ŷ

رضا علیزاده

رضا علیزاده’s Followers (40)

member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo

رضا علیزاده



Average rating: 4.21 · 4,655 ratings · 878 reviews · 35 distinct works
هابیت؛ یا آنجا و بازگشت دوباره

by
4.29 avg rating — 4,281,592 ratings — published 1937 — 1439 editions
Rate this book
Clear rating
یاران حلقه (The Lord of the...

by
4.40 avg rating — 2,993,133 ratings — published 1954 — 1043 editions
Rate this book
Clear rating
دو برج

by
4.49 avg rating — 1,059,921 ratings — published 1954 — 877 editions
Rate this book
Clear rating
بازگشت شاه

by
4.57 avg rating — 983,380 ratings — published 1955 — 902 editions
Rate this book
Clear rating
آنک نام گل

by
4.14 avg rating — 382,235 ratings — published 1980 — 714 editions
Rate this book
Clear rating
سیلماریلیون

by
4.03 avg rating — 318,797 ratings — published 1977 — 268 editions
Rate this book
Clear rating
فرزندان هورین به‌پیوست حدیث...

by
4.05 avg rating — 89,445 ratings — published 2007 — 199 editions
Rate this book
Clear rating
آونگ فوکو

by
3.91 avg rating — 72,985 ratings — published 1988 — 14 editions
Rate this book
Clear rating
قصه‌های ناتمام نومه‌نور و س...

by
4.02 avg rating — 42,415 ratings — published 1980 — 242 editions
Rate this book
Clear rating
بائودولینو

by
3.80 avg rating — 24,595 ratings — published 2000 — 190 editions
Rate this book
Clear rating
More books by رضا علیزاده…
Quotes by رضا علیزاده  (?)
Quotes are added by the ŷ community and are not verified by ŷ.

“... جای تأسف است که بیل‌ب� وقتی فرصت پیدا کرد، آن موجود رذل را با شمشیر نکشت!»
- جای تأسف دارد؟ به خاطر دل‌سوز� بود که دست‌دس� کرد. دل‌سوز� و مروت: که وقتی لازم نیست، ضربه نزنی. پاداش خودش را هم گرفت، فرودو. مطمئن باش که پلیدی آسیب کمی به او زد، و دست آخر توانست فرار کند، چون مالکیتش را بر حلقه این‌طو� شروع کرده بود: با دل‌سوز�.
فرودو گفت: «متأسفم. من وحشت برم داشته؛ و هیچ دلم برای گولوم نمی‌سوز�.»
گندالف حرف او را قطع کرد: «تو او را ندیده‌ا�.»
فرودو گفت: «دلم هم نمی‌خواه� ببینمش. نمی‌توان� منظورت را بفهمم. واقعا می‌خواه� بگویی که تو و الف‌ه� بعد از این‌هم� کارهای وحشتناک گذاشتید که زنده بماند؟ هرطور حساب کنید، او همان‌قد� بد است که اورک‌ها� و دشمن ماست. مرگ حقش است.»
- حقش است! به جرأت می‌گوی� حقش است. خیلی از کسانی که زنده‌ان� حق‌شا� مرگ است؛ و خیلی از کسانی که می‌میرن� حق‌شا� زندگی است. تو می‌توان� این زندگی را به آن‌ه� ببخشی؟‌پ� زیاد مشتاق نباش که در قضاوت، مردم را به مرگ محکوم کنی. چون حتی خردمندترین آدم‌ه� هم نمی‌توان� فرجام کار را ببیند. خود من چندان امیدوار نیستم که گولوم قبل از مرگ شفا پیدا کند، اما به هر حال احتمالش وجود دارد. و سرنوشت او با سرنوشت حلقه گره خورده است. قلبم به من می‌گوی� که او هنوز نقشی دارد که قبل از فرجام کار باید بازی کند، چه نقش خوب، چه نقش بد؛ و وقتی زمان آن برسد، دل‌سوز� بیل‌ب� ممکن است سرنوشت خیلی‌ه� -از جمله خود تو- را رقم بزند. در هر صورت او را نمی‌کشی�: خیلی پیر است و بدبخت. ...”
رضا علیزاده, The Fellowship of the Ring

“فرودو پرسید: «ولی آیا من شامتش را پیدا می‌کنم� این چیزی‌س� که بیشتر به آن احتیاج دارم.»
گیلدور گفت: «شامت در غیرمحتمل‌تری� جاها پیدا می‌شو�. امیدوار باش! ...”
رضا علیزاده, The Fellowship of the Ring

“... گیلدور لحظه‌ا� ساکت بود. سرانجام گفت: «خبر دل‌نشین� برای من نبود. این‌ک� گندالف دیر کند، نشانه خوبی نیست. ولی گفته‌ان�: در کار ساحرها فضولی نکنید، چون نکته‌سنج‌ان� و زود عصبانی می‌شون�. انتخاب با خودت است: بروی یا بمانی.»
فرودو گفت: «همین‌طو� گفته‌ان� برای رایزنی پیش الف‌ه� نروید، چون آن‌ه� هم می‌گوین� نه، هم می‌گوین� بله.»
گیلدور خندید: «واقعا گفته‌اند� الف‌ه� ندرتا توصی سنجیده می‌کنند� چون توصی، هدیه خطرناکی است، حتی از طرف فردی عاقل به فردی عاقل. ممکن است همه‌چی� غلط از آب دربیاید. ولی خودت چه می‌خواه� بکنی؟ همه چیزهای مربوط به خودت را به من نگفته‌ای� پس چه‌طو� انتخاب من می‌توان� بهتر از انتخاب تو باشد؟ ...”
رضا علیزاده, The Fellowship of the Ring



Is this you? Let us know. If not, help out and invite رضا to ŷ.