غنی در این کتاب سعی دارد تصویری درست در میان خیل روایتها� نادرست، از تاریخ ایرانِ سالها� ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۵ به دست دهد. ایران در دوران سلطنت قاجار، قرارداد ۱۹۱۹، کنارهگیر� وثوقالدوله� نخستوزیر� سپهدار، مقدمهٔ کودتا، رضاخان و کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، صد روز حکومت سید ضیاء، دولت اول قوام، نخستوزیر� رضاخان و جنبش جمهوری، انقراض سلسلهٔ قاجار و آغاز عصر پهلوی عنوان برخی از بخشها� کتاب است.
نویسنده در این کتاب از اهمیت شناخت و ریشهیاب� مسائل ایران در دورانی مینویس� که آن را مطلع ایران نوین میدان� و کم نشان دادن نقش این شخصیت را در تاریخ ایرانی اشتباهی بنیادین میخوان�. او این کتاب را با گردآوری مطالب و مدارک از مراجع و منابع موثق تاریخی نگاشته و در این راه از نظر مورخان و محققان دیگری همچون دکتر علینقی عالیخانی، غلامرضا مقدم، حسن کامشاد، فرخ مقدم و� بهرهمن� برده است.
بریدها� از کتاب: «ساختار سازمان حکومتی امروز ایران در زمان زمامداری رضاشاه ریخته شد و شالودهٔ اصلی آن، با همهٔ تلاش پیگیر دولتمردان کنونی برای دگرگونی آن دستگاه، هنوز برجا مانده است. مجموعه قوانین و مقرراتی که در این دوره وضع شد از جمله قانون جامع مدنی، هنوز حاکم بر روابط دولت و مردم و افراد با یکدیگر است.»
کتاب ایران برآمدن رضا خان برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها مرجع نسبتا کامل و البته کتاب مهمی ایست که به وقایع بیشمار ایران در زمان احمد شاه قاجار ، تا ظهوررضا خان و قدرت گرفتن و تاج گذاری او و در نهایت به شکلی بسیار مختصر به اقدامات مهم او در 16 سال پادشاهی او می پردازد . سیروس غنی ، تاریخ پژوه نزدیک به دو سال از عمر خود را صرف بررسی اسناد و مدارک و آرشیو وزارت خارجه های بریتانیا و آمریکا کرده و حاصل کتابی شده است سخت خواندنی و مهم ، کتابی رُک و بی پرده که برای خواننده جای هیچ گونه پرسشی نمی گذارد . نویسنده وقایع کتاب را از سالهای آخر احمدشاه قاجار شروع می کند ، زمانی که حکومت مرکزی تنها بر تهران و قزوین آن هم به صورت نصفه و نیمه تسلط دارد ، مشهد را کلنل پسیان ، اصفهان و فارس را عشایر بختیاری ، تبریز را شیخ محمد خیابانی ، کردستان را آق سیمینتو ، خوزستان را شیخ خزعل ، شمال را میرزا کوچک خان جنگلی و بلوچستان را قبایل بلوچ اداره می کردند و حکومت مرکزی عملا قدرتی بر آنان نداشت . انگلستان پس از انقلاب کمونیستی در روسیه و لغو تمام قرادادهای استعماری تزارها توسط حکومت کمونیستی ایران را به صورت کامل در اختیار خود گرفته بود و اداره امور ایران در دستان وزیر مستعمرات ، لرد کرزن بود . خرج دربار و حقوق کارکنان دولت و ارتش ایران را استعمار انگلستان پرداخت می کرد و احمد شاه ، پادشاه بی کفایت قاجار با جمع آوری مال و اموال ، احتکار غله و سفر به اروپا اوقات خود را می گذراند . سیاست لرد کرزن ، ضعیف نگه داشتن حکومت مرکزی و حفظ منافع دولت فخیمه با تکیه بر عشایر جنوب و شیخ خزعل و همین طور تطمیع سیاست مداران ضعیف ایرانی و پرداخت رشوه به آنان ( وثوق الدوله ، نصرت الدوله و صارم الدوله ) در جهت امضای قرار داد ننگین 1919 بود . اما زمانی که ماموریت سرپرسی کاکس در ایران تمام شد و هرمان نورمن به عنوان وزیر مختار بریتانیا در ایران منصوب شد ، سیاست استعماری لرد کرزن دیگر