Salamon's Reviews > چگونه از تنهایی لذت ببریم
چگونه از تنهایی لذت ببریم
by
by

یک شبی از سر استیصال و بیچارگی ذهنی به این کتاب پناه آوردم و حالا که خوندمش میبین� چیزی بود که در این گوشه� روزگار من سر جای خودش قرار گرفت و آشنایی باهاش بهموق� بود.
مهمتری� چیزی که این کتاب به من نشون داد گسترها� از احتمالات برای بودن به روشها� گوناگون بود و مقداری از جزئیات این احتمالات که شاید سرِ نخی برای دنبالکنندگا� باشه.
بریدههای� از کتاب
___________________________________________________________________
"هر تعداد دوست هم که در فیسبو� و دفترچه� تلفن داشته باشیم و هرچهقد� هم که ارتباطات و پشتوانه� مالیما� قوی باشد باز هم تضمینی برای اينک� تنها نمانیم نیست. بزرگتری� گروههای� از مردم که تنها زندگی میکنن� و تعدادشان هم بهسرع� رو به افزایش است عبارتان� از زنان بالای هفتادوپن� سال (غمگساری و عزاداری برای ازدسترفتگا� باعث تنهاییشا� شده است) و مردان بیستوپن� تا چهلوپن� سال (به هم خوردن روابط نزدیک عامل این تنهایی است). تنهایی اغلب غافلگیرانه سراغما� میآی� و فقط معدودی حس میکنن� خانواده، محله، اجتماع و حتی رفاقته� میتوانن� بهشکل� مطمئن و تا ابد ما را از تنهایی در امان نگه دارند. زندگی در لاک دفاعی ترس و اجتناب پایدار نیست."
"اما دلیل اصلی اینک� رسیدگی نسبت به گذشته زمان بیشتری میطلب� این است که اکنون مالک چیزهای بسیار بیشتری هستیم که همه� آنه� نیاز به رسیدگی دارند. ساعات بیشتری کار میکنی� تا چیزهای بیشتری بخریم و در مقابل ساعات بیشتری را صرف رسیدگی و مراقبت از آنه� میکنیم� بهاینترتی� از لحاظ مالی ثروتمندت� میشویم� اما از لحاظ اوقات فراغت و سرگرمی فقیر و فقیرتر."
"... اگر دولت سیاستهای� طراحی میکر� مبنی بر اینک� همه� ما را همشک� کند، مثلاً همه را مجبور کند لباسهای� یکشک� بپوشند یا به یک نوع موسیقی گوش بدهند، قطعاً از چنین سیاستهای� بیزار میشدی�. پس منطقی و عادی است که مردم مقادیر متفاوتی از تنهایی را دوست داشته باشند. حتی کسانی که اصلاً دلشا� نمیخواه� تنها باشند باید به کسانی که تنهایی را دوست دارند احترام بگذارند و بالعکس. در واقع، باید بکوشیم همنوعانما� را بهتر درک کنیم و ارزشها� متفاوتی را که میتوانن� جامعه مان را غنی سازند بهتر بشناسیم. بسیار برایم عجیب است و اصلاً نمیفهم� که چرا درک تفاوته� و احترام گذاشتن به آنه� اینقد� سخت است؛ تمامی ما دوست داریم دیگران ما را انسانهای� پیچیده و منحصربهفر� ببینند و در عینحا� میخواهی� همه درست عین خودمان باشند."
"... طبیعت، مردمگری� یا《خجالتی》است� اگر میخواهی� طبیعت را نظاره کنید، باید با دقت به آن توجه کنید و در سکوت به آن بنگرید � و وقتی تنهایید هم دقت کردن سادهت� است و هم سکوت. من به این نتیجه رسیدها� که حتی همراه داشتن یک سگ هم به این معنی است که کمتر میبین� � اگر سروصدایی باشد پرندگان میترسن� و میپرن� و تمرکز مختل میشو�. وقتی چیزی حواستا� را پرت نمیکن� شفافت� میبینی�. اعتقاد بر این است که تنها بودن تمام حواس فیزیکی را تقویت میکند� اما فقط این نیست. بسیاری از مردم با هنری ثورو موافقان� که《ظاهرا� قانونی وجود دارد مبنی� بر اینک� نمیتوانی� درآنواح� هم با انسان احساس همذاتپندار� عمیقی داشته باشید، هم با طبیعت. کیفیاتی که شما را به یکی نزدیک� میکند� از دیگری دور نگاه میدار�...آن لحظه که ذهن، هرگونه زیبایی طبیعی را بهوضو� درک میکن� از جامعه� انسانی دور شده است�."
"در واقع میتوا� گفت که شاید این حس شناخت خودتان در تنهایی، یکی از دلایلی باشد که تنهایی را الهامبخ� خلاقیت میساز� � چون اگر بخواهید تنهایی و با دست خودتان چیزی بیهمت� خلق کنید باید نوعی آزادی شخصی داشته باشید، احساس شرم نکنید و جلوی خودتان را نگیرید و این امکان را داشته باشید که از روی دست دیگران تقلب نکنید."
"... اگر میدانی� که هستید و میدانی� که چون دلتا� میخواه� با دیگران در ارتباط باشید با آنه� ارتباط دارید، نه به این دلیل که مجبورید (آزاد نیستید)، نیاز یا حرصوطم� شدید دارید، میترسی� بدون اینک� دیگران زندهبودنتا� را تأیید کنند وجود نداشته باشید، میتوا� گفت که شما آزادید..."
