ساده و دوست داشتنی با تصویرسازی های زیبا پیامی رسا، بی پیرایه و انسانی
فکر کنم همه مون حتی معمولی ترین بچه ها هم گاهی این احساس را داشته ایم که با دیگراساده و دوست داشتنی با تصویرسازی های زیبا پیامی رسا، بی پیرایه و انسانی
فکر کنم همه مون حتی معمولی ترین بچه ها هم گاهی این احساس را داشته ایم که با دیگران تفاوت هایی داریم و نویسنده تجربه ی یک کودک را به تصویر میکشد ...more
تنها مشکل کتاب این بود ک از آن جایی که به دام پلس فکر افتادند توصیفات کمی طولانی تر شد تا اواسط کتاب واقعا احساس همذات پنداری میکردم گاهی حتی احساس میکتنها مشکل کتاب این بود ک از آن جایی که به دام پلس فکر افتادند توصیفات کمی طولانی تر شد تا اواسط کتاب واقعا احساس همذات پنداری میکردم گاهی حتی احساس میکردم که 1984 همین جامعه ی خود ماست گاهی وزارت حقیقت با دانشگاه یکی میشد و تله اسکرینی که مدام مثل تلویزیون و منابر و ... کشور حرف های تکراری میزد. البته چنین مقایسه ای از انصاف دوره نمیدانم تجربه ی شهروندهای دیگر کشورها و حکومت ها چطوره از خوندن این کتاب اما شاید علت محبوبیت این کتاب همین باشه این ک هر کسی در هر حکومتی قرابت هایی پیدا میکنه
این ک بگیم 1984 محقق شده دور از تصور نیست فقط کافیه به گوشی هامون نگاه کنیم و یاد تله اسکرین بیافتیم
ازین ها ک بگذریم فصل هایی از کتاب واقعا غافل گیرم کرد مثلا فصل 3 از بخش 3 کتاب وقتی بازجو و شخصیت اول کتاب دارند در مورد واقعیت صحبت میکنن درست شبیه به سر و کله زدن های هرروزه ی من با دوستانی ام هست که مثلا طب رو زیر سوال میبرن و معتقد به طب سنتی هستن یا بچه هایی که علم ور میبرن زیر سوال در واقع بیشتر به همین حرف های پست مدرن ها و نسبی گرایی شبیه بود.
توصیه میکنم مقدمه ی صادق طباطبایی در ترجمه ی زندگی در عیش ، مردن در خوشی رو بخونین در این مقدمه مترجم دو ویران شهر 1984 و دنیای قشنگ نو رو با هم مقایسه کرده یکی با زور و ترس و دیگری با اغوا غفلت و سرگرمی مردم ر ب بردگی کشونده. مترجم اون جا اعتقاد داره دنیای بیشتر شبیه تصور هاکسلی شده اما فکر میکنم 1984 هم بی راه نیست.
مقایسه ی این دو ویران شهر رو اینجا میتونین بخونین ...more
کتاب از زبان چند نفر از حاضرین کربلا روایت میشه همین باعث شده با عوض شدن هر فصل حال و هوا عوض شه یکی مثل حر که وصل میشه و دیگری مثل ضحاک که درست ظهر عاشوکتاب از زبان چند نفر از حاضرین کربلا روایت میشه همین باعث شده با عوض شدن هر فصل حال و هوا عوض شه یکی مثل حر که وصل میشه و دیگری مثل ضحاک که درست ظهر عاشورا جدا -فصل- میشه و چندین نفر دیگه که هر کدام دلایل خودشون رو برای با امام ماندن یا رفتن دارن
علاوه بر این نثر و لحن نویسنده بریده بریده نوشتن ها یک ضرباهنگ تند به داستان میده که کشش خیلی خوبی داره و نزدیک شدن یک اتفاق بزرگ رو گوشزد می کنه نویسنده برای نوشتن متن ها از مقاتل مختلف استفاده کرده و اون ها رو بازنویسی کرده چیز زیادی به اصل ماجرا اضافه نشده و به نظر روایت مستندی از واقعه میده این ها همه همراه شدن با اثر رو دلنشین میکنه...more
نویسنده یه روز تصمیم میگیره که ترس های کودکی اش رو به صورت کارتونی نقاشی کنه کم کم که کار میگیره به مخاطباش میگه اون ها هم ترس هاشون رو بدن تا بکشه. انویسنده یه روز تصمیم میگیره که ترس های کودکی اش رو به صورت کارتونی نقاشی کنه کم کم که کار میگیره به مخاطباش میگه اون ها هم ترس هاشون رو بدن تا بکشه. این وسط بعضی ترس ها بانمکن، بعضی هاشون ترس های خود ما بودن توی بچگی، و البته بعضی هاشون هم خیلی فلسفی ان :) انقد که هنوزم ترسناکن. کتاب اصلا مناسب کودکان نیست اما برای بزرگتر ها جذاب و خواندنی هست. از ترس های جالب دیگه مثلا برداشت هایی بود که بچه ها از حرف های پدرمادر ها یا مادر بزرگ ها داشتن. مثلا وقتی بزرگتر ها میخان بچه ها ر بترسونن که کار رو نکنن. :)
یک قضاوت شخصی: شعرها خوبند اما گاهی غزل ها انقدر تلخ میشوند و گلایه امیز که تصور میکنم شاعر از ان دست ادم های غرغرو و از خودراضی است. این البته قضاوتی یک قضاوت شخصی: شعرها خوبند اما گاهی غزل ها انقدر تلخ میشوند و گلایه امیز که تصور میکنم شاعر از ان دست ادم های غرغرو و از خودراضی است. این البته قضاوتی بی پایه و اساس است اما صرفا برداشت و احساسی بود که گاهی در خلال خواندن کتاب به من دست داد. برخی غزل ها البته ارزش چندین بار خواندن دارند . و برای من بجز این ها چندین بیت گزیده از سایر غزل ها قشنگ به نظر امد....more