Roozhin's Reviews > زمانی که یک اثر هنری بودم
زمانی که یک اثر هنری بودم
by
by

شروع جذابی داشت ( همیشه در خودکشیهای� ناموفق بوده ام).... مگر می شود همیشه خود کشی کرد؟ یا بیشتر از یکبارش مگر معنا دارد؟ دایره وار چرخیدن و مسیر تکراری را بدون اندوختن دانش، بدون اضافه شدن آگاهی رفتن امکان دارد؟ نه، بی شک نه. خودکشی تضمینی برای پایان دادن ب زندگی است و عملی است که معمولا در نتیجه ناامیدی و عدم توانایی انسان در مبارزه با زندگی به وقوع می پیوندد.
خودکشی از کی شروع می شود؟ از زمانی که ما توانایی معرفی درست خودمان را به دیگران نداشته باشیم.
شهرت از کجا آغاز می شود؟ دقیقا از جایی که ما می توانیم دیگران را افکار و سخنانشان را در مسیر خودمان هدایت کنیم و بگردانیم.
آدام می دانست که بدبخت است، البته از نظر خودش چرا که خود را بدبخت می پنداشت. امان از دانستن و آگاهی!! می دانست و می خواست جلوی این بدبختی را با خودکشی بگیرد که سرنوشت طور دیگری رقم خورد....هنرمندی آمد و زندگی و آگاهی و توان خواستن و هرچیزی که به یک انسان مربوط می شود را از ادام گرفت و طور دیگری او را ب دنیا نشان داد و اینجاست که آدام زنده است اما مُرده!!
آدام را به یک شی تبدیل کرد و درست همینجا بود که معنای زندگی برای ادام روشن شد...شی شدن یک انسان... حالا کسی که می خواست مرگ را از آدام بدزد خود او آدام را اسیر مرگ کرد!!
ایده ی این داستان خیلی خوب بود، فکر کنیم تبدیل یک شی شده ایم که می بینیم می توانیم فکر کنیم می توانیم تحلیل کنیم ، احساس کنیم و ب زبان بیاوریم ولی چون به ما برچسب شی بودن را زده اند نمی توانیم زندگی!! کنیم. در حقیقت مارا کشته اند و این مرگ از عذاب آورترین مرگهاس�.
کتاب خوب و جذابی بود، اگاهی را نمی شود محدود کرد آدمه� زمانی می فهمند که تصمیمی که یک روز گرفته اند اشتباه بوده و ارزش خیلی چیزها بیشتر از چیزی است که بنظر می آید، اما انسان همیشه تصمیمی را میگیرد که فکر میکند درست ترین است و «هیچ وقت انسان نمی داند چه می خواهد چرا که زندگی یکبار بیشتر نیست (میلانکوندرا)»
خیلی جای فکر کردن داشت این کتاب�. فقط گاهی خیلی ب جزییات توجه شده بود.
خودکشی از کی شروع می شود؟ از زمانی که ما توانایی معرفی درست خودمان را به دیگران نداشته باشیم.
شهرت از کجا آغاز می شود؟ دقیقا از جایی که ما می توانیم دیگران را افکار و سخنانشان را در مسیر خودمان هدایت کنیم و بگردانیم.
آدام می دانست که بدبخت است، البته از نظر خودش چرا که خود را بدبخت می پنداشت. امان از دانستن و آگاهی!! می دانست و می خواست جلوی این بدبختی را با خودکشی بگیرد که سرنوشت طور دیگری رقم خورد....هنرمندی آمد و زندگی و آگاهی و توان خواستن و هرچیزی که به یک انسان مربوط می شود را از ادام گرفت و طور دیگری او را ب دنیا نشان داد و اینجاست که آدام زنده است اما مُرده!!
آدام را به یک شی تبدیل کرد و درست همینجا بود که معنای زندگی برای ادام روشن شد...شی شدن یک انسان... حالا کسی که می خواست مرگ را از آدام بدزد خود او آدام را اسیر مرگ کرد!!
ایده ی این داستان خیلی خوب بود، فکر کنیم تبدیل یک شی شده ایم که می بینیم می توانیم فکر کنیم می توانیم تحلیل کنیم ، احساس کنیم و ب زبان بیاوریم ولی چون به ما برچسب شی بودن را زده اند نمی توانیم زندگی!! کنیم. در حقیقت مارا کشته اند و این مرگ از عذاب آورترین مرگهاس�.
