آزاده طاهایی > Quotes > Quote > مجیدیا� liked it
“یک روز با زندگی قرار گذاشتم
:ساده بود
روزا
سرِ قرار با هم مینشستی�
فنجان � فنجان
چای مینوشیدی�
و
بشقاب � بشقاب
گپ میزدی�
روزی دیگر
خواستم
قرار را به هم بزنم
با زندگی بیقرا� شوم
!نشد
!نمیش�
یک کتری
نفرت میخواه�
و
یک قاشق چایخوری
شامت
ک
ندارم&ܴ;
― روي پل آلما چه ميكني� خانم؟
:ساده بود
روزا
سرِ قرار با هم مینشستی�
فنجان � فنجان
چای مینوشیدی�
و
بشقاب � بشقاب
گپ میزدی�
روزی دیگر
خواستم
قرار را به هم بزنم
با زندگی بیقرا� شوم
!نشد
!نمیش�
یک کتری
نفرت میخواه�
و
یک قاشق چایخوری
شامت
ک
ندارم&ܴ;
― روي پل آلما چه ميكني� خانم؟
No comments have been added yet.