ŷ������

“نهایتا دل به جایی می رسد که دو راه بیشتر ندارد
یا باید خون شود
یا سنگ”
― عباس صفاری

“As we go through life we gradually discover who we are, but the more we discover, the more we lose ourselves.”
― Haruki Murakami, Colorless Tsukuru Tazaki and His Years of Pilgrimage

“آرزویم مردن در صدای تو بود
یا رفتن با صدایت
یا خاموش شدن در صدایت
صدای تو چون باد گذشت
و من به دامن تاریکی آویخته ام”
― بیژن جلالی

“گاهی که خیلی به او فکر می‌کنم�� و از تنهایی می‌زن�� به سَرم، به خدا می‌گوی��: «یعنی نمی‌شود�� نه؟» و بعد یکدفعه بغض‌ا�� می‌گیر��. چون می‌دان�� نمی‌شو��. نمی‌شو�� هیچ جای جهان آنس�� را پیدا کرد. و من توی دنیایی زندگی می‌کن�� که آنس��‌ا�� از بین رفته. انگار خدا خودکار برداشته و روی اسمش را خط زده و او ناگهان محو شده.”
― مهران نجفی, از پنج‌شنبه‌ه�� متنفرم

“هر غمی که تسلیت گفتن ندارد.غم بزرگ را با کلمات کوچک، حقیر نباید کرد.”
― نادر ابراهیمی, اتحاد بزرگ

“You lean back against the door with bowed head making ready to set out. By the time you open your eyes your feet have disappeared and the skirt of your great coat come to rest on the surface of the snow. The dark scene seems lit from below. You see yourself at the last outset leaning against the door with closed eyes waiting for the word from you to go. To be gone.Then the snowlit scene. You lie in the dark with closed eyes and see yourself there as described making ready to strike out and away across the expanse of light. You hear again the click of the door pulled gently to and the silence before the steps can start. Next thing you are on your way across the white pasture afrolic with lambs in spring and strewn with red placantae.”
― Samuel Beckett, Nohow On: Company, Ill Seen Ill Said, Worstward Ho

“Life is divided into the horrible and the miserable.”
― Woody Allen

“There are no facts, only interpretations.”
― Friedrich Nietzsche

“If you want the present to be different from the past, study the past.”
― Baruch Spinoza

“قیامت می​کن�� سعدی بدین شیرین سخن گفتن
مسلم نیست طوطی را در ایامت شکرخایی”
― شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی / Mosleh-al-Din Sa'adi

“تا روزِ مرگ��
فرش�� بافت�� و گُل�� کاشت��

اما هرگز
نه�� فرشی�� زیرِ پا داشت��
نه�� کسی��
گُلی�� بر مزارش�� گذاشت”
― Sherko Bekas

“و تازه می‌فهم��
که برف خستگی خداست
آن قدر که حس می‌کن��
پاک�� کنش را برداشته
می‌کش�� روی نام من
روی تمام خیابان‌ه��
خاطر�������
خنجر��ا&�����ܴ�;
― گروس عبدالملكیان, رنگ‌ها�� رفته‌�� دنيا

“Never tell the truth to people who are not worthy of it.”
― Mark Twain

“You will never be happy if you continue to search for what happiness consists of. You will never live if you are looking for the meaning of life.”
― Albert Camus

“انسانی که با سکوت دم‌خو�� نشود
.نمی‌توان�� که با عشق من حرفی بزند
کسی که با چشمش «باد» را نبیند
.چگونه می تواند کوچم را درک کند
کسی که به صدای سنگ گوش نسپارد
.نمی‌توان�� صدایم را بشنود
کسی که در ظلمت نزیسته
چگونه به تنهایی من ایمان می‌آور��!؟”
― شیرکو بیکس

“به قول لوئیس بونوئل، فیلم‌سا�� شهیر اسپانیایی، "خدا و میهن تیم شکست‌ناپذیر�� را تشکیل می‌دهن�� که همه‌�� رکورد‌ها�� سرکوب و خونریزی را می‌شکن��.”
― Richard Dawkins, The God Delusion

“براي کندن گل سرخ اره آورده ايد؟!


چرا اره؟



به گل سرخ بگوييد: تو ، هي تو!

خودش مي افتد و ميميرد . . .”
― بیژن نجدی

“آفتاب را دوست دارم
به خاطر پیراهن‌ا�� روی طناب رخت
باران را
اگر که می‌بار��
بر چتر آبی تو
و چون تو نماز می‌خوان��
من خداپرست شده‌ا��”
― بیژن نَجدی

“شرم آورست مجبور باشی جایی زندگی کنی چون هیچ جای دیگری نداری، مریلین رابینسون، کتاب خانه”
― مریلین رابینسون

&�����ܴ�;‍م��
در جستجوی
قطعه ای از
آسمان پهناور
��ستم،

که از تراکم
اندیشه های پَست
...تهی باشد”
― Forough Farrokhzad

“احساس می کنم
کسی که نیست
کسی که هست را
از پا در می آورد...”
― گروس عبدالملکیان

“دوستان را در دل رنج‌ه�� باشد که آن به هیچ دارویی خوش نشود، نه به خفتن نه به گشتن و نه به خوردن الاّ به دیدار دوست”
― مولانا جلال الدین بلخی, گزیده فیه مافیه

“صبح تا شب، نازِ آغوشِ خیالش می‌کِش��”
― احمد عزیزی, قوس غزل

“مگر می‌توا�� در قحط سال عدل و داد معلم بود، اما «الف» و «بای» امید و برابری را تدریس نکرد، حتا اگر راه ختم به اوین و مرگ شود؟”
― Farzad Kamangar

“یادتان باشد که به شعر، به آواز، به رویاهای‌تان�� به لیلاهای‌تا�� پشت نکنید”
― Farzad Kamangar

“An expert is a person who has made all the mistakes that can be made in a very narrow field.”
― Niels Bohr

“Reading was my escape and my comfort, my consolation, my stimulant of choice: reading for the pure pleasure of it, for the beautiful stillness that surrounds you when you hear an author's words reverberating in your head.”
― Paul Auster, The Brooklyn Follies

“When a person is lucky enough to live inside a story, to live inside an imaginary world, the pains of this world disappear. For as long as the story goes on, reality no longer exists.”
― Paul Auster, The Brooklyn Follies

“If you only read the books that everyone else is reading, you can only think what everyone else is thinking.”
― Haruki Murakami, Norwegian Wood

“What happens when people open their hearts?"
"They get better.”
― Haruki Murakami, Norwegian Wood