حتی روی کاغذ هم کار نمی کرد ، نورمن نسبت به اصل و بنیان سیاست کرزن در ایران شک کرده بود . نورمن به این نتیجه رسید که حکومت مرکزی قوی وایران مستقل و یک پارچه منافع بریتانیا را بیشتر تامین می کند . نویسنده سپس نگاهی می کند به حضور ژنرال آیرون ساید که پس از بازدیدی از دیویزیون قزاق تبریز و دیدن نظم و انظباط آنها خواستار دیدار با فرمانده آنان رضا میرپنج می شود ، آیرون ساید و نرمن هرکدام بخشی از مقدمات کودتا را برنامه ریزی می کنند ، نرمن سید ضیا را به عنوان نخست وزیر کودتا انتخاب کرده و آیرون ساید پول و امکانات لجستیکی در اختیار رضا خان قرار می دهد ، کودتا به آسانی و بدون اطلاع بریتانیا پیروز می شود . نرمن که سرخود عمل کرده یک هفته پس از کودتا لردکرزن را در جریان آنچه اتفاق افتاده قرار می دهد . نتیجه ای که سیروس غنی از کودتا می گیرد خواننده را به این نتیجه می رساند که کرزن از کودتا بی خبر و اصولا کودتا را بر ضد منافع بریتانیا می دانست ، اما آنچه کودتا سوم اسفند را پیروز کرد علاوه بر انفعال دولت مرکزی و پشتکار و هوش و اراده رضا خان ، کمک مالی و لجستیک هرمان نورمن و آیرون ساید بود . پس از کودتا ، رضا خان به سرعت سید ضیا را کنار زده و با هوش و سیاست مثال زدنی خود را به عوامل قدرت ، احمد شاه و مجلس نزدیک می کند ، در مجلس یارگیری کرده و حتی به مدرس هم نزدیک می شود ،در همین حال هم به زور قوای نظامی که دیگر تبدیل به ارتشی منظم شده است ، ایران را دوباره یکپارچه کرده و شکست سختی به کمونیستها و میرزاکوچک خان جنگلی وارد می کند ، خراسان ، تبریز ، شمال ، کردستان ، لرستان را به ایران برمی گرداند . در عرصه سیاست هم سردارسپه دیگر همه کاره شده ، با فشار طرفداران او در مجلس ، شاه مجبور می شود که رضا خان را به نخست وزیری برگزیند و از این لحظه است که برکناری احمدشاه و سلطنت 130 ساله و البته بدون دست آورد قاجارها شروع می شود . سیروس غنی نگاهی کوتاه انداخته به یاران رضا شاه ، از جمله تیمور تاش و علی اکبر داور ، که هر دو منشا خدمات بسیاری شدند و البته هیچ کدام هر سرنوشت خوبی پیدا نکردند . در حقیقت اصلاحات این دو و به خصوص علی اکبر داور سخت ستودنی ایست ، لیست اقدامات او فهرست بلند بالایی از تاسیس بیمه ، قانون تجارت ، تدوین قانون مدنی ، قانون ثبت و اسناد و بنیانگذار دادگستری نوین ایران را شامل می شود . نویسنده در پایان اقدامات رضاشاه را در دوران پادشاهی به صورت بسیار کوتاه بررسی کرده ، اقداماتی که اگر چه بسیار مفید و لازم بودند ولی به دلیل فقدان یک برنامه جامع و کامل از جانب رضا شاه( که اصولا آشنایی با این مفاهیم نداشت ) منشا توسعه کشور نشدند . در پایان کتاب ایران برآمدن رضا خان برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها در هدف خود که بررسی ریشه های کودتا و قدرت گرفتن و به پادشاهی رسیدن رضا خان بوده موفق عمل کرده است ، سیروس غنی با بیان شیوای خود از سنگینی تاریخ کاسته و با دقت و قدرت بخش کوتاه اما مهمی از تاریخ ایران کهن را به نگارش آورده است . در حقیقت کتاب ایران برآمدن رضا خان تا اندازه ای موفق بوده که عملا حکم مرجع را پیدا کرده است ، تا جایی که نویسندگان و تاریخ پژوهان سرشناسی مانند صادق زیباکلام در کتاب رضا شاه و عباس میلانی در کتاب نگاهی به شاه ، بارها به کتاب زنده یاد سیروس غنی استناد کرده اند .