کتاب خوب و جذابی بود، اگاهی را نمی شود محدود کرد آدمه� زمانی می فهمند که تصمیمی که یک روز گرفته اند اشتباه بوده و ارزش خیلی چیزها بیشتر از چیزی است که بنظر می آید، اما انسان همیشه تصمیمی را میگیرد که فکر میکند درست ترین است و «هیچ وقت انسان نمی داند چه می خواهد چرا که زندگی یکبار بیشتر نیست (میلانکوندرا)»
خیلی جای فکر کردن داشت این کتاب�. فقط گاهی خیلی ب جزییات توجه شده بود.
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
زمانی که یک اثر هنری بودم.
Sign In »
Reading Progress
July 10, 2015
– Shelved
July 11, 2015
–
Started Reading
July 12, 2015
–
4.58%
"بی تفاوت بودم و این بی تفاوتی ام را سرزنش میکردم، بعد خودرا سرزنش میکردم ک چرا بخاطر بی تفاوتی خودم را سرزنش کرده ام"
page
11
July 12, 2015
–
5.0%
"بیست و چهارساعت که چیزی نیست برای آدمی که همه ی زندگی اش از دست رفته باشد."
page
12
July 12, 2015
–
5.42%
"نگاهم میکرد ، بله بله همان لحظه هایی که فکر میکردم توجهی به من ندارد. #اثر_هنری"
page
13
July 12, 2015
–
6.25%
"آیا اصلا هیچ گونه استعدادی در خود سراغ دارید؟ -نه جاه طلبی چطور ؟ - نه پس بپرید!"
page
15
July 12, 2015
–
9.17%
"هیچ وقت برای کسی ارزو نمی کنم که از همان کودکی با زیبایی هم نشین باشد، ملاقاته� و دیدار ها محدود می شود، زیبایی جهان را روشن میکند، وقتی از روزمرگی جدا می شوید، زیبایی زخم می زند، زخم هایی که هیچ التیامی ندارند."
page
22
July 13, 2015
–
38.75%
"تو آن جا بودی اما آنکه انجا بود خودت نبودی وقتی ک خودت شدی او فرار کرد."
page
93
July 13, 2015
–
40.0%
"وقتی با تو برخورد کردم از چه چیزی رنج می بردی؟ +از داشتن آگاهی برای اینکه دیگر رنج نبری به تو پیشنهاد میکنم که به یک شی تبدیل شوی.کاملا یک شی! در همه موارد باید از من اطاعت کنی، خودت را منسوخ کن، فکر و اندیشه ی من باید جانشین فکر و اندیشه ی تو باشد."
page
96
July 13, 2015
–
39.58%
"زئوس گفت تا وقتی که به خفظ احساسات و عقاید شخصی ات اصرار داشته باشی در رنجو عذاب خواهی بود این ها را به من واگذار خواهی دید که همه چیز ب خوبی پیش خواهد رفت."
page
95
July 13, 2015
–
40.0%
"برده خیلی بالاتر از شی است، برده آگاهی دارد برده می خواهد آزاد باشد."
page
96
July 13, 2015
–
40.0%
"اجتماع ما طوری سازماندهی شده که اگر در آن یک شی باشی،خیلی خیلی بهتر است تا موجودی آگاه."
page
96
July 13, 2015
–
40.83%
"زئوس گفت: هرکدام ما سه موجود هستیم، یک وجود شئی داریم که همان جسم ماست، یک وجود روحی که همان آگاهی های ماست و یک وجود کلامی یعنی همان چیزی که دیگران درباره� ما می گویند."
page
98
July 13, 2015
–
42.92%
"تمایل ب بدی برهانی ست بر انسان بودن. اندوه هم برهان دیگریست بر انسان بودن."
page
103
July 13, 2015
–
43.33%
"فیشه گفت: روح مثل زخمیست که همیشه خون ریزی میکند و جز با مرگ التیام نمی یابد."
page
104
July 13, 2015
–
43.75%
"آدام با خودش گفت: آیا آگاهی و ادراک می تواند از لابه لای بخارهای غلیظ یک داروی خواب اور و قوی برای خود راهی باز کند؟"
page
105
July 16, 2015
–
54.58%
"موفقیت معمولا چیزی نیست که هنرمند آن را بوجود اورد بلکه این مخاطب است که آن را می آفریند."
page
131
August 3, 2015
–
Finished Reading
Comments Showing 1-2 of 2 (2 new)
date
newest »

message 1:
by
NaaZaaNiN
(new)
-
rated it 5 stars
Aug 03, 2015 05:40AM

reply
|
flag