نادر نادرپور
Born
in Tehran, Imperial State of Iran, Iran
June 06, 1929
Died
February 18, 2000
Website
Genre
![]() |
مجموعه اشعار نادر نادرپور
—
published
2002
|
|
![]() |
گزیده اشعار نادر نادرپور
—
published
2003
|
|
![]() |
سرمۀ خورشید
2 editions
—
published
2003
—
|
|
![]() |
چشمه� و دسته�
2 editions
—
published
1333
—
|
|
![]() |
False Dawn: Persian Poems (1951-1984)
2 editions
—
published
1981
—
|
|
![]() |
هفت چهره از شاعران معاصر ايتاليا
by
—
published
1974
|
|
![]() |
شعر انگور
—
published
1929
|
|
![]() |
دختر جام
|
|
![]() |
از آسمان تا ریسمان
|
|
![]() |
شام بازپسین
|
|
“امشب دلم گرفته تر از ابر است
چشمم در آرزوي چراغي نيست
دانم كه در چنين شب نافرجام
كس را از آنكه رفته، سراغي نيست.”
― شعر انگور
چشمم در آرزوي چراغي نيست
دانم كه در چنين شب نافرجام
كس را از آنكه رفته، سراغي نيست.”
― شعر انگور
“چندان فرو باريد برف جامد ايام
كز حجم سردش : موي من رنگ زمستان يافت
اكنون نمي دانم كه باران كدامين روز
اين رنگ برفين را تواند شست
شب ، ديدگانم را چنان از تيرگي انباشت
كاين چشمه هاي روشن از بنياد خشكيدند
اكنون نمي دانم كه چون خورشيد برخيزد
تصوير او را در كدامين چشمه بايد جست
بار گران روزها چندان به دوشم ماند
كز بردباري قامتم خم شد
اگنون كسي در گوش من ، خصمانه مي گويد
اين پشته پنهان كه بر دوس گمان داري
بار گناه تست
من خوب مي دانم كه در اوج كهنسالي
چشمان تاريك مرا از صبح آيينه
ديگر اميد روشنايي نيست
اما هنوز اي بخت
آيا ، ميان خرمن موي سپيد من
تار سياهي در شب پيري تواند رست ؟”
―
كز حجم سردش : موي من رنگ زمستان يافت
اكنون نمي دانم كه باران كدامين روز
اين رنگ برفين را تواند شست
شب ، ديدگانم را چنان از تيرگي انباشت
كاين چشمه هاي روشن از بنياد خشكيدند
اكنون نمي دانم كه چون خورشيد برخيزد
تصوير او را در كدامين چشمه بايد جست
بار گران روزها چندان به دوشم ماند
كز بردباري قامتم خم شد
اگنون كسي در گوش من ، خصمانه مي گويد
اين پشته پنهان كه بر دوس گمان داري
بار گناه تست
من خوب مي دانم كه در اوج كهنسالي
چشمان تاريك مرا از صبح آيينه
ديگر اميد روشنايي نيست
اما هنوز اي بخت
آيا ، ميان خرمن موي سپيد من
تار سياهي در شب پيري تواند رست ؟”
―
&ܴ;«...
نسلی که در مقابله با خصم هوشيار
مستانه گرز خود را بر پای اسب کوفت
دشمن رسيد و کاسه ی سر را ازو گرفت
آنگاه طعم باده ی خون را بدو چشاند
نسلی که از پدر
نامی شنيده بود و نشانی نمی شناخت
در روز جنگ، دشمن او جز پدر نبود
هنگام مرگ، نوحه بر او جز پدر نخواند
ما هم به سهم خويش
افسانه ای بر اين همه افزدويم
ما، بردگان فقر و اسيران آفتاب
از فخر شعر، سر به فلک سودیم
ما، بازماندگان مشاهير باستان
از نسل ابلهان
از نسل شاعران
يا نسل عاشقان کهن بوديم
...»&ܴ;
―
نسلی که در مقابله با خصم هوشيار
مستانه گرز خود را بر پای اسب کوفت
دشمن رسيد و کاسه ی سر را ازو گرفت
آنگاه طعم باده ی خون را بدو چشاند
نسلی که از پدر
نامی شنيده بود و نشانی نمی شناخت
در روز جنگ، دشمن او جز پدر نبود
هنگام مرگ، نوحه بر او جز پدر نخواند
ما هم به سهم خويش
افسانه ای بر اين همه افزدويم
ما، بردگان فقر و اسيران آفتاب
از فخر شعر، سر به فلک سودیم
ما، بازماندگان مشاهير باستان
از نسل ابلهان
از نسل شاعران
يا نسل عاشقان کهن بوديم
...»&ܴ;
―