زنده یاد سیروس غنی در این کتاب مهم به چگونگی روی کار آمدن رضاخان با بررسی زمانی اواخر قاجار تا ابتدای عصر پهلوی میپردازه.. او با استناد به اسناد معتبر وزارتخانه های آمریکا و انگلیس کتابی در حد توان بیطرفانه به دست مخاطب رسونده که لازم هست به ترجمه خوب جناب کامشاد هم اشاره ای بشه.در فصل اول به طور اختصار به بررسی دوران قاجار پرداخته شده.در فصول بعدی کتاب مفصل در مورد قرارداد 1919، اینکه چه شد این قرارداد تنظیم شد و چه اشخاص داخلی و خارجی در عقد این قرارداد نقش مهمی ایفا کردند و علت به ثمر نرسیدنش صحبت میشه و مخاطب به خوبی در چند و چون این کار قرار میگیره.بخشهای بعدی کتاب اشاراتی به دوران نخست وزیری وثوق الدوله و مشیرالدوله و سپهدار هست که وضعیت نا به سامان اواخر قاجار زیر سایه نالایقی چون احمدشاه به خوبی برای خواننده کتاب جا میافت�.در پی این دوران سر و کله رضاخان پیدا میشه و ماجرای کودتای اسفند و همراهان داخلی و خارجی اون چنان با جزئیات و تفصیل در کتاب بررسی میشه که پرسشهای ذهنی مخاطبان در این موضوع به پاسخ های روشنی تبدیل میشه.در ادامه اشاره ای به دوران نخست وزیری رضاخان و انقراض قاجار میشه و به قدرت رسیدن رضاخان و تبدیل او به رضاشاه آخرین بخش مهم کتاب رو تشکیل میده. نویسنده در بخش سخن آخر اشاراتی مختصر به دوران رضاشاه میکنه و در این بخش هم مثل سایر قسمتها� کتاب سعی بر حفظ نگاه بیطرفانه و بیان کردن نکات مثبت و منفی رضاشاه میکن�..جمله انتهایی این بخش و کتاب به این شکل هست که : « رضاشاه فیلسوف-شاه افلاطونی نبود، و مسلما نقایص بسیار داشت، ولی بیگما� پدر ایران نوین و معمار تاریخ قرن بیستم کشور ما بود.» و خواننده پس از اتمام کتاب به این قضیه پی میبره. از نکات مهم کتاب که در تمامی فصول کتاب نقش پر رنگی داشت و در تیتر کتاب هم به اون اشاره شده حضور و نقش مهم و عمدتا مخرب انگلستان و کارگزارانش در این برهه زمانی خاص کشور ماست.کرزن،کاکس،نورمن،ژنرال آیرون ساید هر کدام به نحوی تاثیر خودشون رو در تصمیمات کشور داشتند و کتاب به خوبی به این افراد پرداخته.به قدری نقش این افراد پر رنگ و تاثیرگذار بود که گاهی فکر میکردم کار، کار انگلیسیهاس� نه یک ضرب المثل دایی جان ناپلئونی بر مبنای توهم که اتفاقا اصلی کاملا درست بر مبنای فتنه انگیزی و چوب لای چرخ انداختن این کشور هستش که بر سر این سرزمین آمده.البته و صد البته که در این میان نقش ناکارآمدی و بی غیرتی و وطن فروشی مسئولان داخلی در دوره زمانی که کتاب بررسی کرده بر کسی پوشیده نیست اما تک بعدی دیدن قضیه به نظرم اشتباه تاریخی است که همچنان در حال تکرار شدنه. علاوه بر رضاخان و انگلیسی ها که از بازیگران اصلی این کتاب حساب میشند، از نقش و فعالیتهای شخصیتهایی چون تیمورتاش،سیدضیا، فروغی و مدرس و دیگرانی صحبت میشه که درسته بازیگران و بازیگردان های اصلی نبودند اما در این بازه تاریخی نقش و تاثیر خودشون رو در پیشبرد امور مختلف خوب و بد داشتند. ای کاش زنده یاد غنی با همین دید منصفانه و بیطرفانه کتابی مفصل هم در مورد اقدامات مثبت و منفی دوران پهلوی اول مینوشت که قطعا میتونست به فهم این دوره مهم تاریخی به مخاطبان کمک شایانی کرده باشه.
