پیمان عَلُو's Reviews > ننه دلاور و فرزندان او
ننه دلاور و فرزندان او
by
by

� این نمایش ما را از چندین سال تعمق معاف کرده است .
در یک جامعه� بد، چگونه میتوا� خوب بود و در عین حال آب به آسیاب نامردمان نریخت؟
این پرسش تقریبا در همه� نمایشنامهها� برشت مطرح میشو�.در اخلاق برشت هیچچی� جزمیا� وجود ندارد:اخلاق او غالبا به شدت پرسشگران� است.
آثار برشت در روزگار ما،با نور افشانیا� بیهمت� در میانه� دو کویر میدرخشن�: کویر تئاتر و کویر هنر انقلابی�
هرکس بخواهد درباره� تئاتر و انقلاب اندیشه کند،ناچار سر از برشت در خواهد آورد.
اما ننه دلاور:
مخاطبان ننه دلاور کسانی نیستند که به شکل مستقیم یا غیر مستقیم،در جنگه� ثروت میاندوزند� نه، ننه دلاور روی سخن با کسانی دارد که از جنگ رنج میبرن� و از آن هیچ سودی نمیبرن�.این است نخستین دلیل عظمت این نمایشنامه: ننه دلاور اثری است تمام و کمال مردمی،زیرا فهم نیت ژرفا� تنها از مردم ساخته است.از تکرار این حقیقت نباید خسته شویم:شناخت برشت،در قیاس با شناخت شکسپیر یا گوگول،اهمیتی دیگرگون دارد:زیرا برشت تئاتر خود را برای ما،دقیقا برای ما،نوشته است و نه برای ابدیت .
ننه دلاور به یاری کسانی میآی� که ،همچون قهرمان،جنگ را مقدر و خود را ناگزیر میپندارن�: ننه دلاور نشان میده� که جنگ،از آنجا که رویدادی بشری است،هیچ ارتباطی با قضا و قدر ندارد و بنابراین با تاختن بر علل سوداگرانه� جنگ، میتوا� پیآمدها� نظامی آن را از میان برد.اندیشه ایناس�.
برشت جنگ سیسال� را با تمام وسعتا� پیش چشمم� میگستراند؛د� این دیرندِ بی رحم،همه چیز زوال مییاب�(اشیا،چهرهها،عواط�) همه چیز تباه میشو�(فرزندان ننه دلاور یکی پس از دیگری کشته میشون�) ؛ ننه دلاورِ خواربار فروش،که تجارت و زندگیا� ثمرات فقیر جنگاند،چنا� در جنگ فرو رفته که انگار آن را نمیبین�(مگر شاید کورسویی از آن را در پایان بخش نخست) : او کور است،تن میده� بیک� بفهمد؛ برای او جنگ قضا و قدری است بی چون و چرا.
برای او،اما نه دیگر برای ما.زیرا ما ننه دلاورِ کور را میبینیم� چیزی را که او نمیبیند،میبینی�.ما میفهمی� که ننه دلاور قربانی چیزی است که خود نمیبیند�.تماشاگر میفهم� که در این جنگها� سیسال� او عینا به ننه دلاور میمان�: رنج میکش� و ابلهانه از توان خویش برای پایان دادن به فلاکتا� غافل است.نمایش پردازی برشت یکسره بر ضرورت فاصله بنا گشته و بخش بنیادی تئاتر او در پی تحقیق این فاصله است:�
اینک میفهمی� که چرا نمایشپردازیها� سنتیم� از بیخ و بن غلطان�: آنها دست و پای تماشاگر را میبندن�:نمایشپردازیهای� مبتنی بر کناره گیریان�.این مرد(برشت) با تحقیر تمامی سنته� به ما میگوی� که تنها نیمی از وجود تماشاگر باید در نمایش درگیر شود تا او بتواند،به جای پذیرفتن امر به نمایش در آمده،آن را بشناسد.تماشگر هیچگاه نباید به طور کامل با قهرمان همذاتپندار� کند وگرنه نخواهد توانست آزادانه درباره� دردهای خویش و سپس داروی آنها داوری کند.
