انجمن شعر discussion
شعر و شاعر
>
باغبان جهنم / شمس لنگرودي
date
newest »


این شعر و بارها قبل از این خوانده بودم
ولی باز هم همان احساس
امروز برای بچه های وطنم باید شعر بگویم
.
.
شب بخیر بچه
بخوابید
فردا شاید در راه گاز فلفل
یا باطومی سهمتان باشد
بخوابید بچه ها
.
.
بچه های عزیز
شب به خیر که خیلی دیر است
به هواپیماها در هوای بهاری نگاه کنید
که چه زیبا برق می زنند
به بمب افکنها
تانکها نگاه کنید
هیچ بچه امریکایی شانس شما را ندارد
آنها همه این چیزها را
فقط بر پرده سینما می بینند
بخوابید بچه ها
و بیاد داشته باشید
جای شما در بهشت است
اما
چیزی بخورید و بنوشید
که صف محشر طولانی است و گرسنه تان خواهد شد
بخوابید بچه ها
اما
یادتان نرود صورت تان را بشویید
فرشتگان
انتظار بچه های تمیز را می کشند
و هیچ در فکر دلتنگی مادر نباشید
آنها مرگ را ترجیح می دهند و زود نزد شما می آیند
ما هم قول میدهیم
پای مجسمه آزادی
گورهای ظریفی برای شما بسازیم
تا رهگذران و توریست ها
دسته گلی بر آن بگذارند و
با رضایت خاطر بخندند"
شمس لنگـرودی