Mohammad Ranjbari's Reviews > در باب ادبیات
در باب ادبیات
by
by

Mohammad Ranjbari's review
bookshelves: literary-criticism, literature
Jun 10, 2022
bookshelves: literary-criticism, literature
Read 2 times. Last read December 5, 2022 to December 17, 2022.
برای ادبیات پایانی نیست...
فریبندهتری� حادثۀ جهان شخصی من ادبیات است و بس. نه اینک� دلبستگیها� شخصی خودم را برجسته کنم و یا سعی داشته باشم علایق درونیا� را بر جهان تعمیم داده و تحمیل کنم. هر کسی در طول زندگی میتوان� بختها� انگشتشمار� داشته باشد که بتواند ایدهآ� خود را در زندگی بیابد. برای من ادبیات در چنین جایگاهیس�. ما با سوالاتمان ساخته میشوی�. وقتی تنها در قلمروی ادبیات میخوانی� که انسان تا جایی میتوان� سوال بپرسد که زبانش اجازه میدهد� چه چیزی میتوان� برای من بیش از این نکته حیاتی باشد؟ همین سوالی که اکنون از خود میپرس� نیز زبان است و ادبیات. ادبیات جولانگاه صِرف زبان نیست اما زبان هر گاه بخواهد میتوان� در آن جولان بدهد.
طرح پرسشِ ادبیات چیست، جواب روشنی ندارد. کار عبث این است که به ریشهیاب� و سیر تاریخی آن بپردازیم. اشتباهی که نویسندۀ این کتاب مرتکب آن شده است. برای شناخت ادبیات باید از ایدهآلاندیش� {کاری که من در سطور آغازین نوشته انجام دادم!!} تا حد ممکن دور شد. {هزاران کتاب گوناگون به بررسی و گزارش تاریخی نظریۀ ادبیات پرداختهان�. در عصر حاضر، جریانی فرعی و البته رسالتمآبان� شکل گرفته است و تمام همت خود را بر ارائۀ نظریه و تعریف و تعیین چهارچوب دقیق نظریۀ ادبیات قرار داده است. اما از خاکستر تمام این نظریات ققنوسی متولد نمیشو�. در نهایت ما با دنیایی از نظریات و بررسیه� روبهر� میشوی� که تاریخ را اجیر خود کردهان�.} باید تلاشی مستمر داشت برای مشخص کردن انواع شبیهِ ادبیات به خود ادبیات. این فعالیتی ماهیتپژوهان� است. در این کار باید آثار برجسته را مطمح نظر قرار داد. به عنوان مثال؛ کیفیت شعر حافظ -حتی بدون اینک� اطلاع و تخصصی در مورد ادبیات و شعر داشته باشیم- مرزهای قاطعی با کیفیتها� غثّ و سمین دیگر ترسیم میکن�. ما با خواندن شعر حافظ اقرار میکنی� تخیل در شعر دخیل است و هر قدر شعر مخیل باشد میتوان� زیبا باشد اما تخیل متکلف سبک هندی زیبا نیست. چون شعر سبک هندی تخیلزد� است و از کیفیت شعر حافظ فاصله دارد. نمیتوانی� نازکاندیش� و ابداع در محور خیال و زبان را زیبایی تمام و کمال شعر بدانیم و بیدل و صائب را بر حافظ برتری دهیم. زیرا هیچ شاعری بر شاعر دیگر برتری ندارد! این حقیقت را سبکشناسی� نظریۀ ادبی و نقد ادبی ساله� پیش به ما اعلام کرده است. اما برخی شاعران/نویسندگان جایگاه تعیین کنندها� دارند. مبدع بودن {یا همان نقش تاریخی شاعر بنا به فرمودۀ استاد شفیعیکدکنی} رودکی، شهید بلخی و انوری، همپا و شاید والاتر از کیفیت شعری حافظ باشد. چون آنه� با چراغشان راهی را روشن کردهان� که حافظ در آن راه قدم برداشته است.
از بحث در باب ادبیات دور شدیم! موضوع ادبیات چیزی نیست جز مجموعۀ رفتارها، امکانات و نبوغ خالقان و مخاطبان آن. در عصر حاضر، مخاطبان ادبیات به اندازۀ خالقان و شاید بیشتر از آنه� نقش ایفاء میکنن�. هرمنوتیک و دیالکتیک و جنبش مدرنیسم، درهایی در ادبیات و جهان متن گشودهان� که رفتارها و تخصصها� جداگونها� میطلب�. در مواجهه با یک متن مدرن، نمیتوا� بهطو� غالب در پی تفسیر و معنادهی و استنباط بود. گاه پیش میآی� که سبک و فرم و ساختار از مضمون و معنا پیش میتاز�. «در باب ادبیات» باید نه به دنبال ذکر تاریخ ادبیات یا ارائۀ تعریف جدید باشد. باید به تحول روابط متن با خود متن و با مخاطبان آن بپردازد. باید رفتارهای جدید در این حوزه را بررسی کند. نوعی ماهیتپژوه� عمیق که دایرۀ فراختر� از متن و مضمون و نویسنده/شاعر را دربربگیرد.
با بررسی چندین کتاب در طول چند سال اخیر، به این نتیجۀ شخصی رسیدها� که باید فصلی در ادبیات گشوده شود با نام پالودگی ادبی و بسیاری از نظریات و تحلیله� و مباحث سطحی و گزارشگون� و مقطعی از پیکرۀ ادبیات و نظریۀ ادبی حذف شود.
