كلا خيلي موافق روايت و داستان گفتن منظوم نيستم؛ قهرا ابيات بيمورد و بي نكته رو زياد ميكنه ولي خب اين يكي سعدي بودنش بهتر از بقيه ميكندش. حكايت مورد علاقه م شبي ياد دارم كه چشمم نخفت بود كه تونست در آن واحد رمانتيك و ترسناك و آموزنده باشه.
بازآ و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین کآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می رود در رفتن جان از بدن ، گویند هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن ، دیدم که جانم می رود
کآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می رود
در رفتن جان از بدن ، گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن ، دیدم که جانم می رود