ من
*
‎مشتاق� تواَم با همه جوری و جفایی
‎محبوب� منی، با همه جرمی و خطایی
‎شای� که به خون بر سرِ خاکم بنویسند
‎ای� بود که با دوست به سر بُرد وفایی
*
‎گ� برود به هر قدم، در رهِ دیدنت سری
‎م� نه حریفِ رفتنم، از درِ تو به هر دری
‎گرچ� تو بهتری و من، از همه خلق کمترم
‎شای� اگر نظر کند، محتشمی به چاکری
*
‎عشق� جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی
‎ی� چو بود اندر دلم، کمتر فزودی کاشکی
‎ه� زمان گویم زِ داغِ عشق و تیمارِ فراق
‎د� ربود از من نگارم، جان ربودی کاشکی
*
‎بسیا� سفر باید، تا پخته شود خامی
‎صوف� نشود صافی، تا در نکشد جامی
‎اِ� بلبل اگر نالی، من با تو هم آوازم
‎ت� عشقِ گُلی داری، من عشقِ گُل اندامی
---------------------------------------------
‎لینک� ریویو، مربوط به غزلیاتِ سعدی

/review/show...

‎لین� ریویو، مربوط به رباعیاتِ سعدی

/review/show...

---------------------------------------------
‎امیدوار� این انتخابها را پسندیده باشید
�<پیروز باشید و ایرانی>
36 likes · flag

Sign into ŷ to see if any of your friends have read کلیات سعدی.
Sign In »

Reading Progress

Finished Reading
December 7, 2018 – Shelved
December 7, 2018 – Shelved as: شعر-و-شاعری
August 9, 2023 – Shelved as: favorites

No comments have been added yet.