ŷ������

بنظرم بهترین کتابی که پائولو کوئیلو نوشته و علتش شاید واقعی بودن کتاب باشه که زنی روسپی زندگی اش را برای این نویسنده تعریف کرده است
يازده دقيقه نمادي است از زمان لذت جنسي
جايي كوئيلو مي گويد دنياي اكنون بر 11 دقيقه مي چرخد
و حتی فروش فیلم های هالیوودی با آن همه خرج و وقت و زحمت زیاد در مقابل فروش فیلم های پورن به یک سوم یا یک چهارم آن می رسد

یکی داستان غم انگيز که در هر نقطه از جهان اتفاق می افتد
در دنياي امروز كه پول مهمترين بت انسان ها شده،آدمها هركاري براي بدست آوردنش مي كنند
در همین ایران ما،گاهی دختران نوجوان فقیر برای بدست آوردن شارژی دو تومنی تن خود را به دست مردی می دهند

غريب بودن در اين كتاب یکی از نکات اصلی است
ماريا در سرزميني غريب،تن اش را به مرداني غريب از سرزمين هايي ديگر مي فروشد
ماریا حتی با خودش هم غریب است و دارد کاری انجام میدهد که خود از انجامش اذیت می شود
نوازنده هايي كرد،در پاركي مشغول نوازندن موسيقي كردي هستند تا غريبه هايي به موسيقي ناشناخته سرزميني ديگر گوش فرا دهند و شايد پولي براي زندگي شان بدست بياورند

بخشي از متن كتاب
نه ميل به چيزي داشت و نه از چيزي مي ترسيد.... تنها احساسي رازگونه داشت.... چگونه مي توانست توضيح بدهد؟ احساسي رازگونه ، مرز درد... چون ماريا مي توانست باز هم جلوتربرود. به همه انسانهايي انديشد كه بدون دخالت خواسته خودشان ، رنج مي بردند؛ در حاليكه خودش موجب رنج بردن جسم و روحش مي شد. البته در آن لحظات ، اين موضوع زياد اهميتي نداشت . مرزهاي جسمي را در نورديده و ديگر چيزي در برابرش نمانده بود غيراز جان ، نور و نوعي خلاء كه روزي كسي آن رابهشت ناميده بود. بعضي از رنجها هنگامي به فراموشي سپرده مي شوند كه انسان بتواند درد را تحمل كند

خلاصه از کتاب
ماريا دختري است كه در برزيل زندگي مي كند و در نوجواني عشقي يكطرفه را تجربه مي كند و بعد از آن باورش به عشق از بين مي رود.با لذت جنسي آشنا مي شود و اين تجربه دردناكي براي اوست ولي او بدنش را تنها ابزاري مي بيند كه مي تواند از آن پول زیادی بدست آورد
با اينكه مردي ازو درخواست ازدواج كرده ولي وي به سوئيس مي رود تا ثروتمند شود و هميشه با خود فكر مي كند اگر بخواهد مي تواند برگردد و مرد منتظر او خواهد ماند