حس اون جادوگرهایی رو داشتم که جلوی موسی تعظیم کردن و به برتریا� شهادت دادن. پیتر اس.بیگل استاد مسلم ادبیات پریانه و این کتاب رو عاشقانه دوست دارم. حسحس اون جادوگرهایی رو داشتم که جلوی موسی تعظیم کردن و به برتریا� شهادت دادن. پیتر اس.بیگل استاد مسلم ادبیات پریانه و این کتاب رو عاشقانه دوست دارم. حس میکن� هیچ کتابی رو اینجورتسلیم� نشده بودم. اگر شگ داشتید به خوندنش، اگر تا مدتها تو قفسه کتابخونهتو� بوده و منتظر خونده شدن، و اگر هنوز نخریدیدش و دنبال یه تجربه داستان پریان به تمام معنا باشید، توصیه میکن� حتی خوندن کتابی که تو دست دارید رو هم به عقب بندازید و سراغ آخرین تکشا� برید....more
Sapkowskies legacy in The Witcher is writing a story with many side stories, which they can be the true version or fabricated by the storytellers in tSapkowskies legacy in The Witcher is writing a story with many side stories, which they can be the true version or fabricated by the storytellers in the body of time. No one can be sure about the true version of the legend, not even where it has finished and how. There are only some certain points like the destruction of stygga castle, but the rest of the events are shrouded in a thick blanket of sands of the time. Nimue and the lady of the lake, also the very first chapter of the book made it clear we are gonna have a link between The Witcher world and Camelot, and as the elves explained about the indefinite worlds, so the story can go on and on. No wonder how this groundbreaking series of games are based on this wonderful story. I am vigorously waiting for playing the games. (As soon as I get my laptop back)...more
کتاب به نظرم از سواد مترجم کمی بالاتر بود و من خیلی جاها به سختی منظور مترجم رو می فهمیدم�. سعیم رو برای فهمیدن کتاب کردم، ولی شاید ۸۰ درصدشو فهمیدم. کتاب به نظرم از سواد مترجم کمی بالاتر بود و من خیلی جاها به سختی منظور مترجم رو می فهمیدم�. سعیم رو برای فهمیدن کتاب کردم، ولی شاید ۸۰ درصدشو فهمیدم. یکی از کارهایی که اسطور کوپ برام کرد این بود که اطلاعات جسته و گریخته قبلی رو طبقه بندی کرد ، جوری که سیر مطالعاتی رو می تونم طبق اون تدوین کنم. با آرای متفکرین معروف مثل فریزر، فروید، یونگ، کنت، الیاده، ریکورد، پل ریکور،لوی_استراوس، رنه جرالد، رولان بارت، بارتون، و از همه مهم تر نورتروپ فرای و فردریک جیمسون درباره اسطور آشنا شدم، ردپای نظرات مارینا وارنر رو تو آثاری مثل ویچر پیدا کردم و همین طور فهمیدم که تو زمینه فلسفه و روانشناسی کمیتم لنگ می زنه و باید حداقل یه مطالعات ابتدایی در این دو فیلد داشته باشم....more
هر چه از بیضایی خونده بودم مثل مشقی میمون� تا این الماس درخشان ادبیات فارسی ازش تراشیده بشه. فوران ایدهها� ناب، خط داستانی پرکشش و بینظیر� تسلط رویهر چه از بیضایی خونده بودم مثل مشقی میمون� تا این الماس درخشان ادبیات فارسی ازش تراشیده بشه. فوران ایدهها� ناب، خط داستانی پرکشش و بینظیر� تسلط روی تاریخ روایی و نمایشی در تمام اعصار(نه فقط منحصر به این داستان)، شخصیتها� فراوون و کاملا تفکیکپذیر� از زنان حرمسرا گرفته تا کنیزان و غلامان، دیالوگها� حلوا، و مضاف بر همه ریتم شعرگونه داستان که تا آخر تونست به زیبایی حفظش کنه. این مرد صلیب جهالت مردان این سرزمین رو یکتن� روی دوش گرفته و یکتن� به مبارزه با ستمی برخواسته که طی قرون بر زنان روا داشتیم. و چه زیبا هستن زنها� این داستان. مرا به نام خودم بخوان! نام من بیدخت است....more
