Dandelion - قاصدک discussion
تنها نيستيم
date
newest »

افسرده ايم
تا به امروز هركه را ديديم و خود را ديديم همه به توان بازويمان تنها نياز داشته اند
افسرده ايم
زيرا اين سرزمين ديگر متعلق به ما نيست و مصادره ي اعراب است
افسرده ايم
چون مي دانيم كسي چشم اميدش به ما نيست، منتظرمان نيست
افسرده ايم
چون افكارمان را نه تنها نمي توانيم بنويسيم بلكه محبوس كرده در زندان جهالت خود كرده اند
افسرده ايم
چون وقتي مي توانيم برق اميد را در چشمان درخشان و خسته ي دختركان و پسركان سر چهار راه ها، مترو در بقل مادرانشان نمي بينيم
افسرده ايم
چون شبها در ژي شبها مي آيند و زمين را در بهار يخ گرفته و اميد سبزي نيست
افسرده ايم. افسرده.
تا به امروز هركه را ديديم و خود را ديديم همه به توان بازويمان تنها نياز داشته اند
افسرده ايم
زيرا اين سرزمين ديگر متعلق به ما نيست و مصادره ي اعراب است
افسرده ايم
چون مي دانيم كسي چشم اميدش به ما نيست، منتظرمان نيست
افسرده ايم
چون افكارمان را نه تنها نمي توانيم بنويسيم بلكه محبوس كرده در زندان جهالت خود كرده اند
افسرده ايم
چون وقتي مي توانيم برق اميد را در چشمان درخشان و خسته ي دختركان و پسركان سر چهار راه ها، مترو در بقل مادرانشان نمي بينيم
افسرده ايم
چون شبها در ژي شبها مي آيند و زمين را در بهار يخ گرفته و اميد سبزي نيست
افسرده ايم. افسرده.
افسردگي چرا
وقتي هنوز كتابهاي زيادي هست كه نخوانده ايم
وقتي راه هاي زيادي هست كه نرفته ايم
وقتي چيزهاي زيادي هست كه نياموخته ايم
افسردگي چرا
وقتي كارهاي زيادي هست كه مي توانيم انجام دهيم
وقتي كساني به نيروي عقل و توان بازوي ما نيازمندند
افسردگي چرا
وقتي نيروي عشق در قلب ماست
وقتي دلمان مي تپد برا ي كساني كه دوسشان داريم
براي سرزميني كه متعلق به ماست
افسردگي چرا
وقتي انديشه هاي بزرگ درسر داريم
وقتي آرزويمان جهاني آباد و آرام است
افسردگي چرا
وقتي كه مي دانيم كه تنها نيستيم
وقتي مي دانيم كساني منتظرمان هستند
وقتي مي دانيم كساني چشم اميدشان به ماست
افسردگي چرا
وقتي مي توانيم افكارمان را بنويسيم
يا نقاشي كنيم
وقتي مي توانيم بسازيم
وقتي قدرت خلاقيت در ماست
افسردگي چرا
وقتي مي توانيم شادي ها وغم هايمان را با ديگران تقسيم كنيم
وقتي مي توانيم سنگي را از راه كسي برداريم
وقتي مي توانيم با مهر خود دلي را شاد كنيم
افسردگي چرا
وقتي مي توانيم صداي خنده و بازي بچه ها در كوچه را بشنويم
وقتي مي توانيم برق اميد را در چشمان درخشان شان ببينيم
افسردگي چرا
وقتي چشمه ها مي جوشد
رودها جاري است
خورشيد مي تابد
و روز از پي شب مي آيد
افسردگي چرا
وقتي هنوز باران مي بارد
باد مي وزد
بهار مي آيد
زمين سبز مي شود
و درختان بار مي دهند