ŷ

Arash's Reviews > به امید دیدار در آن دنیا

به امید دیدار در آن دنیا by Pierre Lemaitre
Rate this book
Clear rating

by
41371570
's review

it was amazing

نمی دانم در وصف اش چه بگویم و چه بنویسم، آن چنان روحم از هم گسیخته شده که جمع کردن آن ها در کنار هم کاری است بس دشوار، این کاری است که کتابِ لومتر بر سر من آورده است. کتابی که خواندنش برایم طولانی شد، نه اینکه دلیلش بد بودن و نچسب بودن کتاب باشد نه، بلکه بلعکس، هر خط و هر صفحه اش به جان و تنم می نشست، تنم را لِه می کرد و حس غیرقابل وصفی را در من بر می انگیخت که نمی دانم چه بنامم اش.
به امید دیدار در آن دنیا یا به عبارتی ملموس تر، دیدار به قیامت. قیامت کدام است؟ قیامت را همان محفل پس از مرگ می دانید؟ اگر قیامت در همین دنیا برایتان رقم بخورد چه؟ آیا مرگ را به زندگانی ترجیح نمی دهید؟ وقتی که از زیر خروارها خاک نجات می یابید و خوشحال از تنفس هوا و بازگشت روح به تنی له شده از حجمِ فشارِ زمین بر تن، اگر می دانستید زین پس چه چیزی در انتظارتان هست، دنیا را جا می گذاشتید برای آن هایی که حرص و طمع آن را دارند. آن هایی که به خودی از پشت شلیک می کنند، آن هایی که همرزم خود را در چاله ای می‌انداز� تا جان دهد و رذالت هایش را کسی افشا نکند، آن هایی که نان را به نرخ روز می خورند و برایشان هیچ کسی جز خودشان اهمیتی ندارد. خواه جنگ باشد خواه در زمان صلح. این ذاتِ انسانی است که در تداوم زندگی، خود را می نمایاند.
کم سن و سالانی که بالاجبار برایِ مام وطن و دفاع از کیانِ خویش لباس رزم می پوشند، جانشان برای بازماندگانشان دارای ارزشی وافر است، ولی برای فرماندهان شان و جنگ طلبان و کسانی که واهمه ی کشور گشایی دارند پشیزی نمی ارزند، آن ها نه جان اند و نه تن، آن ها تبدیل به عدد می شوند، عددی بیانگر تعداد، فارغ از زنده بودن و زیست آنها، همانند شِیء ای بی ارزش، عده ای سالم بر می گردند و عده ای تکه تکه، قطعه قطعه یا کاملا متلاشی شده می مانند و همانجا مدفون می شوند یا خوراک حیوانات دیگر می شوند.
حال پس از جنگ همان جان هایِ بی ارزش، ارج و قُربی پیدا می کنند و می شوند نمادی برای بالیدن. همان کسانی که در جبهه به خودی تیر میزدند حال می شوند مدافع به جای ماندن و بازگشت جسم آن ها به وطن خویش و گرامی داشت یادِ آن ها. این همان مرده خوری است. کسانی که حتی به تن له شده و از هم پاشیده و تکه تکه شده سرباز وطن هم رحم نمی کنند. همواره به فکر سود و منفعت خویش هستند، حتی شده با پر کردن تابوت هایی که برای خردسالان هم کوچک است با خرواری از خاک، همان خاکی که برایش جان ها فدا شده.
ما انسان ها همیشه زندگان را فراموش کرده و مردگان را پرستیده ایم. سربازان بازگشته از جنگ، در فلاکتِ تمام دست و پا می زنند، در نان شبشان مانده اند، با جسم ناقصشان کاری از دستشان بر نمی آید در حالی که مردمان و حاکمان و فرماندهان در تلاش اند تا یاد مردگان را گرامی بدارند، یادواره هایی با مخارجی گزاف، ساختن نماد و مجسمه هایی سنبلیک از کشته شدگان. چه نمادی بهتر از همین سربازانی که از جنگ جان سالم به در بردند؟ آن ها خودْ تاریخِ ناطق اند، زخم ها را بر تن دارند، روحشان در هم گسیخته از جنگ و اتفاقات آن. چه کسی بهتر از آنها می تواند از مصائب جنگ بگوید؟ چه کسی بهتر از آن ها می تواند نماد و عبرتی باشد برای جنگ طلبی و خونخواری؟ قدر شناسی همین فراموش نکردن آن هاست، قدر شناسی یعنی مراقبت از آن ها، قدر شناسی یعنی به فراموشی نسپردن آن ها. آن هایی که نوجوانی شان را با گلوله و خون و جنازه و باروت و بمب و نارنجک سپری کردند. دنیا را برایشان به قیامت تبدیل نکنیم. نشود که آن ها روزی چندین مرتبه از زنده ماندن خویش پشیمان شوند. دیدار همگی مان به قیامت، باشد که در قیامتی که برایمان رقم می زنند خوشحال باشیم. پس " به امید دیدار در آن دنیا".
62 likes · flag

Sign into ŷ to see if any of your friends have read به امید دیدار در آن دنیا.
Sign In »

Reading Progress

February 3, 2020 – Shelved
February 3, 2020 – Shelved as: to-read
February 7, 2020 – Started Reading
February 15, 2020 –
page 32
6.4%
February 16, 2020 –
page 150
30.0%
February 19, 2020 –
page 300
60.0%
February 24, 2020 –
page 450
90.0%
February 25, 2020 – Finished Reading

No comments have been added yet.