“باید بپذیرم که عشق ... مرده است، من نیز باید آن را در خود بکشم. باز هم به یاد تورات میافت� که میگوی�: «هر چیز را زمانی و هر مرادی را دورانی است... زمانی برای تولد و زمانی برای مرگ. زمانی برای عشق ورزیدن و زمانی برای کینه ورزیدن ... » اما اینج� هم در برابر تورات میایست�. کینه را به دل راه نمیده� چون با این کار بیش از هر چیز خود را تحقیر کردها�. فقط عشق خودم را میکش� و بحران را از سر میگذران� تا دوباره ستون پاهایم را از زیر تنم احساس کنم. بدا بر من که هر روز باید زندگیا� را از نو آغاز کنم.”
―
Shahrokh Meskoob,
در حال و هوای جوانی