Let me tell you how I was reacting aloud on metro while reading it and everyone were thinking I've got crazy. Charlie's smiles are priceless. While he Let me tell you how I was reacting aloud on metro while reading it and everyone were thinking I've got crazy. Charlie's smiles are priceless. While he is daydreaming, or talking on phone, or Nick has just gone, and we see that magical smile on his face. Heartstopper is without a doubt a good choice if you are into romances. (Recently an interest in romance is growing in me)...more
I am not keen with Rusky fairytales, not knowing many of these references, but when I see a masterpiece, a herald of new generation of story tellerI am not keen with Rusky fairytales, not knowing many of these references, but when I see a masterpiece, a herald of new generation of story tellers (most gladly a woman), I can sniff it even from the very first chapter. Katherine Arden is here to hold the torch and show us new horizons that a fantasy land can expand to. I never thought I say it about another folk inspired story, but it is even better than pan's labyrinth! Arden knows this environment very well, and without a doubt has lived with her characters, deep dynamic characters with enough details and the way she mixes the fairytale with the normal life is my most desirable point in this story. And also wonderful narration of Katherine Arden. She ages characters very generously, it reminds me of Leguin in Earthsea series. In the last one third of the book, you can feel the SOIAF Stark motto thoroughly : Winter is coming ! Read this part with me: ALL THAT DAY, a storm tore across the frozen lands of the northern rus. The country folk ran inside and barred their doors. Even the oven-fires in Dimitrii's wooden palace in Moscow danced and guttered. The old and the sick knew their time had come and slipped away on the crying wind. The living crossed themselves when they felt the shadow pass. But at nightfall the air quieted, and the sky filled with the promise of snow. Those who had resisted the summons smiled, for they knew they would live. It was the first novel of Katherine Arden, and won't be the last that I will read....more
شهر و شهر عرصه نمایش تسلط خیرهکنند� چاینا میهوی� روی ژانرهای مختلفه. و به جرات میگ� هیچ نویسنده دیگها� نمیشناس� که دست به چنین ماجراجویی جسورانه�شهر و شهر عرصه نمایش تسلط خیرهکنند� چاینا میهوی� روی ژانرهای مختلفه. و به جرات میگ� هیچ نویسنده دیگها� نمیشناس� که دست به چنین ماجراجویی جسورانها� بزنه و این طور ساختار داستانیش تا آخر داستان سالم بمونه. مطمئنم بارها برگشته و متنش رو قبل از تحویل به ویراستار سوهان زده ولی از این هم مطمئنم که مدتی طولانی داشته برای خودش تصویرسازی میکرد� که زندگی تو این شهر و شهر چهطو� میتون� باشه و چه محدودیتهایی داره و طی چه فرایندی میتون� هر کدوم از قوانین شهر رو به مخاطب منتقل کنه. البته که خدا در جزئیات نهفتها� و تو این شهر و شهر و جزئیات دقیقش، میهوی� خدایی کرده. بر خلاف تصور اولیها� بعد از خوندن معرفی کتاب، نویسنده درگیر فرم نشده و خیلی سیال و در طی داستان فرمش رو آشکار میکن�. در واقع ما همونطو� که خرده خرده درباره پرونده قتل اطلاعات میگیریم� به موازات درباره شهر و شهر هم اطلاعاتی میگیری�. در رابطه با ترجمه بگم که گویا میلاد زکریا اسم شهرها رو القوما و بزل ترجمه کرده و نریمان افشاری هم بسل و الکوما. از اون دست