1401/03/20
فریبندهتری� حادثۀ جهان شخصی من ادبیات است و بس. نه اینک� دلبستگیها� شخصی خودم را برجسته کنم و یا سعی داشته باشم علایق درونیا� را بر جهان تعمیم داده و تحمیل کنم. هر کسی در طول زندگی میتوان� بختها� انگشتشمار� داشته باشد که بتواند ایدهآ� خود را در زندگی بیابد. برای من ادبیات در چنین جایگاهیس�. ما با سوالاتمان ساخته میشوی�. وقتی تنها در قلمروی ادبیات میخوانی� که انسان تا جایی میتوان� سوال بپرسد که زبانش اجازه میدهد� چه چیزی میتوان� برای من بیش از این نکته حیاتی باشد؟ همین سوالی که اکنون از خود میپرس� نیز زبان است و ادبیات. ادبیات جولانگاه صِرف زبان نیست اما زبان هر گاه بخواهد میتوان� در آن جولان بدهد.
طرح پرسشِ ادبیات چیست، جواب روشنی ندارد. کار عبث این است که به ریشهیاب� و سیر تاریخی آن بپردازیم. اشتباهی که نویسندۀ این کتاب مرتکب آن شده است. برای شناخت ادبیات باید از ایدهآلاندیش� {کاری که من در سطور آغازین نوشته انجام دادم!!} تا حد ممکن دور شد. {هزاران کتاب گوناگون به بررسی و گزارش تاریخی نظریۀ ادبیات پرداختهان�. در عصر حاضر، جریانی فرعی و البته رسالتمآبان� شکل گرفته است و تمام همت خود را بر ارائۀ نظریه و تعریف و تعیین چهارچوب دقیق نظریۀ ادبیات قرار داده است. اما از خاکستر تمام این نظریات ققنوسی متولد نمیشو�. در نهایت ما با دنیایی از نظریات و بررسیه� روبهر� میشوی� که تاریخ را اجیر خود کردهان�.} باید تلاشی مستمر داشت برای مشخص کردن انواع شبیهِ ادبیات به خود ادبیات. این فعالیتی ماهیتپژوهان� است. در این کار باید آثار برجسته را مطمح نظر قرار داد. به عنوان مثال؛ کیفیت شعر حافظ -حتی بدون اینک� اطلاع و تخصصی در مورد ادبیات و شعر داشته باشیم- مرزهای قاطعی با کیفیتها� غثّ و سمین دیگر ترسیم میکن�. ما با خواندن شعر حافظ اقرار میکنی� تخیل در شعر دخیل است و هر قدر شعر مخیل باشد میتوان� زیبا باشد اما تخیل متکلف سبک هندی زیبا نیست. چون شعر سبک هندی تخیلزد� است و از کیفیت شعر حافظ فاصله دارد. نمیتوانی� نازکاندیش� و ابداع در محور خیال و زبان را زیبایی تمام و کمال شعر بدانیم و بیدل و صائب را بر حافظ برتری دهیم. زیرا هیچ شاعری بر شاعر دیگر برتری ندارد! این حقیقت را سبکشناسی� نظریۀ ادبی و نقد ادبی ساله� پیش به ما اعلام کرده است. اما برخی شاعران/نویسندگان جایگاه تعیین کنندها� دارند. مبدع بودن {یا همان نقش تاریخی شاعر بنا به فرمودۀ استاد شفیعیکدکنی} رودکی، شهید بلخی و انوری، همپا و شاید والاتر از کیفیت شعری حافظ باشد. چون آنه� با چراغشان راهی را روشن کردهان� که حافظ در آن راه قدم برداشته است.
از بحث در باب ادبیات دور شدیم! موضوع ادبیات چیزی نیست جز مجموعۀ رفتارها، امکانات و نبوغ خالقان و مخاطبان آن. در عصر حاضر، مخاطبان ادبیات به اندازۀ خالقان و شاید بیشتر از آنه� نقش ایفاء میکنن�. هرمنوتیک و دیالکتیک و جنبش مدرنیسم، درهایی در ادبیات و جهان متن گشودهان� که رفتارها و تخصصها� جداگونها� میطلب�. در مواجهه با یک متن مدرن، نمیتوا� بهطو� غالب در پی تفسیر و معنادهی و استنباط بود. گاه پیش میآی� که سبک و فرم و ساختار از مضمون و معنا پیش میتاز�. «در باب ادبیات» باید نه به دنبال ذکر تاریخ ادبیات یا ارائۀ تعریف جدید باشد. باید به تحول روابط متن با خود متن و با مخاطبان آن بپردازد. باید رفتارهای جدید در این حوزه را بررسی کند. نوعی ماهیتپژوه� عمیق که دایرۀ فراختر� از متن و مضمون و نویسنده/شاعر را دربربگیرد.
با بررسی چندین کتاب در طول چند سال اخیر، به این نتیجۀ شخصی رسیدها� که باید فصلی در ادبیات گشوده شود با نام پالودگی ادبی و بسیاری از نظریات و تحلیله� و مباحث سطحی و گزارشگون� و مقطعی از پیکرۀ ادبیات و نظریۀ ادبی حذف شود.
1401/03/20
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
در باب ادبیات.
Sign In »
Reading Progress
June 2, 2022
–
Started Reading
June 2, 2022
– Shelved
June 9, 2022
–
Finished Reading
June 10, 2022
– Shelved as:
literary-criticism
June 10, 2022
– Shelved as:
literature
December 5, 2022
–
Started Reading
December 17, 2022
–
Finished Reading