ŷ

Ahmad Sharabiani's Reviews > تراژدی فاوست و زندگانی نامه یوهان ولفگانگ فن گوته

تراژدی فاوست و زندگانی نامه یوهان ولفگانگ فن گوته by Johann Wolfgang von Goethe
Rate this book
Clear rating

by
614778
's review

it was amazing
Read 3 times. Last read April 11, 1991.

Faust, Johann Wolfgang von Goethe

Johann Wolfgang von Goethe's Faust is a tragic play in two parts usually known in English as Faust, Part One and Faust, Part Two. Although rarely staged in its entirety, it is the play with the largest audience numbers on German-language stages. Faust is considered by many to be Goethe's magnum opus and the greatest work of German literature.

عنوانهای چاپ شه در ایران: «فاوست»؛ «تراژدی فاوست و زندگینامه یوهان ولفگانگ فن گوته»؛ نویسنده: گوته؛ تاریخ نخستین خوانش: ماه آوریل سال1991میلادی و بار دیگر ماه آوریل سال2003میلادی

عنوان: ف‍اوس‍ت‌� اث‍�: ی‍وه‍ان� ول‍ف‍گ‍ان‍گ� ف‍ون� گ‍وت‍ه‌� مترجم اس‍دال‍ل‍ه� م‍ب‍ش‍ری‌� تهران، بی نا، ؟؛ چاپ دیگر: تهران، آگاه، سال1363؛ در431ص؛ چاپ دیگر در دو جلد، اندیشه سازان، سال1383؛ شابک جلد یک9643521605؛ شابک جلد دوم9643521621؛ موضوع: داستانهای تراژدی از نویسندگان آلمان - سده 19م

مترجم: م.ا به آذین؛ تهران، نیلوفر؛ سال1376، در420ص؛ چاپ دوم سال1379؛ چاپ سوم سال1382؛ چاپ چهارم سال1385؛ چاپ پنجم سال1389؛ چاپ ششم سال1392؛ چاپ هفتم سال1394؛ چاپ دهم سال1399؛ شابک9789644480249؛

مترجم: حسن شهباز؛ تهران، علمی، سال1363؛ در264ص؛چاپ دوم سال1371؛

مترجم: سعید جوزی؛ تهران، گل آذین؛ سال1396؛ در711ص؛ شابک9789647703888؛ چاپ دوم سال1397؛

مترجم محمود حدادی؛ تهران، نیلوفر؛ سال1398؛ در568ص؛ شابک9786226654296؛

اصل این اثر، دو بار از زبان «فرانسه» به «فارسی» ترجمه شده است؛ جناب «اسدالله مبشری»، از ترجمه «ژرار دون‍روال‌»� تهران، آگاه، سال1363هجری خورشیدی؛ و بعدها روانشاد «محمود اعتمادزاده، م. به آذین» که مورد اخیر توسط «انتشارات نیلوفر» در سال1376هجری خورشیدی به چاپ رسیده است؛ و چاپ ششم آن در سال1392هجری خورشیدی منتشر شده است؛ در سال1363هجری خورشیدی نیز، جناب «حسن شهباز» آن را ترجمه، و در انتشارات علمی منتشر کرده اند؛ جناب «سعید جوزی» نیز ترجمه خویش از متن «آلمانی» را در تهران، انتشارات «گل آذین» در سال1395هجری خورشیدی و در700ص، منتشر کرده اند؛

گوته نابغه ای بودند، کلامشان انباشته از خیال و صنعت تشبیه است، که در ورای پرچین خیال، و باغ تصور این فراموشکار، جای دارد، شگفت انگیز و اندیشه ای نجیبانه، و به دور از تعصب است

بخش نخست، با مقدمه� ای در باب «بهشت» آغاز می‌شود� خداوند بنا به خواهش «شیطان»، به او اجازه می‌دهد� تا درستی و راستی «فاوست»، خدمتگزار خدا را، آزمایش نماید؛ «مفیستوفلس» یا همان «فاوست» سالخورده، معامله� ای می‌کند� اگر «فاوست» برای یک لحظه، معامله را نپذیرد، روح از تنش پرواز خواهد کرد؛ «فاوست» میپذیرد و دوباره جوان می‌شود� و با «مفیستوفلس»، به گشت و گذار می‌پردازد� تا از همگی لذایذ زمینی، برخوردار گردد؛ در زمین، عاشق دختر ساده� ای، به نام «مارگارت» می‌شود� سپس به او خیانت می‌کند� و مسئوول سقوط و مرگ او می‌گردد� «مفیستوفلس» گمان می‌کند� که روح «مارگارت» را، اسیر خواهد کرد، ولی صفای عشق او، نسبت به «فاوست»، و امتناع او، از نجات یافتن از چنگال مرگ، سبب نجاتش می‌شود� بخش نخست نمایش به پایان می‌رسد� ولی «فاوست» هنوز در دنیای شهوات و هوس‌ها� آن لحظه ی پرشکوه هستی را، که در آرزوی به چنگ آوردنش بوده، نیافته است