اختلافها� که فقط باید از خود مرجع استعلام بشه چون خط اهالی الکوما-القوما راست به چپه و احتمال نزدیک بودن به عبری - عربی - آذری - اردو یا فارسی میر� براش فقط که تو این زبونها Q نشون دهنده حرف "ق" هست. این کشورها تو بالکانن احتمالا و میدونی� که زبون اسلاوها اصلا حرف Q نداره. خلاصه که داستان از جنبه جامعهشناس� و زبانشناس� شهرها هم میتون� جالب باشه. پیشنهاد میکن� این کتاب رو به طرفدارهای علمیتخیلی� کارآگاهی، فانتزی و کسانی که میخوا� با این سبک جدید یعنی weird fiction آشنا بشن....more
کتاب واقعا تاثیرگذاری بود. چند باری باهاش بغض کردم و استیصال اوه رو خرد خرد درک میکرد� بابت از دست دادن دلیل زندگیش، و لذت میبرد� از اینکه سرگذشت اوکتاب واقعا تاثیرگذاری بود. چند باری باهاش بغض کردم و استیصال اوه رو خرد خرد درک میکرد� بابت از دست دادن دلیل زندگیش، و لذت میبرد� از اینکه سرگذشت اوه رو تو فلشبکهای� نمن� آشنا میشی� که بفهمیم این شخصیت خشن با رفتار غیر دوستانها� چهطو� شکل گرفته و چه عواملی باعث شده اوه تبدیل به اوه بشه. و استحاله جذابی رو هم که بعد از ورود پروانه به زندگیش داشت پسندیدم ولی این اواخر داشت از شخصیت اوه کمی فاصله میگرف�. این یویوی زمانی هم تا حدودی خوب اجرا شد ولی وسطهای داستان کمی داشت اذیت میکرد� یعنی انتظار خواننده برآورده نمیش� و یک بخش غیر مرتبط رو باید میخون� تا دوباره برسه به ماجرایی که دوست داره زودتر ازش سر در بیاره. این سبک داستان نویسی گمونم تو سوئد محبوب شده و نمونه موفق دیگها� هم 《پیرمر� صدسالها� که از پنجره بیرون رفت� یوناس یوناسونه که اونجا هم راوی سوم شخصه و با پیش رفتن داستان فلشبکه� گذشته شخصیت محوری رو هم روایت میکن�. البته من برای این کتاب و نویسندها� احترام بیشتری قائلم و بکمن رو به مراتب نویسندهت� میدونم� و کتاب یوناسون رو بیشتر به خاطر ایده جالبش دوست داشتم و روند حوادثش رو غیر منطقی (از نوع نهچندا� دلچسب) توصیف میکن�. ولی بکمن واقعا فرمش رو استادانه به کار گرفته، یه هارمونی شیرینی تو پلاتها� کلیدیش و نحوه چیدمانشون دیده میش� و کاراکترپردازیها� واقعا پخته و تمیز بودن. از مهمتری� شخصیتها� خوب نوشته شده داستان هم میش� به گربه اشاره کرد که بعد از میشا تو کتاب مرگ و پنگوئن اندری کورکف بهنظر� بهترین کاراکتر غیر انسانیا� بود که تو یه کتاب دیدم. از بهترین slice of life هایی بود که تو عمرم خوندم....more
I am interested in the art and the dialogues, but the story is not that interesting. The setting is an apocalyptical America which is under control ofI am interested in the art and the dialogues, but the story is not that interesting. The setting is an apocalyptical America which is under control of several leaders. It is a western Comic in future time with flying cars and mechanical hell hound bikes, four horsemen are loose on the earth, and brave men like Archibald too. Maybe the story needs more time, and for sure I will grant it....more
الان واقعا تو پوست خودم نمیگنج�. کازانتزاکیس هنوز هم بعد از این همه که ازش خوندم باز هم میتون� غافلگیرم کنه! نمیدون� جوگیر شدم و بعدا دوباره بهش برالان واقعا تو پوست خودم نمیگنج�. کازانتزاکیس هنوز هم بعد از این همه که ازش خوندم باز هم میتون� غافلگیرم کنه! نمیدون� جوگیر شدم و بعدا دوباره بهش برگردم هم انقدر فوقالعاد� خواهد بود یا نه. دیالوگها� توصیفها� شخصیتها� کیفیت اقتباس، وای از کیفیت اقتباس، و چقدر کار مترجم سخت بود، و چرا من این همایون نوراحمر رو نمیشناخت�!؟ خلاصه میگ� که این یکی از بهترین اقتباسهای� بود که تو عمرم دیدم. نمیدون� اصلا اقتباس حساب میش� یا چی ولی من اگه بخوام یه همچین داستانها� هزاران بار خونده شده� کتاب مقدسطو� رو اقتباس کنم، هیچ اسلوبی بهتر از سودوم و گومورای کازانتزاکیس سراغ ندارم. خط سیر روایی داستان تقریبا همونه و تغییرات خرد و کلانش هم در راستای هدف نویسندها�: تقابل خدا و انسان، به چالش کشیدن عدالت خدا و طغیان نفوس آدمی علیه ترس از مترسکی که خودشون درست کردن و الان به مبارزه باهاش میپرداز�. ببینید راشل دختر لوط رو که موقع فرار میگ�: «خداوندا، حتی اگر بودنت را یقین نداشته باشم، خلقت خواهم کرد، تا مگر پسرم را برهانی!» و استواری لوط رو، وقتی سالیان سال طلب جلب نظر پروردگار رو داره و جواب نمیگیره� اما وقتی شمشیر داموکلیس خدا رو بالای سر سودوم و گومورا میبین� دعاهاش رو مستجاب میدون� و رقص کنان وعده� نجات خدا رو پس میزن� تا تقدیرش رو برخلاف نظر خدای مقتدر رقم بزنه. داستان چفت و بست خیلی خوبی داره و شخصیتها� واقعا دوستداشتن� و انسانین. امیدوارم مثل من که خیلی اتفاقی از دست دوم فروشیها� انقلاب تونستم این گوهر ناب رو صید کنم، بخت با شما هم یار باشه و بتونید پیداش کنید. ...more
نمایشی حیرتانگی� در سه پرده. بیضایی طلایهدا� اقتباس در ادبیات معاصر ماست. چیزی رو که سالها دنبالش میگشتم بالاخره تو آثار بیضایی پیدا کردم. بازروایت دنمایشی حیرتانگی� در سه پرده. بیضایی طلایهدا� اقتباس در ادبیات معاصر ماست. چیزی رو که سالها دنبالش میگشتم بالاخره تو آثار بیضایی پیدا کردم. بازروایت داستانهای� که همه میدونیم� جوری که تکراری نباشه و لذتبخ� باشه و از نقطه نظر متفاوتی باشه. این نمایش یکی از درخشانتری� نمونهه� از این دسته. سه پرده. پرده� اول روایتگر شهرزادی اسطورا� است. شهرناز و ارنواز در قالب شهرزاد که نقش ارمایل و گرمایل را نیز به خود میگیرن�. و ضحاک در قالب شهرباز شهریار که به خون مردم تشنه است و شهرزاد هر شبی که خود را نجات داده و از شهریار مهلت میگیره� در واقع داره جون یه باکره رو که قرار بوده صبح به دم تیغ سپرده بشه نجات میده� همون الگویی که تو داستان ضحاک داریم. پرده� دوم داستان ابنمیمو� مترجم هزار افسان به عربیه، دستمزدی که بابت این کار میگیر� (تم تکرار شونده که تو طومار شیخ شرزین هم میبینی�) و نقش همسر و خواهرش تو این قائله. شهرزادهایی که این بار پرده� خون رو بازی میکن�. پرده� سوم رخسان و روشنک، دو خواهر که روایتگ� داستانهایین� که شهرزاد نگفت. داستانها� زنان سرزمین ایران. بیضایی یکی از بهترین نویسندههایی� که از زنه� مینویس�....more
This is our life, we geeks, nerds and those who see the world different from other people. I really like this series. Scott and his band and friends (This is our life, we geeks, nerds and those who see the world different from other people. I really like this series. Scott and his band and friends (specially Wallace) and the extravagance in some elements and little hints that can not be understood in the first sight and some will stay hidden from none geek readers. All in all I liked this volume so much, I look for the next volumes to read. :)...more
هژیر: بد است روزگاری که مهربان مهربان نشناسد. رستم: رستم منم که من در جهان مباد. جنگی را بردهام� که برده بودم اگر در آن میباخت�. سهراب اینک به رنگ خونهژیر: بد است روزگاری که مهربان مهربان نشناسد. رستم: رستم منم که من در جهان مباد. جنگی را بردهام� که برده بودم اگر در آن میباخت�. سهراب اینک به رنگ خون خویش توسنی دارد، که گر برنشیند، از چشمش گمیم ما. آه بنگرید که خونش راه سمنگان میرو�! رستم به کاووس: چه به خون سبز میکنیم� این خاک که میخشکانی�. گودرز: ما همه نوشدارو در دست میمیری�. تهمینه: آسیای جنگ از خون هماوردان تو میگرد�.