نمایش پردازی برشت به مامایی سقراط میمان�: باز مینمای� و به قضاوت وا میدارد�
بر آشوبنده است و در عین حال منفرد کننده.نیت مضاعف تئاتر برشت: بیدارکردن و تغذیه� آگاهی سیاسی تماشاگر.
از یک نکته نباید غفلت کرد: دگرگونی ما در برابر ننه دلاور دگرگونیا� بیهمت� است: این اثر برشت،همچون هر اثر بزرگ دیگر،نقدی ریشها� از آفتی است که پیش از او وجود داشته:پس ما به هر حال عمیقا از ننه دلاور درس میگیری�: شاید این نمایش ما را از چند سال تعمق معاف کرده باشد.
سخن برشت این است: درمان دردهای انسانه� در دستان خود آنهاست:پس میتوا� دنیا را تغییر داد:هنر میتوان� و باید در تاریخ مداخله کند؛
دیالوگ مورد علاقم از کتاب :
� -نگاه کن،دارند مارشال را در گور میگذارن�.این لحظها� تاریخی است.
+ آنه� صورت دختر مرا زخمی کردهان�.برای من تنها لحظه� تاریخی همین است.
«ننه دلاور»
� نقده� و نوشتهه� درباره� تئاتر/ رولان بارت/ ترجمه� دکتر مازیار مهیمنی/ نشر قطره
در یک جامعه� بد، چگونه میتوا� خوب بود و در عین حال آب به آسیاب نامردمان نریخت؟
این پرسش تقریبا در همه� نمایشنامهها� برشت مطرح میشو�.در اخلاق برشت هیچچی� جزمیا� وجود ندارد:اخلاق او غالبا به شدت پرسشگران� است.
آثار برشت در روزگار ما،با نور افشانیا� بیهمت� در میانه� دو کویر میدرخشن�: کویر تئاتر و کویر هنر انقلابی�
هرکس بخواهد درباره� تئاتر و انقلاب اندیشه کند،ناچار سر از برشت در خواهد آورد.
اما ننه دلاور:
مخاطبان ننه دلاور کسانی نیستند که به شکل مستقیم یا غیر مستقیم،در جنگه� ثروت میاندوزند� نه، ننه دلاور روی سخن با کسانی دارد که از جنگ رنج میبرن� و از آن هیچ سودی نمیبرن�.این است نخستین دلیل عظمت این نمایشنامه: ننه دلاور اثری است تمام و کمال مردمی،زیرا فهم نیت ژرفا� تنها از مردم ساخته است.از تکرار این حقیقت نباید خسته شویم:شناخت برشت،در قیاس با شناخت شکسپیر یا گوگول،اهمیتی دیگرگون دارد:زیرا برشت تئاتر خود را برای ما،دقیقا برای ما،نوشته است و نه برای ابدیت .
ننه دلاور به یاری کسانی میآی� که ،همچون قهرمان،جنگ را مقدر و خود را ناگزیر میپندارن�: ننه دلاور نشان میده� که جنگ،از آنجا که رویدادی بشری است،هیچ ارتباطی با قضا و قدر ندارد و بنابراین با تاختن بر علل سوداگرانه� جنگ، میتوا� پیآمدها� نظامی آن را از میان برد.اندیشه ایناس�.
برشت جنگ سیسال� را با تمام وسعتا� پیش چشمم� میگستراند؛د� این دیرندِ بی رحم،همه چیز زوال مییاب�(اشیا،چهرهها،عواط�) همه چیز تباه میشو�(فرزندان ننه دلاور یکی پس از دیگری کشته میشون�) ؛ ننه دلاورِ خواربار فروش،که تجارت و زندگیا� ثمرات فقیر جنگاند،چنا� در جنگ فرو رفته که انگار آن را نمیبین�(مگر شاید کورسویی از آن را در پایان بخش نخست) : او کور است،تن میده� بیک� بفهمد؛ برای او جنگ قضا و قدری است بی چون و چرا.