در بخش دومِ «فاوست»، که مربوط به زندگی عادی، و زیبایی طبیعی است، شعر فلسفی ژرفی، به کار گرفته شده، که شباهت کمتری به بخش نخست دارد؛ «فاوست» در اینجا، همگی تواناییهای دنیوی و معنوی را، می‌آزمایند� و هنوز آن لحظه� ای را، که مشتاقانه در جستجویش بوده اند، حتی در عشق «هلن تروا» نیز نمی‌یابند� «مفیستوفلس» تقریباً از انجام معامله اش نومید شده است؛ سرانجام «فاوست» خسته، و سیر از گشت و گذار، دوباره مرد سالخورده� ای می‌شود� و علاقمند می‌گردد� که اراضی دریا را دوباره آباد کند؛ این نقشه در نظر او، کار کوچکی می‌نماید� و حال آنکه فواید بیشماری برای تعداد بسیاری از مردمان در بر دارد؛ در اینجا «فاوست» با تعجب می‌بیند� که آنکار غیر جالب، و اجتماعی، خوشحالی ژرف و حقیقی را، به او ارزانی داشته است؛ این انگیزه چنان شریف است، که «مفیستوفلس» عاقبت از به چنگ آوردن روح «فاوست»، همانند روح «مارگارت» بیچاره، در بخش نخست داستان، محروم می‌شو�

آغاز نقل از متن: (در آغاز کلمه بود؟... نه! روح بود؟... نه...؛ در آغاز عمل بود!...)؛ پایان نقل از متن

نقل دیگر از ترجمه جناب «محمود حدادی»: (فاوست: وه که فلسفه و حقوق و پزشکی - و هیهات که الهیات را هم - تا آخر خوانده� ام؛ ولی از همه� ی این تلاش سوزان‌ا� طرفی جز این نبسته‌ا� من بینوای ابله که در این کنج نشسته‌ا� و سرسوزنی داناتر از آن نیستم که پیش‌ت� بودم؛ عنوان دکتری و حتی استادی را یدک می‌کش� و بیش از ده سال است که در هر راه و بی‌را� شاگردانم را سر میدوانم و می‌بین� هیچ از ما برنمی‌آی� که به دانشی برسیم؛ پس قلب‌ا� از این درد می‌سوزد� البته از همه� ی خودپسندان مسخره� ای چون شیخ و دکتر و میرزا بنویس و واعظ فهمیده� ترم؛ وانگهی نه دغدغه� ی وجدان دارم، نه وسوسه� ی شک؛ نه حتی ترس از دوزخ و شیطان هم؛ به� جایش هر آن شادی از کف‌ا� رفته است؛ هیچ به خود گمان نمی‌بند� که چیزی درست و راست می‌دانم� هیچ به خود گمان نمی‌بند� که می‌توان� درسی بیاموزم؛ انسان‌ه� را اصلاح کنم و به راه درست درآورم؛ نه نیز مال و منالیم هست، نه نامی و نه ذره� ای از شکوه زمین؛ دل سگ هم از چنین زندگی� ای سیر می‌شود� برای همین تن به جادو داده� ام مگر که با تکیه به نیروی ارواح و اوراد؛ راهی به رازی بیابم؛ و لازم نباشد زیر عرق زور و زحمت نکته� پرداز دانشی باشم، که چیزی از آن سر در نمی‌آورم� می‌خواه� دریابم چیست که جهان را در هسته� ی آن به هم پیوند می‌دهد� می‌خواه� به� جای زیر و بالا کردن در لفظ و لغت، به باریک� بینی در نیروی کارساز هر دانه و نطفه بپردازم)؛ پایان نقل

تاریخ بهنگام رسانی 10/08/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
flag

Sign into ŷ to see if any of your friends have read تراژدی فاوست و زندگانی نامه یوهان ولفگانگ فن گوته.
Sign In »

Reading Progress

January 1, 1980 – Started Reading (Other Paperback Edition)
Started Reading
April 11, 1991 – Finished Reading
Started Reading (Other Paperback Edition)
May 11, 1991 – Finished Reading (Other Paperback Edition)
April 1, 2003 – Finished Reading (Other Paperback Edition)
August 8, 2024 – Shelved (Other Paperback Edition)
August 9, 2024 – Shelved

No comments have been added yet.