“وقتي تو نيستي
نه هستها� ما
چونانكه بايدند
نه بايدها
مثل هميشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض ميخور�
عمـري است
لبخندهاي لاغر خود را
در دل ذخيره ميكن�: باشد براي روز مبادا
اما
در صفحهها� تقويم
روزي به نام روز مبادا نيست
آن روز هر چه باشد
روزي شبيه ديروز
روزي شبيه فردا
روزي درست مثل همين روزهاي ماست
اما كسي چه ميداند�
شايد
امروز نيز روز مبادا
باشد
وقتي تو نيستي
نه هستها� ما
چونانكه بايدند
نه بايدها
هر روز بيت�
روز مباداست”
―
قيصر امينپو� / Gheysar Amin Pour,
آینهها� ناگهان