اگر به دنبال سوالاتی از قبیل: چه شد که قرارداد 1919 به ایران تحمیل شد؟ چه شد که از اجرا و پذیرش قرارداد سر باز زده شد؟ چه شد که کودتای سوم اسفند 1299 رخ داد؟ نقش انگلیس در کودتا چه بود؟ چه شد که ایده حکومت جمهوری پس از خلع سلطنت قاجار مطرح شد؟ چه شد که این ایده عقیم ماند؟ چه شد که رضاخان، رضاشاه شد؟ هستید این کتاب کمک شایانی بهتان خواهد کرد. کتابی با نثر و ترجمه روان و شیوا و همینطور به معنای واقعی بیطرف و متعهد به رسالت تاریخ نویسی.
# کتاب قلم روانی دارد، به جذابیت یک رمان خوشخوان پیش میرو�. متن اصلی را ندیدها� ولی احتمالا ترجمه کامشاد موثر بوده است. سالهای منتهی به کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ سالهای ذلت ایران است. سلسله قاجار در بیکفای� ترین دوران خود در ملغمه ای از فساد، دزدی و وطن فروشی غوطه ور� است، کشور عملا در دست وزیر مختار بریتانیا و شوروی است. منبع اصلی کتاب مذاکرات وزیر مختار بریتانیا با مقامات مافوق خود است. کتاب بسیار علمی و مستند نوشته شده است، اغلب سطور کتاب به سندی رسمی یا کتابی دیگر ارجاع میدهد� البته سیروس غنی نظرات خودش را هم دارد، برای مثال در فصل مربوط به کودتا سعی فراوان دارد که بر خلاف مدارک موجود نقشی بسیار جدی و فعالتر به انگلستان و بخصوص به نُرمن و آیرونساید بدهد. درحالی ��نظر من با آن شرحی که خودش در ۲۰۰ صفحه قبل داده است، اساسا چنان شیرازه کار دولت ها در ایران از هم پاشیده بود و چنان فساد و بی کفایتی فراگیر شده بود و کشور در چنان بن بستی بود که نیازی به نقش بیشتری برای انگلستان و سفیرش در ایران نیست، همینکه مخالفت علنی با کودتا نداشته اند کفایت میکرد� است. تاریخ عینا تکرار نمیشو� ولی بقول مارک تواین چون شعری قافیه دار است، بنظر من هر حکومتی در ایران از مردم دور شود دچار فساد و ضعف می شود، این وضعیت قدرت های خارجی را وسوسه به دخالت در امور داخلی ایران خواهد کرد، حال در قافیه ای خوش آهنگ رضاخانی می آید و حکومت فاسد را در هم می پیچد و دست به نوسازی و استحکام قدرت داخلی میزن� یا در قافیه ای تلخ چنگیزی پیدا میشو� و خاک ایران را توبره می برد. هرچه بیشتر سرمایه های دموکراتیک خود را از بین ببریم فاسدتر و ضعیفت� میشویم
سیروس غنی �(۲۰ آبان ۱۳۰۸ سبزوار) حقوقدا� و تاریخ پژوه ایرانی است. او همچنین دوستدار جدی سینما است و کتابی درباره فیلمها� مهم تاریخ سینما نوشتهاس�.سیروس غنی مجموعه کمنظیر� از کتابها� مربوط به ایران داشت که توصیفی از آنه� را در کتاب خود ایران و غرب عرضه کردهاس�.او خاطرات و یادداشتها� پدرش دکتر قاسم غنی را در سیزده جلد منتشر کرد که خلاصها� از آن با ترجمه پال اسپراکمن به زبان انگلیسی منتشر شدهاس�.مهمتری� تالیف او کتاب برافتادن قاجار و برآمدن رضاشاه است.
If like me, you are wondering how an almost illiterate man was able to take control of a bankrupt country and put it back on track, this is the book you are looking for. It beautifully describes Iran in late Qajar, her corrupted politicians and miserable lives of Iranians during the era with valuable documents and references.