برای او،اما نه دیگر برای ما.زیرا ما ننه دلاورِ کور را میبینیم� چیزی را که او نمیبیند،میبینی�.ما میفهمی� که ننه دلاور قربانی چیزی است که خود نمیبیند�.تماشاگر میفهم� که در این جنگها� سیسال� او عینا به ننه دلاور میمان�: رنج میکش� و ابلهانه از توان خویش برای پایان دادن به فلاکتا� غافل است.نمایش پردازی برشت یکسره بر ضرورت فاصله بنا گشته و بخش بنیادی تئاتر او در پی تحقیق این فاصله است:�
اینک میفهمی� که چرا نمایشپردازیها� سنتیم� از بیخ و بن غلطان�: آنها دست و پای تماشاگر را میبندن�:نمایشپردازیهای� مبتنی بر کناره گیریان�.این مرد(برشت) با تحقیر تمامی سنته� به ما میگوی� که تنها نیمی از وجود تماشاگر باید در نمایش درگیر شود تا او بتواند،به جای پذیرفتن امر به نمایش در آمده،آن را بشناسد.تماشگر هیچگاه نباید به طور کامل با قهرمان همذاتپندار� کند وگرنه نخواهد توانست آزادانه درباره� دردهای خویش و سپس داروی آنها داوری کند.
نمایش پردازی برشت به مامایی سقراط میمان�: باز مینمای� و به قضاوت وا میدارد�
بر آشوبنده است و در عین حال منفرد کننده.نیت مضاعف تئاتر برشت: بیدارکردن و تغذیه� آگاهی سیاسی تماشاگر.
از یک نکته نباید غفلت کرد: دگرگونی ما در برابر ننه دلاور دگرگونیا� بیهمت� است: این اثر برشت،همچون هر اثر بزرگ دیگر،نقدی ریشها� از آفتی است که پیش از او وجود داشته:پس ما به هر حال عمیقا از ننه دلاور درس میگیری�: شاید این نمایش ما را از چند سال تعمق معاف کرده باشد.
سخن برشت این است: درمان دردهای انسانه� در دستان خود آنهاست:پس میتوا� دنیا را تغییر داد:هنر میتوان� و باید در تاریخ مداخله کند؛
دیالوگ مورد علاقم از کتاب :
� -نگاه کن،دارند مارشال را در گور میگذارن�.این لحظها� تاریخی است.
+ آنه� صورت دختر مرا زخمی کردهان�.برای من تنها لحظه� تاریخی همین است.
«ننه دلاور»
� نقده� و نوشتهه� درباره� تئاتر/ رولان بارت/ ترجمه� دکتر مازیار مهیمنی/ نشر قطره
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
ننه دلاور و فرزندان او.
Sign In »
Reading Progress
December 25, 2021
–
Started Reading
December 25, 2021
– Shelved
December 25, 2021
– Shelved as:
to-read
December 26, 2021
–
30.73%
"قاضی عسکر: از همه� اینها گذشته شما دارید نان امپراطور را میخوری�."
page
59
December 26, 2021
–
34.38%
"ننه دلاور: چیزی که از یک نفر کاسبمیپرسن� اصول دین نیست،قیمت جنسش است،و شلوار هم شلوار است پا را گرام میکند،چ� مال پروتستان ،چه مال کاتولیک."
page
66
December 26, 2021
–
41.15%
"پول پرستی آدمه� نعمتی است مثل ترحم خداوند.تنها امیدم� دادن رشوه است.تا وقتی که رشوه در دنیا هست حکم ارفاقی هم هست.و از آن بالاتر بیگناهه� میتوانن� امیدوار باشند که از این راه از چنگدادگاهه� خلاص میشون�."
page
79
December 26, 2021
–
54.17%
"مردم فقیربیچار� به دلاوری خیلی احتیاج دارند.بیدلاور� کارشان زار است.در بحبوحه جنگ مزرعه را شخم زدن،در دورها� که امیدی به آینده نیست بچه زاییدن،همه� اینها دلاوری زیادی میخواه�."
page
104
December 27, 2021
–
57.81%
"میگوین� جنگ� آدم های ضعیف را از بین میبرد،ام� آدمهای ضعیف در زمان صلح هم از بین میرون�."
page
111
December 27, 2021
–
57.81%
"میگوین� جنگ� آدم های ضعیف را از بین میبرد،ام� آدمهای ضعیف در زمان صلح هم از بین میرون�."
page
111
December 28, 2021
–
Finished Reading