من شیفته� این دغدغه� آغازینیم که بیضایی اول نمایش مطرح میکن�. که گوسان حالا این داستان رو چه جور تعریف کنیم که تکراری نباشه. تسلط بیضایی روی ادبیات کهن، اسطورشناسی� آیینها� ایرانی، به کار گیری استعارات و ایجاد تکگوییها� شگفت بینظیر�. دراماتیزه کردن این داستان پر آب چشم چیزیه که همه� ما دوست داریم و البته دوست داریم درست انجام بشه و چه خوب از زبان پنج پهلوان و باقی شخصیته� این اتفاق رو شاهد هستیم. چرخش شخصیته� و پس و پیش شدن زمان با اون توضیحات نابی که برای برخوانها لابلای متن گذاشته، چقدر دوست دارم این نمایشنامه رو با دوستانم اجرا کنم. تو یه محفل خصوصی. ...more
Well it seems I am not the only one who broke down in tears after finishing the story. I was in an emotional state while reading it, but as I read othWell it seems I am not the only one who broke down in tears after finishing the story. I was in an emotional state while reading it, but as I read other reviews it appears to be a common experiment. I have nothing to say about it, just read this brilliant short story. حتما بخونید. یه بار بخونیدش میر� تو لیست داستانهای� که دوست دارید هر سال تو موقعیتها� مختلف سرکی بهش بکشید. این داستان عین زندگیه و تاثیرگذار. ...more
I am in awe! May be I should get it a rest before speaking about this masterpiece, but let it be! It got me completely surprised. The intro was amazingI am in awe! May be I should get it a rest before speaking about this masterpiece, but let it be! It got me completely surprised. The intro was amazing. I liked the way Jason showed violence and gore scenes. The way he introduced characters and also the art. all in all I liked this volume very dearly. I wish it continues this way for next 4 volumes too. ...more
چوب بهدستها� ورزیل نمایشنامها� حتی کوتاهت� از وای بر مغلوب، اما بسیار جذابت�. آثار ساعدی سه تم اصلی و تکرار شونده دارن: 1. روانکاوی و ایجاد فضای چوب بهدستها� ورزیل نمایشنامها� حتی کوتاهت� از وای بر مغلوب، اما بسیار جذابت�. آثار ساعدی سه تم اصلی و تکرار شونده دارن: 1. روانکاوی و ایجاد فضای مالیخولیایی. به نحوی که گاه روایت جنون و مالیخولیا را میکن� و گاه خود راوی دچار جنون است. 2. فضای بدوی و روستایی با دیالوگهای� برخاسته از روستاها. تسلط ساعدی بر ادبیات روستایی بی نظیره و دلیل اصلی اقبال اخیر من به آثار ساعدی همینه. 3.استفاده از المانها� وحشت محیطی،خراف� و فولک برای ایجاد فضاهایی رعب آور و تهدید کننده. رئالیسم جادویی هنوز به دنیا نیومده بود که ما تو ایران با گوهر مراد اونو تجربه کردیم.) این اثراز تم دوم بهره برده و از بهترین نمایشنامههایی� که تا به حال از نویسنده های ایرانی خوندم(شاید دچار خطای تمرکز بر آخرین اطلاعات شده باشم ولی الان رنکش اوله تو ذهنم). به معنی واقعی یه کلاس درس برای کساییه که میخوا� مشق نمایشنامهنویس� کنن. ایده جذابه و اجرا بسیار بسیار جذابت�. استیصال روستاییه� و طنابها� پوسیدها� که به هر کدوم چنگ میزن� بدتر با مخ پایین میافت� حرف نداره. و البته شعارزدگی در قبال واکنشها� روستاییه� در قبال بلایا و ارتباط دادنشون به قضا و قدر کمی دیده میش� ولی به گلدرشت� همتاش تو آثار امثال هدایت نیست. کاراکترها کاملا شکل گرفتن و سیر تحول و تطور شخصیته� رو خوب میتونی� رصد کنیم. بعد تمثیلی داستان تا حدودی منسوخ شده ولی بدون در نظر گرفتن تمثیل هم میتونی� از خود داستان به خوبی لذت ببریم و البته جسارت نویسنده رو تو اون دوره� زمانی ستایشگر باشیم. تیکه� آخر هم داشت شمههای� از مسخ رو نشون میدا� که کاملش نکرد و البته به نظر من هم تا همین اندازه که پیش رفت کافی بود. در انتها بگم که شخصیت محرم برام خیلی آشناست و احساس میکن� مشابه این آدم رو یه جایی خوندم یا دیدمش که متاسفانه چیزی به خاطرم نرسید....more