در خیل تبلیغاتی که رضاشاه را تنها در دیکتاتوری و بی سوادی خلاصه میکن� و توده نیز دنباله روی حرف های تکرار شونده می شود دسترسی به منابع بی طرف کمی سخت است. اما هرچند در این سالها تلاش شد چهره ی رضاشاه را مخدوش کنند نشد و نمی شود. سندش هم این کتاب است. کافی است شهروند ایرانی در قرن حاضر کمی از قوه تصور و تعقل خود استفاده کند و دوران پهلوی را از تاریخ خط بزند و سلسله قاجار را به حکومت فعلی وصل کند...! رضاشاه کشوری تکه تکه را از قاجارها گرفت. هر ایالتی زیر قدرت شورشگری بود و شمال و جنوب هم در زمره شیخ و کمونیست ها. زبان پارسی کمرنگ، عرق ملی در حال احتضار، فلاکت از سر و روی ملت می بارید و در عقب ماندگی سرآمد کشورهای منطقه بود. چیزی به عنوان اقتصاد وجود نداشت. و دولت مردان تنها کارشان امضای قراردادها و پیمان هایی بود که کشور را در ازای پول میفروختن� . در قحطی وطن پرستان و در کارشکنی های بیگانگان که ایران و ایرانی را منزوی و فلاکت زده می خواستند ، رضاخانی قد علم می کند که با درایت و تیز هوشی و قدرتش در سالهای کوتاه توانست کشور را به درجه ای برساند که تاریخ ایران مدرن از آنجا آغاز می شود. رضاشاه نقاط منفیا� بعد از بر مسند قدرت نشستن پیدا کرد اما چگونه می شود بدون تحکم و قدرت کشوری را از قعر تباهی نجات داد؟ آن هم سرزمینی که برای تمام نقاطش دندان تیز کرده بودند. اگر به اصطلاح دیکتاتوری رضاشاه نبود شمال کشور اکنون اسمش گیلان و مازندران نبود بلکه جمهوری شوروی سوسیالیستی گیلان بود و خوزستان هم عربستان. رضاشاه مرد عمل بود نه حرف. هر قانون و تجددی که در حال حاضر از آن بهره مندیم به کوشش آن مرد است. مردی که انگلیسی ها از سر کینه او را بی سواد می نامیدند. شوروی و بریتانیا هرگز بیکار ننشسته اند و در هر برهه ای از آب گل آلود ماهی گرفتند و زهر خود را ریختند. چه در به توپ بستن مجلس مشروطه چه در سال ۱۳۲۰ و چه در ۱۳۵۷. تنها راه مقابله با انحطاط و تباهی و سقوط، وجود خوی میهن پرستی است که به مانند رضاخان برآید و تیشه به علف های هرز که گلوی میهن را خشک کرده بزند.
تکرار مکررات نمی کنم. خلاصه ای از کتاب هایلایت شده. اگر خود کتاب را بخوانید که چه بهتر. در مقدمه کتاب پاراگرافی پندآموز آمده که خوب است تکرار شود: تاریخ برای ملت مانند حافظه برای فرد است. همان گونه که فرد بیحافظ� گم و گور می شود و نمیدان� کجا بوده و کجا میرو� ملت نیز نمیتوان� بدون مفهوم گذشته از عهده حال یا آینده خود برآید.
برای فهم وضعیت بیدولت� و تحتالحمایگ� صرف و اینکه چطور از دل آشوب لاجرم رضاخانی برمیآم� محشر است. س� صد سالگی همین روزها برگشتم و کفلمه کردم و چه کتاب خوبی. بار قبلی سرسری خوانده بودم. الان روایت برایم کمرنگ و جزییاتی مهمتر بود. دست آقای غنی و تفرشی و کامشاد درد نکند.
