Moshtagh hosein's Reviews > اعتماد
اعتماد
by
by

این اثر یک دستآور� بزرگ ادبی برای دورفمان و کسانی هست که این اثر را به فارسی با ترجمه عبدالله کوثری میخوانن�.
شگرف،عمیق و برخلاف اسمش بیاعتما�
شاید روایت خیلی از مبارزین سیاسی هست که به زعم مبارزه فراوان،خود بو و خوی دشمن میگیرند.
اما فضای داستان همان فضای تاریک رمان ناپدیدشدگان است،انجا چشم انتظارانی بودند در جستجوی فرزند،پدر،شوهر، معشوقه و اینجا مردمی رانده شده
«تو� دنیای ما زندگی خصوصی توهم است. وقتی میتوان� کسی را شکنجه بدهی، زندگی خصوصی برای هیچک� معنی ندارد.»
«م� آن وقت فهميدم دهانِ تو، سوزانا، فقط برای بوسیدن نیست. دهانِ تو آنجا بود که ما بتوانیم با هم حرف بزنیم، گوش هات فقط برای گزیدن به دندان نیست. این گوش ها اسرار مرا میشنی�.
این اولین درسی بود که از تو گرفتم.»
ز� رویاهایم!
کلماتی که اینقد� آسان به زبان او و من میآم� اما از زبان هر کس دیگر پوک، مبتذل، دروغ و حتی ناسزا مینمای�. زن رویاهای من، مردها این را میگوین� تا اندامی رامنشدن� از جنس مونث را رامکنند� زن رویاهای من، برای چاپلوسی پیش زنی که به خواست آنه� تن داده،زن رویاهای من، تا پیش رفقای همپیالهشا� مهم جلوه کنند، یا در ارتش، در مسابقات ورزشی، در اداره، انگار به راستی آنقد� جرئت داشتهان� تا زنی شگفت را که همین دیشب پیکر خفتهشا� را تبرک کرده زنده� زنده به چشم خیال ببینند.
حرفهاشا� را میشنو� و دلم به حالشان میسوز�.این ابلهها� بیچاره نمیدانن� خواب دیدن زنی کامل، زنی ناشناس در هر شب از عمر چه معنایی دارد، نمیدانن� چه معنایی دارد انتظار کشیدن بیامی� به اینک� فردا صبح وقتی به آنپایین� میان خیابان میروی� معجزهآس� بر تو ظاهر شود،نمیدانن� چگونه میشو� کل زندگیا� را چنان سامان بدهی که همواره آماده باشی برای آن روزی که او سرانجام تصمیم میگیر� در روشنایی روز در آن واقعیت کور، به تو نزدیک شود.
آنه� نمیدانند� اما من میدان�. من جرئتش را دارم.
شگرف،عمیق و برخلاف اسمش بیاعتما�
شاید روایت خیلی از مبارزین سیاسی هست که به زعم مبارزه فراوان،خود بو و خوی دشمن میگیرند.
اما فضای داستان همان فضای تاریک رمان ناپدیدشدگان است،انجا چشم انتظارانی بودند در جستجوی فرزند،پدر،شوهر، معشوقه و اینجا مردمی رانده شده
«تو� دنیای ما زندگی خصوصی توهم است. وقتی میتوان� کسی را شکنجه بدهی، زندگی خصوصی برای هیچک� معنی ندارد.»
«م� آن وقت فهميدم دهانِ تو، سوزانا، فقط برای بوسیدن نیست. دهانِ تو آنجا بود که ما بتوانیم با هم حرف بزنیم، گوش هات فقط برای گزیدن به دندان نیست. این گوش ها اسرار مرا میشنی�.
این اولین درسی بود که از تو گرفتم.»
ز� رویاهایم!
کلماتی که اینقد� آسان به زبان او و من میآم� اما از زبان هر کس دیگر پوک، مبتذل، دروغ و حتی ناسزا مینمای�. زن رویاهای من، مردها این را میگوین� تا اندامی رامنشدن� از جنس مونث را رامکنند� زن رویاهای من، برای چاپلوسی پیش زنی که به خواست آنه� تن داده،زن رویاهای من، تا پیش رفقای همپیالهشا� مهم جلوه کنند، یا در ارتش، در مسابقات ورزشی، در اداره، انگار به راستی آنقد� جرئت داشتهان� تا زنی شگفت را که همین دیشب پیکر خفتهشا� را تبرک کرده زنده� زنده به چشم خیال ببینند.
حرفهاشا� را میشنو� و دلم به حالشان میسوز�.این ابلهها� بیچاره نمیدانن� خواب دیدن زنی کامل، زنی ناشناس در هر شب از عمر چه معنایی دارد، نمیدانن� چه معنایی دارد انتظار کشیدن بیامی� به اینک� فردا صبح وقتی به آنپایین� میان خیابان میروی� معجزهآس� بر تو ظاهر شود،نمیدانن� چگونه میشو� کل زندگیا� را چنان سامان بدهی که همواره آماده باشی برای آن روزی که او سرانجام تصمیم میگیر� در روشنایی روز در آن واقعیت کور، به تو نزدیک شود.
آنه� نمیدانند� اما من میدان�. من جرئتش را دارم.
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
اعتماد.
Sign In »
Reading Progress
November 18, 2015
– Shelved as:
to-read
November 18, 2015
– Shelved
April 2, 2021
–
Started Reading
April 3, 2021
–
Finished Reading