(آگر)'s Reviews > صد سال تنهایی
صد سال تنهایی
by
by

صد سال تنهایی شاهکارِ افتضاحِ قرن: روی رینگ با گابو

تنها راه لذت بردن از این کتاب: مشتِ سوپر ماریو
اگه کلی وقتتا� بیهوده صرف این رمان شده، مشته� را گره کرده و به سبک ماریو وارگاس یوسا نشانه بگیرید و بادمجانی بکارید زیر چشم گابو

برنده نوبل قصه گویی بیرو�: سنیور گابو
تواز مادربزرگت قصه گفتن رو یاد گرفتی!!! باورکردنی نیست!!! مادربزرگا داستانها� بد را هم خوب تعریف میکرد�. اما تو یه داستان خوب رو به گا دادی آقای گابو

تنها راه علاج: همان مشته�
گابو رو باید همیشه تو رینگ نگه میداشت�...شاید از ترسِ ناک اوت شدن هم شده کمی بهتر قصه میگف�...شاید دیگر از کسل شدگی و خواب رفتن عضلات مغزمان حین خواندن رمانش رنج نمیبردی�

لباس جدید پادشاه

زبان سرخ سر سبز بر باد میده�...میدان�...اما نترسید...گابو پادشاه نیست که سرتان را به جلاد بسپارد...کمی اروپا زندگی کرده...معنای آزادی بیان رو میفهم�...احساستا� را بیان کنید...حتی اگر همه مسخرهتا� کنند و بگویند مگه کوری نمیبین� پادشاه لباس به تن دارد!!! حتی اگر بزرگترین شاهکارهای تاریخ یعنی مرگ قسطی و سفر به انتهای شب را بخوانی...میدانم خداسلین است...اما فحشباران� کنید اگر دوستش ندارید
زنده باد کاتالونیا: مرگ بر دیکتاتور فرانکو

صد سال تنهايی...كتابي است كه در همان روز های اول چاپ در دنيا سر و صدای زيادی كرد...خيلي زود نسخه هايش تمام شد...پشت سر هم تجديد چاپ شد...چند سال قبل پادشاه اسپانیا، با هزینه خود(یا پول ملت) آن را تجدید چاپ کرد...کاش میشد جلوی چنین کارهای مضحکی رو گرفت...پادشاه و چهره� روشنفکرانه گرفتن خیلی مسخره اس
من ندیم توام نه ندیم بادمجان: شوخی با گابو

گابو جان هرچقدر که از کتابت خوشم نیومد از تو خوشم میاد...حالا که ریغ رحمتو سرکشیدی...و مردهه� عزیزتر میشن... به سراغ کتابت خواهم رفت...و بدون شوخی اگه اینبار خوشم بیاد...قول میدم روی رینگ بذارم چند مشت بکوبی زیر چشمام
ارادتمند تو آگر. سلام منو به سلین برسون

تنها راه لذت بردن از این کتاب: مشتِ سوپر ماریو
اگه کلی وقتتا� بیهوده صرف این رمان شده، مشته� را گره کرده و به سبک ماریو وارگاس یوسا نشانه بگیرید و بادمجانی بکارید زیر چشم گابو

برنده نوبل قصه گویی بیرو�: سنیور گابو
تواز مادربزرگت قصه گفتن رو یاد گرفتی!!! باورکردنی نیست!!! مادربزرگا داستانها� بد را هم خوب تعریف میکرد�. اما تو یه داستان خوب رو به گا دادی آقای گابو

تنها راه علاج: همان مشته�
گابو رو باید همیشه تو رینگ نگه میداشت�...شاید از ترسِ ناک اوت شدن هم شده کمی بهتر قصه میگف�...شاید دیگر از کسل شدگی و خواب رفتن عضلات مغزمان حین خواندن رمانش رنج نمیبردی�

لباس جدید پادشاه

زبان سرخ سر سبز بر باد میده�...میدان�...اما نترسید...گابو پادشاه نیست که سرتان را به جلاد بسپارد...کمی اروپا زندگی کرده...معنای آزادی بیان رو میفهم�...احساستا� را بیان کنید...حتی اگر همه مسخرهتا� کنند و بگویند مگه کوری نمیبین� پادشاه لباس به تن دارد!!! حتی اگر بزرگترین شاهکارهای تاریخ یعنی مرگ قسطی و سفر به انتهای شب را بخوانی...میدانم خداسلین است...اما فحشباران� کنید اگر دوستش ندارید
زنده باد کاتالونیا: مرگ بر دیکتاتور فرانکو

صد سال تنهايی...كتابي است كه در همان روز های اول چاپ در دنيا سر و صدای زيادی كرد...خيلي زود نسخه هايش تمام شد...پشت سر هم تجديد چاپ شد...چند سال قبل پادشاه اسپانیا، با هزینه خود(یا پول ملت) آن را تجدید چاپ کرد...کاش میشد جلوی چنین کارهای مضحکی رو گرفت...پادشاه و چهره� روشنفکرانه گرفتن خیلی مسخره اس
من ندیم توام نه ندیم بادمجان: شوخی با گابو

گابو جان هرچقدر که از کتابت خوشم نیومد از تو خوشم میاد...حالا که ریغ رحمتو سرکشیدی...و مردهه� عزیزتر میشن... به سراغ کتابت خواهم رفت...و بدون شوخی اگه اینبار خوشم بیاد...قول میدم روی رینگ بذارم چند مشت بکوبی زیر چشمام
ارادتمند تو آگر. سلام منو به سلین برسون
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
صد سال تنهایی.
Sign In »
Reading Progress
Finished Reading
December 13, 2014
– Shelved
Comments Showing 1-50 of 71 (71 new)

اما تاحالا نخوندمش ولی یکم سخته واسم..
ولی یه روز تلاش میکنم تا میخونمش بدونم چیه :)"
امیدوارم یه روز بتونی راحت هر کتاب فارسی رو بخونی
یکی از دوستانم خیلی از ترجمه بهمن فرزانه تعریف کرد
پس ترجمش مال 1357 هستش
راستش خودم میخام بار دوم با این ترجمه بخونمش
شاید عاقبت این شاهکار رو درک کردم
:)

:))
آدم نمیدونست مارکز از نوشتن این کتاب چه میخاد بگه
کلی شخصیت و کلی موضوع در داستان پخش و پلا بودن
:)
در مورد این کتاب،محمد جان میگفتند کتاب کلی سانسور شده
شاید علتی که از کتاب لذت نبردیم همین حذف و از یکپارچگی در آوردن کتاب بوده
ولی مشخص نیست خود نسخه اصلی بخوانیم آیا نظرمان عوض خواهد شد یا نه
!


خوش به حالشون
:)
منم مطمئنم صدبار صدسال تنهایی رو بخوانم حتی یه ذره هم لذت نخواهم برد
:))

خوش به حالتون
خیلی دوس داشتم این کتابو درک کنم
و بدونم چرا از این کتاب اینقدر تعریف و تمجید میشه
هنوز این سوال برام حل نشده
شاید بعدا با ترجمه بهمن فرزانه خوندم


جالبه.شما ترجمه بهمن فرزانه رو خوندین؟
دقیقا همین سبک رئالیسم جادویی در هزار و یکشب و هم در افسانه های سرخپوستی هست
از موراکامی فقط اسمشو شنیدم.به سبک مارکز مینویسه؟