پژوهش سیروس غنی بیشتر مبتنی بر اسناد انگلیسیس� و از رویکرد ایدئولوژیک حاکم بر تاریخنگار� ایران معاصر هم ضربه خورده. با این وجود قابل استفاده هست. به ویژه اگر در کنار پژوهش استفانی کرانین، «ارتش و تشکیل حکومت پهلوی در ایران»، که آن هم مبتنی بر اسناد انگلیسیست� خوانده شود، میتوانن� همدیگر را تکمیل کنند. قلم حسن کامشاد هم مثل همیشه خواندنی و درسآمو� است
کتاب کمک زیادی به فهم وضعیت حکومت قاجار در سالهای پایانی و چگونگی سقوط آن و ظهور رضاخان و به قدرت رسیدن اون می کنه. با خوندنش بسیاری از کلیشه ها و روایت های رسمی از چگونگی به قدرت رسیدن رضاخان فرو میریزه
چیزی که بیشتر جلب توجه میکنه منش و شخصیت رضاشاه بود که بین دو جنگ جهانی کشوری رو تحویل گرفت که راهزنان و غارتگران از هر طرف به دنبال منافع خودشون بودن و یکی از علت های عمده تصمیم شوروی و انگلیس برای حمله به ایران در عین اعلام بی طرفی ایران همین سیاست کشورداری رضاشاه بود که کشور وابسته رو به کشوری مستقل و فارغ از سلطه خارجی تبدیل کرده بود . پیشرفت های دوران رضاشاه با تجاوزات شوروی و انگلستان نیمه کاره تمام شد گرچه تجدد دوران رضاشاه ژرف و اثر بخش بود به خصوص در بیست سال آخر حکومت پسرش . همچنین محدود کردن قدرت روحانیون که در دوران رضاشاه اتفاق افتاد و مسیر ضد مذهبی کشور رو ایجاد کرد و اقدامات کلیدی بسیاری رو به ارمغان آورد. به شخصه معتقدم که تاریخ و تاریخ نگاری کار خیلی سخت و ارزشمندی هست به قول جناب کامشاد : " تاریخ برای یک ملت مانند حافظه برای فرد است . همانگونه که فرد بی حافظه گم و گور می شودو نمی داند کجا بوده و کجا می رود، ملت نیز نمی تواند بدون مفهوم گذشته از عهده حال یا آینده خود برآید ." پ ن : این کتاب ارزش خوندن بسیاری داره و بهترین کتاب درباره ظهور سلسله پهلوی هست و چیزی حدود صد و بیست صفحه منابع مهم و اسناد سیاسی و کتب تحقیقاتی در انتهای کتاب داشت که تعجب برانگیز بود و نشون داد که نوشتن این کتاب یه کار تحقیقاتی و تازه ای درباره دوران پهلوی بوده� .
Iran and the Rise of the Reza Shah: From Qajar Collapse to Pahlavi in Power (1919- 1924), with it’s most recent and documented resources, is the more realistic issue about this period of Iranian modern history.. برآمدن رضا خان...، پژوهشی ست در مسایل دوران کوتاه اواخر سلطنت احمد شاه قاجار، کودتای 1299 معروف به کودتای سیدضیاء که با همکاری دیویزیون قزاق به سرپرستی رضاخان میرپنج صورت گرفت، و دوران کوتاه سرداری و نخست وزیری و سپس بر تخت نشستن رضاخان به عنوان بنیان گذار سلسله ی پهلوی. سال هایی که از جمله شامل سال 1919 هم می شود، سالی که قرارداد معروف به قرارداد (سیاه) وثوق الدوله نیز بسته شد که بعدها به عنوان ننگ این دوره ی تاریخ معاصر ما از آن یاد شده است. تحقیقی ست جامع که به دلیل منابع و ماخذ متعدد و تازه ای که نویسنده از انها بهره گرفته، از هر اثر دیگر در باره ی این دوره از تاریخ معاصر ما خواندنی تر است. بیشتر به بررسی واقعیت های تاریخی پرداخته شده تا گمانه زنی های معمول. این کتاب توسط حسن کامشاد به فارسی برگردانده شده و در 1377 شمسی توسط انتشارات نیلوفر چاپ و منتشر شده است.