مهمتری� چیزی که این کتاب به من نشون داد گسترها� از احتمالات برای بودن به روشها� گوناگون بود و مقداری از جزئیات این احتمالات که شاید سرِ نخی برای دنبالکنندگا� باشه.
بریدههای� از کتاب
___________________________________________________________________
"هر تعداد دوست هم که در فیسبو� و دفترچه� تلفن داشته باشیم و هرچهقد� هم که ارتباطات و پشتوانه� مالیما� قوی باشد باز هم تضمینی برای اينک� تنها نمانیم نیست. بزرگتری� گروههای� از مردم که تنها زندگی میکنن� و تعدادشان هم بهسرع� رو به افزایش است عبارتان� از زنان بالای هفتادوپن� سال (غمگساری و عزاداری برای ازدسترفتگا� باعث تنهاییشا� شده است) و مردان بیستوپن� تا چهلوپن� سال (به هم خوردن روابط نزدیک عامل این تنهایی است). تنهایی اغلب غافلگیرانه سراغما� میآی� و فقط معدودی حس میکنن� خانواده، محله، اجتماع و حتی رفاقته� میتوانن� بهشکل� مطمئن و تا ابد ما را از تنهایی در امان نگه دارند. زندگی در لاک دفاعی ترس و اجتناب پایدار نیست."
"اما دلیل اصلی اینک� رسیدگی نسبت به گذشته زمان بیشتری میطلب� این است که اکنون مالک چیزهای بسیار بیشتری هستیم که همه� آنه� نیاز به رسیدگی دارند. ساعات بیشتری کار میکنی� تا چیزهای بیشتری بخریم و در مقابل ساعات بیشتری را صرف رسیدگی و مراقبت از آنه� میکنیم� بهاینترتی� از لحاظ مالی ثروتمندت� میشویم� اما از لحاظ اوقات فراغت و سرگرمی فقیر و فقیرتر."
"... اگر دولت سیاستهای� طراحی میکر� مبنی بر اینک� همه� ما را همشک� کند، مثلاً همه را مجبور کند لباسهای� یکشک� بپوشند یا به یک نوع موسیقی گوش بدهند، قطعاً از چنین سیاستهای� بیزار میشدی�. پس منطقی و عادی است که مردم مقادیر متفاوتی از تنهایی را دوست داشته باشند. حتی کسانی که اصلاً دلشا� نمیخواه� تنها باشند باید به کسانی که تنهایی را دوست دارند احترام بگذارند و بالعکس. در واقع، باید بکوشیم همنوعانما� را بهتر درک کنیم و ارزشها� متفاوتی را که میتوانن� جامعه مان را غنی سازند بهتر بشناسیم. بسیار برایم عجیب است و اصلاً نمیفهم� که چرا درک تفاوته� و احترام گذاشتن به آنه� اینقد� سخت است؛ تمامی ما دوست داریم دیگران ما را انسانهای� پیچیده و منحصربهفر� ببینند و در عینحا� میخواهی� همه درست عین خودمان باشند."
"... طبیعت، مردمگری� یا《خجالتی》است� اگر میخواهی� طبیعت را نظاره کنید، باید با دقت به آن توجه کنید و در سکوت به آن بنگرید � و وقتی تنهایید هم دقت کردن سادهت� است و هم سکوت. من به این نتیجه رسیدها� که حتی همراه داشتن یک سگ هم به این معنی است که کمتر میبین� � اگر سروصدایی باشد پرندگان میترسن� و میپرن� و تمرکز مختل میشو�. وقتی چیزی حواستا� را پرت نمیکن� شفافت� میبینی�. اعتقاد بر این است که تنها بودن تمام حواس فیزیکی را تقویت میکند� اما فقط این نیست. بسیاری از مردم با هنری ثورو موافقان� که《ظاهرا� قانونی وجود دارد مبنی� بر اینک� نمیتوانی� درآنواح� هم با انسان احساس همذاتپندار� عمیقی داشته باشید، هم با طبیعت. کیفیاتی که شما را به یکی نزدیک� میکند� از دیگری دور نگاه میدار�...آن لحظه که ذهن، هرگونه زیبایی طبیعی را بهوضو� درک میکن� از جامعه� انسانی دور شده است�."
"در واقع میتوا� گفت که شاید این حس شناخت خودتان در تنهایی، یکی از دلایلی باشد که تنهایی را الهامبخ� خلاقیت میساز� � چون اگر بخواهید تنهایی و با دست خودتان چیزی بیهمت� خلق کنید باید نوعی آزادی شخصی داشته باشید، احساس شرم نکنید و جلوی خودتان را نگیرید و این امکان را داشته باشید که از روی دست دیگران تقلب نکنید."
"... اگر میدانی� که هستید و میدانی� که چون دلتا� میخواه� با دیگران در ارتباط باشید با آنه� ارتباط دارید، نه به این دلیل که مجبورید (آزاد نیستید)، نیاز یا حرصوطم� شدید دارید، میترسی� بدون اینک� دیگران زندهبودنتا� را تأیید کنند وجود نداشته باشید، میتوا� گفت که شما آزادید..."
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
چگونه از تنهایی لذت ببریم.
Sign In »