Mohaaaamin's Reviews > خرگوشه� و مارهای بوآ
خرگوشه� و مارهای بوآ
by
by

فاضل اسکندر یه نابغه اس! روایتِ شیرین و روان، طنزِ تراز، راویِ دخالتگر� که به میل و اختیار خودش زمان و مکان داستان را تغییر میدهد و آنطور که دلش میخواهد روایت میکند و همچنین جملات و دیالوگهای� که در عین سادگی، قابل تامل و پیچیده اند. حیفه این کتاب مهجور بمونه.
جملاتی سَوا شده از کتاب:
+آیا ما خرگوشه� نمىتوانی� بدون مارها زندگى کنیم؟
-در این صورت بگو ببینم پس خدا براى چه مار بوآ را آفریده؟
+نمىدان�. شاید خلقش تنگ بوده. شاید هم براى اینکه ما بفهمیم پلیدى چیست، درست همانطو� که کلم را آفریده تا ما بفهمیم لذت چیست.
"پادشاه(خرگوش ها) با خودش میگفت:قدرت به چه دردى مىخورد� وقتى تمام نیروى من باید صرف حفظ آن بشود."
"دریانورد نمىتوان� با تکیه بر شهابسنگه� مسیریابى کند."
"آرمان باید مانند الماس سخت و شفاف بماند. بارها گفتها� که دریانورد نمىتوان� مسیرش را با تکیه بر شهابسنگه� معین کند. مسئله اصلاً تعداد اشتباهات و کجروىه� نیست. تا وقتى خرگوش پس از غارت جالیز به خود مىآی� و به اشتباهش پى مىبرد� آینده هنوز از دست نرفته است. شکست آنجا شروع مىشو� که او بخواهد اشتباهش را با استناد به طبیعتش یا به قانون جنگل توجیه کند."
"نباید از کلمه� پیروزى سوءاستفاده کنیم، حتى اگر پیروزىِ عقل باشد... من ترجیح مىده� اصلاً این لغت را از زبانمان حذف کنیم... بهتر است به جایش از رفع مانع استفاده کنیم. در کلمه� پیروزى نوعى غوغاى فاتحانه و ابلهانه به گوش میرس�..."
"تو هنوز نمىدان� معدها� چقدر از مغزت قوىت� است."
"متأسفانه شهامت خیلى وقته� نتیجه� احساس بىارز� بودن زندگى است، درحالىک� بزدلى همیشه نتیجه� اغراق بیش از حد در ارزشمندى آن است."
"ما اینطور� ساخته شدهای�! ما مىتوانی� از شادىهای� که قرار است در آینده تجربه کنیم، شاد شویم، ولى نمىتوانی� از عذاب وجدان بابت خیانتى که قرار است در آینده انجام بدهیم، ناراحت شویم."
"اگر دانایى نتواند نیکى بیافریند، دستک� باید راه بدى را سختت� کند."
جملاتی سَوا شده از کتاب:
+آیا ما خرگوشه� نمىتوانی� بدون مارها زندگى کنیم؟
-در این صورت بگو ببینم پس خدا براى چه مار بوآ را آفریده؟
+نمىدان�. شاید خلقش تنگ بوده. شاید هم براى اینکه ما بفهمیم پلیدى چیست، درست همانطو� که کلم را آفریده تا ما بفهمیم لذت چیست.
"پادشاه(خرگوش ها) با خودش میگفت:قدرت به چه دردى مىخورد� وقتى تمام نیروى من باید صرف حفظ آن بشود."
"دریانورد نمىتوان� با تکیه بر شهابسنگه� مسیریابى کند."
"آرمان باید مانند الماس سخت و شفاف بماند. بارها گفتها� که دریانورد نمىتوان� مسیرش را با تکیه بر شهابسنگه� معین کند. مسئله اصلاً تعداد اشتباهات و کجروىه� نیست. تا وقتى خرگوش پس از غارت جالیز به خود مىآی� و به اشتباهش پى مىبرد� آینده هنوز از دست نرفته است. شکست آنجا شروع مىشو� که او بخواهد اشتباهش را با استناد به طبیعتش یا به قانون جنگل توجیه کند."
"نباید از کلمه� پیروزى سوءاستفاده کنیم، حتى اگر پیروزىِ عقل باشد... من ترجیح مىده� اصلاً این لغت را از زبانمان حذف کنیم... بهتر است به جایش از رفع مانع استفاده کنیم. در کلمه� پیروزى نوعى غوغاى فاتحانه و ابلهانه به گوش میرس�..."
"تو هنوز نمىدان� معدها� چقدر از مغزت قوىت� است."
"متأسفانه شهامت خیلى وقته� نتیجه� احساس بىارز� بودن زندگى است، درحالىک� بزدلى همیشه نتیجه� اغراق بیش از حد در ارزشمندى آن است."
"ما اینطور� ساخته شدهای�! ما مىتوانی� از شادىهای� که قرار است در آینده تجربه کنیم، شاد شویم، ولى نمىتوانی� از عذاب وجدان بابت خیانتى که قرار است در آینده انجام بدهیم، ناراحت شویم."
"اگر دانایى نتواند نیکى بیافریند، دستک� باید راه بدى را سختت� کند."
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
خرگوشه� و مارهای بوآ.
Sign In »
Reading Progress
April 25, 2024
–
Started Reading
April 25, 2024
– Shelved as:
to-read
April 25, 2024
– Shelved
June 3, 2024
–
Finished Reading