بررسی تحولات ایران با کتاب "ایران و برآمدن رضا خان" در این پست قصد داریم به یکی از آثار مهم تاریخنگار� معاصر ایران، یعنی کتاب "ایران و برآمدن رضاخان" نوشته سیروس غنی بپردازیم. این کتا�� که به بررسی تحولات مهمی در تاریخ ایران میپردازد� از جمله منابع اصلی برای مطالعه دوره گذار از قاجار به پهلوی است. حالا چرا این کتاب مهم است؟ * تحلیل جامع: کتاب به صورت جامع و همه جانبه به موضوع میپرداز� و از زوایای مختلف به آن نگاه میکن�. * زبان ساده و روان: نویسنده سعی کرده است مطالب را به زبان ساده و روان بیان کند تا برای عموم قابل فهم باشد. * استفاده از منابع معتبر: کتاب بر اساس منابع معتبر تاریخی و اسنادی نوشته شده است. * اهمیت موضوع: موضوع کتاب، یعنی سقوط قاجار و برآمدن رضاشاه، یکی از مهمتری� تحولات تاریخ معاصر ایران است که تأثیر شگرفی بر سرنوشت کشور داشته است. مباحث اصلی کتاب: * علل سقوط دودمان قاجار: بررسی ضعفه� و ناکارآمدیها� حکومت قاجار، نفوذ بیگانگان، نارضایتی مردم و عوامل داخلی و خارجی دیگر که در فروپاشی این دودمان نقش داشتند. * نقش رضاخان در این تحولات: بررسی نقش رضاخان به عنوان یک نظامی بلندپرواز و وطن دوست، چگونگی صعود او به قدرت، استفاده از حمایتها� خارجی و مانورهای سیاسی برای رسیدن به اهدافش. * تغییرات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در ایران: بررسی تحولات اساسی که در جامعه ایران پس از روی کار آمدن رضاشاه رخ داد، از جمله مدرنساز� کشور، تمرکزگرایی، اصلاحات اداری و نظامی، و تأثیرات این تغییرات بر زندگی مردم. چرا باید این کتاب را خواند؟ خواندن این کتاب به شما کمک میکن� تا: * درک عمیقتر� از تاریخ معاصر ایران پیدا کنید. * عوامل موثر بر شکلگیر� ایران معاصر را بهتر بشناسید. * عملکرد رضاشاه را ارزیابی کنید. * به پرسشها� مهمی درباره تاریخ ایران پاسخ دهید. کتاب "ایران و برآمدن رضا خان" یک اثر ارزشمند برای همه علاقهمندا� به تاریخ ایران است. این کتاب با تحلیل دقیق و جامع، تصویری روشن از یکی از مهمتری� دورهها� تاریخ ایران ارائه میده�.
از پیشگفتار کتاب : مطالب کتاب ایران برآمدن رضاخان ؛ برافتادن قاجار و نقش انگلیسها، تا سال ۱۳۰۵ را شامل می شود، یعنی اندکی پس از تاجگذاری، هر چند در فصل نهایی، در بخش «سخن آخر» به رویدادهای مهم دوران رضاشاه تا کناره گیری او در سال ۱۳۲۰ اشاره ای کوتاه شده است. تجدد عصر رضاشاه ژرف تر و نتیجه بخش تر از گام هایی بود که در بیست سال آخر سلطنت محمدرضا پهلوی در ایران برداشته شد یا حتی قرار بود برداشته شود.
با سقوط سلسله پهلوی در ۱۳۵۷، هواداران نظام نوین طبعا کوشیده اند تصویری بس تیره از بنیانگذاران آن خاندان ترسیم کنند، و این البته شگفت آور نیست: حکومت های روز پیوسته برای توجیه خود دست به دامن تاریخ می زنند و آن را پیچ و تاب می دهند. چنین واکنشی با توجه به سیاست های ضد مذهبی رضاشاه به خودی خود قابل درک است. با این حال انکار سهم وی در پیدایش ایران مدرن ناروا است.
روایت های نادرست در بیست سال گذشته بسیار بر زبان آمده است. کتاب ایران برآمدن رضاخان ؛ برافتادن قاجار سعی دارد تصویری متعادل از یکی از زمامداران برجسته قرن بیستم ایران به دست دهد. تاریخ نویس داده های تاریخی را ناگزیر بر حسب گرایش خویش تفسیر می کند. عینیت صد در صد معمولا پنداری واهی است، ولی باید کوشید با پژوهش دقیق دست کم از حقایق کوچک را عیان ساخت و میان واقعیت و خیال تمایز نهاد.
مسلما برای شروع مطالعه در مورد تاریخ اون دوره بهترین گزینه نیست. به نظرم بهتره از منابع آسانتر� یک اشراف کلی به وضعیت اون دوره� تاریخی و اتفاقات داشت و با این کتاب جزییات رو تکمیل کرد.
بسیار خواندنی و روشنگرانه. کمک شایانی به شناخت شخصیت رضا شاه می کند. از اسناد وزارت خارجه انگلیس استفاده شده که بسیار مفید است به ویژه در شناخت سیاست آن کشور در قبال ایران.
still reading it ... so far it has opened my eyes to the extent of control exterted by Russia and Great Britain in Iran and their methodical robbery of resources etc. etc. It also shows how through a succession of selfish and weak Qajar shah's Iran came to the brink of becoming a British Colony.