جالبه.شما ترجمه بهمن فرزانه رو خوندین؟
دقیقا همین سبک رئالیسم جادویی در هزار و یکشب و هم در افسانه های سرخپوستی ..."
نسخه ای که من دارم مال سال 82 هست و ترجمه محمدرضا راه ور. تا جایی که بخاطر دارم ترجمه ی روانی بود و من در این زمینه مشکلی نداشتم . شاید بیشترین مساله برای من تو دنبال کردن داستان شخصیت های فراوان داستان با اسم های مشابه بود که اینجور مواقع شجره نامه ای که اول کتاب قرار داشت به کمکم می آمد .
موراکامی نویسنده ی ژاپنی هست که با کتاب کافکا در کرانه ( کافکا در ساحل) در ایران شناخته شد و بعد از آن کار های متعددی ازشون چاپ شد. موراکامی نویسنده سورئالیسم هست و داستان هایش پر است از خرق عادت در زمینه جریان های طبیعی زندگی. نزدیکی این دو سبک و داغ بودن بازار رمان های موراکامی و تازه بودنش در ذهن من باعث شد این دو رو با هم مقایسه کنم.
این رئالیسم جادویی که صحبتشو کردید و بحق یکی از زیباترین نمونه هایش در هزار و یک شب و افسانه های سرخپوستی پیدا میشه از نظر من یکی از مشخصه های داستان های ژاپنی است . این داستان ها پر اند از وقایع جادویی و دور از ساختار شناخته شده دنیای ما در فضایی کاملا معاصر و مدرن . داستان شیطان که درب خانه ای را میزند تا روحی بخرد غافل از آنکه صاحب خانه روبات بوده و فاقد روح و یا داستان های انسان های شبیه سازی شده ای که در همین دنیای امروز با همین قواعد زندگی می کنند و درگیر همان پیچیدگی های عاطفی و انسانی می شوند.

جالبه.نسخه ای که من دارم مال سال 82 هست و ترجمه محمدرضا راه ور. تا جا..."
مرسی از این توضیح کامل و عالی
این داستان شیطان و خریدن روح خیلی با معنا بود
از ادبیات ژاپن فقط کتاب زیبا و معروف کاواباتا یعنی خانه زیبارویان خفته رو خوندم
کشور ژاپن و مردمش همیشه برام تحسین برانگیز بوده و امیدوارم در موردش کتابهای بیشتری بخونم
یادم میاد ابتدایی بودم یا راهنمایی ،فیلمی ژاپنی به همین سبک سورئال در تلویزیون پخش میشد
مردی یه زن ساحره میبینه و زن بهش میگه اگه میخای زنده بمونی، نباید درمورد من به کسی چیزی بگی
...سالها میگذره و مرد بدون اینکه بدونه با همین زن ساحره ازدواج کرده
ممنون میشم کتابهای زیبای ژاپنی رو بهم پیشنهاد بدید
همچنین از کتابهای خوب موراکامی

مرسی از این توضیح کامل و عالی
این داستان شیطان و خریدن روح خیلی با معنا بود
از ادبیات ژاپ..."
من هم به تازگی دارم با ادبیات ژاپن آشنا می شوم . از موراکامی همین کافکا در کرانه بنظرم بهترین کار باشه و همینطور کتاب جدیدی که اگه اشتباه نکرده باشم نشر چشمه چاپ کرده :
از دو که حرف می زنم از چه حرف میزنم
که فکر می کنم زندگی نامه باشه . من هنوز نخوندمش !
یک کتاب دیگه هم هست از کازئو ایشی گورو به اسم " هرگز ترکم نکن " که فضای داستانی جدید و متفاوتی که داشت واقعا جذاب بود.

