داستان كوتاه discussion
دانلود كتاب
>
زني كه مردش را گم كرد_صادق هدايت
date
newest »


علي الخصوص خانوم ها
کتابي به نظر من متفاوت...با عملکردي متفاوت
زرين کلاه...دختري که شوهرش را بر خلاف عرف خودش انتخاب کرد...و بعد از گم شدن شوهرش به تنهايي بدنبالش گشت.
عملکردي مدرن در جامعه اي سنتي

عجب اسمايي دارن
براي خوندن اين كتاب فكر كنم بايد به زبان فارسي كلاملا تسلط داشت

کسایی که نخوندنش منم بهشون توصیه می کنم حتما بخونن"
خواهش ميشه دوست عزيز
اين کتاب خيلي تاثير گذار بود براي من
موضوع : داستان کوتاه
نويسنده : صادق هدايت
فرمت : Adobe Acrobat Reader .PDF
قسمتي از متن کتاب:
دو سال ميگذشت كه زرين كلاه زن گل ببو شده بود . اولين بار كه زرين كلاه گل ببو را ديد يكروز انگور چيني
بود. زرين كلاه با مهر بانو دختر همسايه شان و موچول خانم و خواهرانش خورشيد كلاه و بماني كارشان اين
بود كه هر روز دسته جمعي زن و مرد و دخترها در موستان انگور ميچيدند و خوشه هاي درخشان را در لولا يا
صندوقهاي چوبي مي گذاشتند ، بعد آن لولاها را ميبردند كنار رودخانة سياه آب زير درخت چنار كهني كه بآن
دخيل مي بستند و آنجا مادرش با گوهر بانو ، ننه عباس ، خوشقدم باجي ، كشور سلطان ، ادي گلدا د و خدايار
صندوقها را به ريش سفيد پرندك ، ماندگار علي تحويل مي دادند درين روز لولاكش تازه وارد كه صندوقها را
بارگيري ميكرد گل ببوي مازندراني بود و تصنيفي ميخواند و به دخترها ياد ميداد كه اسباب تفريح همه شد ، و
همة آنها دسته جمعي با هم ميخواندند.
گالش كوري آه هاي له له ، »
بويشيم بجار آه هاي له له .
اي پشته آجار ، دو پشته آجار ،
بيا بشيم بجار آه هاي له له ،
«. بيا بشيم فاكون تو ميخواهري
گل ببو تلفظ آنها را درست ميكرد ، دخترها قهقهه مي خنديدند و تا عصر آنروز اينكار دوام داشت . ولي بيشتر
چيزيكه گل ببو را طرف توجه دخترها كرد تصنيف او نبود . بلكه خود او و جسارتش بود كه قلب آنها و
بخصوص زرين كلاه را تسخير كرد . همينكه زرين كلاه اندام ورزيده ، گردن كلفت ، لبهاي سرخ ، موي بور ،
بازوهاي سفيد او كه رويش مو درآمده بود ديد ، و مخصوصًا چالاكي كه در جابجا كردن لوله هاي وزين نشان
ميداد، خودش را باخت .