Sara Kamjou's Reviews > شعر زمان ما ۱۴: حسین منزوی
شعر زمان ما ۱۴: حسین منزوی
by
by

انتخاب اشعار به خوبی انجام شده بود و توضیحات مناسبی در راستای آشنایی با سبک شاعر داشت.
--------------------
یادگاری از کتاب:
دریا نبودم من اما توفان سرشت من بود
گرداب خویش گشتن در سرنوشت من بود
...
دور از نوازشها� دست مهربانت
دستان من در انزوای خویش تنهاست
...
همواره یا دیر آمدم یا زود، یعنی
هر بار بیهنگا� شد، وقتی رسیدم
...
من و تو آن دو خطیم، آری - موازیان به ناچاری-
...
در من این حالت دوگونه ز تو
التقاط بهار و پاییز است
...
که اوج این است این! در عشقباز� پافشردن را
...
آمد غروب و باز دل تنگ من گرفت
...
امید رهایی نیست، وقتی همه دیواریم
...
چه چیز داری با خویشتن که دیدارت
چو قلهها� مهآلود� محو و رویایی است
...
نمیشو� به فراموشیا� سپرد و گذشت
چنین که یاد تو زودآشنا و هرجایی است
...
یادت اگر چه خاموش، کی میشو� فراموش؟
...
خوش نیست ابتدای سخن با شکایتی
...
باغبان ما - شریک دزد و یار قافله -
ایستاده است و بر این غارت، نظارت میکن�
...
یعنی اگر نباشی، کار دلم تمام است
...
بعد از تو تا همیشه، این قصه ناتمام است
...
برای دیگران چرا؟ برای خویشتن بمان
...
چه سرنوشت غمانگیز� که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت� ولی به فکر پریدن بود
...
ای قصه� تو و من، چون قصه� شب و روز
پیوسته در پی هم، اما بدون دیدار
...
بوسیدس و دوباره... بوسیدی و دوباره
سیری نمیپذیرفت� از بوسه روحت انگار
...
کاری که کرد تفرقه با ما، تبر نکرد
--------------------
یادگاری از کتاب:
دریا نبودم من اما توفان سرشت من بود
گرداب خویش گشتن در سرنوشت من بود
...
دور از نوازشها� دست مهربانت
دستان من در انزوای خویش تنهاست
...
همواره یا دیر آمدم یا زود، یعنی
هر بار بیهنگا� شد، وقتی رسیدم
...
من و تو آن دو خطیم، آری - موازیان به ناچاری-
...
در من این حالت دوگونه ز تو
التقاط بهار و پاییز است
...
که اوج این است این! در عشقباز� پافشردن را
...
آمد غروب و باز دل تنگ من گرفت
...
امید رهایی نیست، وقتی همه دیواریم
...
چه چیز داری با خویشتن که دیدارت
چو قلهها� مهآلود� محو و رویایی است
...
نمیشو� به فراموشیا� سپرد و گذشت
چنین که یاد تو زودآشنا و هرجایی است
...
یادت اگر چه خاموش، کی میشو� فراموش؟
...
خوش نیست ابتدای سخن با شکایتی
...
باغبان ما - شریک دزد و یار قافله -
ایستاده است و بر این غارت، نظارت میکن�
...
یعنی اگر نباشی، کار دلم تمام است
...
بعد از تو تا همیشه، این قصه ناتمام است
...
برای دیگران چرا؟ برای خویشتن بمان
...
چه سرنوشت غمانگیز� که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت� ولی به فکر پریدن بود
...
ای قصه� تو و من، چون قصه� شب و روز
پیوسته در پی هم، اما بدون دیدار
...
بوسیدس و دوباره... بوسیدی و دوباره
سیری نمیپذیرفت� از بوسه روحت انگار
...
کاری که کرد تفرقه با ما، تبر نکرد
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
شعر زمان ما ۱۴.
Sign In »
Reading Progress
March 8, 2023
–
Started Reading
March 8, 2023
– Shelved
March 8, 2023
– Shelved as:
poetry
May 3, 2023
–
Finished Reading