ŷ

غروب Quotes

Quotes tagged as "غروب" Showing 1-3 of 3
أحمد صلاح المهدي
“وما زال الغروب يثير في قلبي حنين لعوالم لا أعرفها وقد لا أعرفها.”
أحمد صلاح المهدي

“فجأةً نصبحُ صحراءَ من الملحِ
وهذي الأرضُ أنهارًا من الجرحِ
ونمضي
جبهةً تغربُ في جرحِ السحابةْ”
حمدة خميس, اعتذار للطفولة

“هوا کم‌ک� تاریک می‌ش�. خورشید در حال غروب، پرتوهای زیبا و طلایی خود را روی زمین و گل‌ه� می‌تابان� و قله‌ها� مرتفع در زیر این نور می‌درخشیدن�.
هایدی نشسته بود و در سکوت از تماشای غروب زیبا لذت می‌بر�. اما ناگهان از جا پرید و فریاد زد: «پیتر، پیتر، آتش! آتش! کوه‌ه� آتش گرفته‌ان� و برف‌ه� و همین‌طو� آسمان. نگاه کن. درخت‌ه� و سنگ‌ه� دارند می‌سوزن�! حتی آن بالا آشیانه شاهین هم آتش گرفته. همه‌چی� آتش گرفته!»
پیتر، که چوبش را می‌تراشید� با خون‌سرد� گفت: «همیشه موقع عصر همین‌طو� است. این آتش نیست.»
دخترک، که به مناظر شگفت‌انگی� اطراف چشم دوخته بود، گفت: «پس این چیست؟ این چیست، پیتر؟»
پسر گفت: «یک اتفاق ساده.»”
سارا قدیانی, Heidi