ŷ������

من��
یک کوه احساس و غرور
گیج ترین و ریزبین ترین پسر روی زمین
ساده ترین و پیچیده ترین
زمان��
به طور عجیبی به راهش ادامه می دهد، خستگی ناپذیر
آدم��ا��
هه! از کنار هم می گذریم
خدا��
آخرین بار که دیدمش پیرمرد خموده و عبوسی شده بود که همچنان هوسبازی می کرد
و ما؟
هنوز هم سوژه ی اول خودارضاییهایش
اموشنال وینتر
همیشه فکر می کردم اگر روزی قرار باشد خدا به تنهایی قطعه ای اجرا کند همین خواهد بود
هوای اینروزها؟
این سرمای خشک احمقانه بیشتر مرا یاد موسکو می اندازد
زندگی��
تنها نکته ی جذاب و هیجان انگیزش غیرقابل پیش بینی بودنش است که هنوز مرا شیفته ی خودش می کند
مطمئنا هیچ وقت فکر نمی کنی صبح که بند کفشهایت را می بندی تا از خانه خارج شوی
شب ممکن است همان بندها توسط کسی که در پزشک قانونی کار می کند باز شود
دنیا��
برای تو عجیب است
چون یا ملال آور است یا با آن در تضاد هستی
برای من دنیا شگفت انگیز است
زیبا
ترسناک
اسرارآمیز و بی نهایت
انسان��
به دنیا می آید بدون اینکه بداند از چه کسی
انسان
از یک تخم پرتاب شده در جنگل به دنیا می آید
انسان
از آسمان تف شده است و بدون کمترين احساسي از سپاس قدم در اين دنيا مي گذارد
عشق��
دیگر نوای محزون یک ویالن فرسوده نیست
شیپور فتحیست که از بستری دو نفره بر می خیزد
دختر��ا��
ما اول به سلامتی تمام مردانی می نوشیم که سبب از خودراضی شدن شما شده اند
دوستی��ا��
بیشتر به درد خمر ترشی و ماست و موسیر انداختن می خورند
آیا واقعا فکر می کنید دوست صمیمی شما از فرصت بودن با دوست دختر شما خواهد گذشت؟
مرگ��
هیچ وقت هیچ غریقی نمی داند کدام قطره ی آب باعث قطع تنفسش می شود.

This is the end...My beautiful freind.
--
--SYlvatic--