mohamad jelvani's Reviews > از قیطریه تا اورنج کانتی
از قیطریه تا اورنج کانتی
by
by

�
خیلی دل میخواه�
که سرطان داشته باشی
و هر روز ذره ذره آب شوی
و بنشینی خاطراتت را از این روزها بنویسی
آن هم با قلمی روان و شیرین
گاه گاه با اشارات آموزنده و جالب به سینما و فوتبال و شخصیته� و ...
و این کار را آنقد� ادامه دهی
که خواننده وقتی به آخر کتاب میرس�
و میدان� که این آخرین نوشته� توست
و تو دیگر تا دم مرگ چیزی ننوشتها�
یعنی نتوانستها� که بنویسی
غم بزرگی دلش را میگیر�
بغض گلویش را میفشر�
و حتی ممکن است اشکش جاری شود.
آری
هنر، عشق و جسارت میخواه�
که بدون این که آه و ناله سردهی
و ننه من غریبم راه بیندازی
و برای خود روضه بخوانی
و مرثیه� بسرایی
با حالتی کاملاً واقعگر�
توصیفی دقیق و سرراست از حالات خود ارائه کنی.
هر چند این کتاب در توصیف مرگ
و گسترده شدن سایه آن روی سر یک انسان است
اما در ستایش زندگی هم است.
شاید نتوانم خواندنش را به همه
خصوصاً کسانی که به تازگی عزیزی را از دست دادهان�
یا گرفتار افسردگی هستند
توصیه کنم
اما باید بگویم با خواندن آن
قدر لحظهلحظههایما� را بیشتر خواهیم دانست.
لحظهها� روزها، ماهه� و سالهای� که مثل برق و باد میگذرن�
و ما با از کف دادن آنها احساس ناراحتی و خسرانی نداریم.
یعنی اصلاً برایمان چندان اهمیتی ندارد.
اما برای همه خواهد رسید زمانی که هر آن و ثانیها� به اندازه� یک عمر ارزش دارد.
مهربانت� باشیم و قدر عمر خود را بیشتر بدانیم و بهتر استفاده کنیم.
به نظرم حاصل حرفها� زندهیا� حمیدرضا صدر در این کتاب همینهاس�.
خیلی دل میخواه�
که سرطان داشته باشی
و هر روز ذره ذره آب شوی
و بنشینی خاطراتت را از این روزها بنویسی
آن هم با قلمی روان و شیرین
گاه گاه با اشارات آموزنده و جالب به سینما و فوتبال و شخصیته� و ...
و این کار را آنقد� ادامه دهی
که خواننده وقتی به آخر کتاب میرس�
و میدان� که این آخرین نوشته� توست
و تو دیگر تا دم مرگ چیزی ننوشتها�
یعنی نتوانستها� که بنویسی
غم بزرگی دلش را میگیر�
بغض گلویش را میفشر�
و حتی ممکن است اشکش جاری شود.
آری
هنر، عشق و جسارت میخواه�
که بدون این که آه و ناله سردهی
و ننه من غریبم راه بیندازی
و برای خود روضه بخوانی
و مرثیه� بسرایی
با حالتی کاملاً واقعگر�
توصیفی دقیق و سرراست از حالات خود ارائه کنی.
هر چند این کتاب در توصیف مرگ
و گسترده شدن سایه آن روی سر یک انسان است
اما در ستایش زندگی هم است.
شاید نتوانم خواندنش را به همه
خصوصاً کسانی که به تازگی عزیزی را از دست دادهان�
یا گرفتار افسردگی هستند
توصیه کنم
اما باید بگویم با خواندن آن
قدر لحظهلحظههایما� را بیشتر خواهیم دانست.
لحظهها� روزها، ماهه� و سالهای� که مثل برق و باد میگذرن�
و ما با از کف دادن آنها احساس ناراحتی و خسرانی نداریم.
یعنی اصلاً برایمان چندان اهمیتی ندارد.
اما برای همه خواهد رسید زمانی که هر آن و ثانیها� به اندازه� یک عمر ارزش دارد.
مهربانت� باشیم و قدر عمر خود را بیشتر بدانیم و بهتر استفاده کنیم.
به نظرم حاصل حرفها� زندهیا� حمیدرضا صدر در این کتاب همینهاس�.
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
از قیطریه تا اورنج کانتی.
Sign In »
Reading Progress
Finished Reading
July 23, 2022
– Shelved