ŷ

 

 (?)
Quotes are added by the ŷ community and are not verified by ŷ.

“هایدی بلافاصله به طرف پیرمرد برگشت و گفت: «اوه، پدربزرگ! آن بالا خیلی قشنگ بود. مخصوصاً به خاطر گل‌ه� و آتش و سنگ‌ها� سرخش. راستی ببینید برای‌تا� چه آورده‌ا�.»
او محتویات پیش‌بند� را جلوی پیرمرد ریخت. اما گل‌ها� بیچاره کاملا پژمرده و شبیه یک دست یونجه شده بودند. دخترک خیلی ناراحت شد.
- چه بلایی سرشان آمده؟ وقتی آن‌ه� را می‌چیدم� این شکلی نبودند.
پیرمرد توضیح داد: «آن‌ه� دوست دارند زیر آفتاب باشند، نه این‌ک� در پیش‌بن� تو زندانی شوند.»
- پس من دیگر هرگز آن‌ه� را نمی‌چین�.”

سارا قدیانی, Heidi
Read more quotes from سارا قدیانی


Share this quote:

Friends Who Liked This Quote

To see what your friends thought of this quote, please sign up!

0 likes
All Members Who Liked This Quote

None yet!


This Quote Is From

Heidi (Heidi, #1-2) Heidi by Johanna Spyri
206,978 ratings, average rating, 6,886 reviews

Browse By Tag