ɿγɒ's Reviews > Swan Song / آواز قو
Swan Song / آواز قو
by
by

آن روز دریافتم که چیزی به اسم هنر مقدس، وجود خارجی ندارد بلکه هرچه هست هذیان و فریب است. پی بردم که من، برده و دلقک و مسخره و بازیچه� دستِ بطالت دیگران هستم! بله، آن روز تماشاچی را شناختم! و از همان روز ایمانم را به هرچه کف زدن و تحسین کردن و هورا کشیدن و تاج گل و ابراز احساسات است از دست دادم...
این نمایشنامه� چخوف را وامدا� حکایتی� میدان� که نیچ در بندِ شش از پیشگفتار� چنین گفت زرتشت اینگونه روایتش را آغاز میکن�. دوستداران عالیجناب دریابند:
اما آن گا� چیزی روی داد که هر دهان را فرو بست و هر چشم را خیره کرد.
زیرا درین میان بندباز کارِ خویش آغاز کرده بود: او از دریچها� بیرون آمده بود و بند را مینوردی� که بر دو برج، بر فرازِ مردم و بازار، بسته بودند.
چون درست به میانه� راه خویش رسید، دریچه دیگربار گشوده شد و کسی با جامه� رنگارنگ، مانند دلقکان، بیرون جست و با گامهای� تند بهدنبال� پیشین رفت.
صدایِ هولناکا� فریاد برداشت: «برو جلو، چُلاق! برو جلو، تنبل، دغل، رنگ-و-رو باخته!»
این نمایشنامه� چخوف را وامدا� حکایتی� میدان� که نیچ در بندِ شش از پیشگفتار� چنین گفت زرتشت اینگونه روایتش را آغاز میکن�. دوستداران عالیجناب دریابند:
اما آن گا� چیزی روی داد که هر دهان را فرو بست و هر چشم را خیره کرد.
زیرا درین میان بندباز کارِ خویش آغاز کرده بود: او از دریچها� بیرون آمده بود و بند را مینوردی� که بر دو برج، بر فرازِ مردم و بازار، بسته بودند.
چون درست به میانه� راه خویش رسید، دریچه دیگربار گشوده شد و کسی با جامه� رنگارنگ، مانند دلقکان، بیرون جست و با گامهای� تند بهدنبال� پیشین رفت.
صدایِ هولناکا� فریاد برداشت: «برو جلو، چُلاق! برو جلو، تنبل، دغل، رنگ-و-رو باخته!»
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
Swan Song / آواز قو.
Sign In »
Reading Progress
Finished Reading
July 30, 2024
– Shelved