مرسی از این توضیح کامل و عالی از موراکامی همین کافکا در کرانه بنظ..."
خیلی ممنون
ایشالا هر سه تا رو میخونم


با ترجمه گیتا گرکانی که خیلی لذت بردم"
من خیلی زور زدم تا تموم شد
:)
فقط میخاستم بدونم چرا اینقد معروفه
البته سانسور زیاد شده
شاید این بی تاثیر نباشه
......
حتما کافکا در کرانه را خواهم خواند
مرسی از معرفی
)
نظر جالبی بود. این کتاب را من هدیه گرفته و مدتهاست که تصمیم به خواندنش دارم و به دلیلی هنوز آن را شروع نکرده ام و حالا با خواندن نظر شما کمی مرددم اما که باید دل به دریا زد.
:)
:)

:)"
مرسی رویاخانوم
بنظرم دل به دریا بزنید مخصوصا که کتاب رو هدیه گرفتید
)
منم تصمیم دارم یه بار دیگه بخونمش
شاید این بار خوشم اومد و ریویو رو تغییر دادم
صد صفحه از کتاب را خوانده و بسیار دوستش داشتم شاید شما هم اگر دوباره بخوانید نظرتان تغییر کند

ممنون از توجه تون
با این تعریفی که کردین، حتما دوباره خواهم خوند


مرسی از نوشتن نظرتون. واقعا ارتباط برقرار کردن با این کتاب خیلی سخت بود
و هنوز نفهمیدم چرا شاهکاره
ولی دوس دارم یه بار دیگه بخونمش
اونوقت اگه خوشم نیومد حسابی بهش حمله خواهم کرد
:))


راستش برای من غیرقابل درک بود و نتونستم با شخصیت ها ارتباطی برقرار کنم
ولی تصمیم دارم بار دوم بخونمش
تا بالاخره تکلیفم با این شاهکار مشخص بشه
:)


جالبه. صد سال تنهایی منم دلزده کرد از رئالیسم جادویی و حتی از ادبیات آمریکای لاتین؛ ولی خوندن کتابی از "بورخس" باعث شده به این سبک مرموز ادبیات آمریکای لاتین علاقمند بشم. پیشنهاد میدم سراغش برید
)

کسانی که صد سال تنهایی رو می خونن و این شکلی میشن
:/ :-?



کسانی..."
من که این شکلی شدم
:/ :-?
:))

مرسی از توضیحتون
حتما یه نگاهی بهش می اندازم

تیرداد جان، چند ماه پیش صفحات پایانی صد سال تنهایی رو در "آشنایی با گارسیا مارکز" پل استراترن دوباره خوندم و منم از خوندنش لذت بردم
...فک میکنم باید زودتر بخونیم کتابو


شاهو عزیز معمولا ستاره هایی که میدم، در مورد بد یا خوب بودن کتاب نیست
فقط نشون میده چقدر ازش لذت بردم یا تحت تاثیرش قرار گرفتم
و بارها پیش اومده به کتابی که ارزش ادبی چندانی نداشته 4 یا 5 ستاره هم بدم

راستش کتاب پل استراترن در مودر مارکز رو به دلیلی که گفتید خوندم تا با جامعه و مردمان آمریکای جنوبی بیشتر آشنا بشم و با اطلاعات بیشتری برم سراغ بار دوم خوندن
:)
با دیدن کامنتهای رد و بدل شده بین دوستان دوباره رفته و ریویو خودم را برای این کتاب که به آن چهار ستاره داده بودم خواندم و به نظرم که اگر سبک رئال جادویی را قبول کنیم درک مطلبمان و لذتی که از کتاب میبریم بیشتر خواهد شد. داستان بی شک اغراق آمیز است و اگر نکته های فلسفی مابین کتاب را ندیده بگیریم با داستانی بی سرو ته طرف هستیم. این اولین خوانش من از گابریل گارسیا بود و از نیمه دوم کتاب به بعد جذبش شدم و دوستش داشتم به دلائلی که ذکر کردم.
با این وجود من احساس شما را از لذت نبردن این کتاب درک میکنم افشار عزیز چرا که هنر در نهایت سلیقه ای است و این هم از زیباییهای هنر است. من بشدت مخالفم که چون نویسنده ای جهانی است و کتابهایی در طول زمان همیشه خوانندگان بیشماری داشته اند پس حتما و لزوما باید مورد قبول تمام خوانندگان بعدی هم قرار بگیرد. همین اختلاف سلیقه به زیبایی جهان و نگرشی دوطرفه و غیر متعصبانه می افزاید.
:)
با این وجود من احساس شما را از لذت نبردن این کتاب درک میکنم افشار عزیز چرا که هنر در نهایت سلیقه ای است و این هم از زیباییهای هنر است. من بشدت مخالفم که چون نویسنده ای جهانی است و کتابهایی در طول زمان همیشه خوانندگان بیشماری داشته اند پس حتما و لزوما باید مورد قبول تمام خوانندگان بعدی هم قرار بگیرد. همین اختلاف سلیقه به زیبایی جهان و نگرشی دوطرفه و غیر متعصبانه می افزاید.
:)

