ŷ������

نوجوان که بودم، هر بار که کتابی را تمام می کردم به کتاب فروشی رشد اهواز می رفتم و آنجا آقایی بود که کتاب بعدی‌ا�� که باید بخوانم را بهم معرفی و پیشنهاد می کرد. یکی از این پیشنهادها سور بز بود که یادم نمی آید به چه علتی تخطی کردم و آن موقع کتاب را نخواندم. اواسط دهه هشتاد بود. شاید بیشتر به خاطر سن کم خودم بود که هنوز هولناکی زندگی خودمان را حس نمی‌کردم�� شاید هم اوضاع انقدر بد نبود. نمی‌دان��.

حالا اما خوشحالم که آن موقع کتاب را نخواندم. از آنجایی که خب شرایط فعلی جامعه، وضعیت سیاسی و تاریخی حاکم بر کشور در این روزها باعث شد که درک متقابل غم‌انگیز�� از کتاب داشته باشم. بسیاری از قصه‌ه�� و ظلم‌ه�� و کشتارها و دروغ‌ه�� را حداقل در چند سال گذشته همه‌�� ما زیسته‌ای��. تجربه کرده‌ای��. فرصت‌طلب‌ه�� و نوچگان دیکتاتورها را حالا دیگر به خوبی می‌شناسی��. غم انگیز بود کتاب. بیشتر شاید زندگی خودمان. که چقدر کشته شدیم و دروغ شنیدیم.