دقیقا رویا خانوم. بنده هم با شما هم عقیده ام. سلیقه شخصی در لذت بردن یا نبردن از یک کتاب خیلی مهمه
با اینکه میخام دوباره بخونمش ولی فک نمیکنم در بار دوم هم -حتی اگه منظور مارکز رو از نوشتن کتاب درک کنم- بتونم ازش لذت ببرم
مرسی از اینکه نگرش دموکراتیک تون رو در اینجا نوشتید
:)

سالها سال بعد،هنگامي كه سرهنگ ائورليانو بوئنديا در مقابل جوخه اتش كه قرار بود تيربارانش كنند ايستاده بود،بعد از ظهر دور دستي را به ياد اورد كه با پدرش به كشف يخ رفته بود..
قصه گو تر از اين مگه ميشه؟تعليق از همون سطر اول موج ميزنه..چرا داره اعدام ميشه؟مگه سرهنگ نيست؟يعني چي به كشف يخ رفت؟ضمن اينكه از همون اول داره سرنوشت شخصيت كتاب رو به خواننده ميگه و از همونجا فلاش بك ميزنه به دوران كودكي اش..
به نظرم ماركز اين كتاب يكي از خلاقترين نويسنده هاي تمام دورانه..خيلي خوب ميدونم ٥٠ درصد افرادي كه كتاب رو ميخونن خوششون نمياد..كه دليلش سبك كتابه..البته شايد براي من كه با هزار توهاي بورخس كتابخون شدم پذيرفتن اين اثر راحت تر باشه..پيشنهاد ميكنم حتما بخوني..

سالها سال بعد،هنگامي كه سرهنگ ائورليانو بوئنديا در مقابل جوخه اتش كه قرار ب..."
قلمِ بورخس برام جذابیت خاصی داره. یه داستان کوتاه چند صفحه ایش به اندازه یه رمان 500 صفحه ای رو آدم تاثیر میذاره و میشه گفت معجزه اس. اما ارتباط برقرار کردن با دنیای صدسال تنهایی برای من یکی خیلی سخت بود و هیچ حسی نسبت به شخصیت هاش پیدا نمیکرد�

ولی کاوه میرعباسی بدون حذفیاته
در کل کتاب صد سال تنهایی دل نشین بود به نظرمن در سبک خودش،باید با حوصله خوند و در این کتاب دنبال اتفاقات خارق عادت بود گویا یه مدینه فاضله اس

ولی کاوه میرعباسی بدون حذفیاته
در کل کتاب صد سال تنهایی دل نشین بود به نظرمن در سبک خودش،باید با حوصله خوند و در این کتاب دنبال اتفاقات خارق عادت بود گویا یه مدینه فا..."
از حجم کتاب ترجمه� بهمن فرزانه کاملا مشخصه سانسور شده

مرسی. امیدوارم فرصت بشه و ترجمه آقای فرزانه رو هم بخونم


چند روز پیش از یه کتابفروش مهابادی شنیدم که ترجمه قدیمی بهمن فرزانه بی سانسوره. شاید منم خوندمش
اما تاحالا نخوندمش ولی یکم سخته واسم..
ولی یه روز تلاش میکنم تا میخونمش بدونم چیه :)