ŷ

mohsen pourramezani's Reviews > شوایک

شوایک by Jaroslav Hašek
Rate this book
Clear rating

by
55385
's review

bookshelves: satire, novel

شوایک، مرد ساده دل و پرحرفی است که به علت احمق بودن از سربازی معاف شده اما با شروع جنگ جهانی اول تصمیم می‌گیر� برود و در جبهه بجنگد. هاشک این کتاب را ابتدا به صورت جزوه‌ها� جدایی منتشر می‌کر� و می‌فروخ�. در بخش‌های� از کتاب خود نویسنده نیز وارد می‌شو� و توضیحاتی در مورد کتاب و برخی از اتفاق‌ها� واقعی جنگ می‌ده�. شوایک یکی از مهم‌تری� و معروف‌تری� کتاب‌ها� طنز قرن بیستم است. هاشک قبل از کامل کردن کتابش می‌میر�.
متاسفانه نتوانستم تمامش کنم و از اواسط کتاب ولش کردم. با اینکه خواندنش را برای خودم واجب کرده بودم و داستان‌های� هم طنز بود و اتفاقا طنز خوبی هم داشت اما از یک جایی به بعد ماجراهایش برایم تکراری می‌ش�. به نظرم قسمتی از طنز کتاب هم به دلیل ترجمه و آشنا نبودن به جزییات فرهنگ چکِ صد سال پیش از بین رفته بود. با این حال نگاهِ ضد جنگ هاشک و دست‌انداخت� قدرت‌ها� نظامی و مذهبی� را دوست داشتم.
پ.ن: قسمت اول شوایک را «ایرج پزشکزاد» نیز ترجمه کرده. حتی برخی اعتقاد دارند که شخصیت «مش قاسم» در «دایی جان ناپلئون» از روی شخصیت «شوایک» گرفته شده است. برتولت برشت نیز با اقتباس از این کتاب نمایشنامه‌ا� دارد به نام «شوایک در جنگ جهانی دوم»
22 likes · flag

Sign into ŷ to see if any of your friends have read شوایک.
Sign In »

Reading Progress

February 5, 2016 – Started Reading
February 5, 2016 – Shelved
February 18, 2016 –
page 67
7.39% "شرتر از همه یه آقایی بود که ادعا می‌کر� جلد شونزدهم لغت‌نامه‌س� و از همه می‌خوا� وازش کنن و معنی کلمه‌� چیتگر رو پیدا کنن و الا کارشون زاره. فقط وقتی آروم گرفت که کردنش تو روپوش. خیال کرد دارن جلدش می‌کن� و خیلی ذوق می‌کر�."
February 18, 2016 –
page 67
7.39% "شوایک با نیش باز گفت: «اومدم، ولم کردن. بی‌زحم� یه آبجو بدین. کو آقای پالیوتس، اونم اومده؟»
زن پالیوتس به جای جواب به گریه افتاد و هق‌ه� کنان گفت: «ده سال... براش بریدن... یه هفته�... پیش»
شوایک گفت: «خب، پس هفت روزش رو کشیده.»"
February 20, 2016 –
page 134
14.77% "خب تنه لشا، دیگه می‌تونی� برین، تمومه. حواسم بود، حضور قلبی رو که تو کلیسا، جلو محراب لازمه از خودتون نشون ندادین. همه‌تون� از دم باید آویزون کنن. روتون اونقدر سفته که در برابر خدای آسمونام هره کره می‌کنین� خره می‌کشی� و حتی با پاتون ضرب می‌گیرین� اونم جلوِ من، منی که اینجا نمیانده‌� مریم باکره، آقامون مسیح و خداوند متعالم. ملعونا!"
February 21, 2016 –
page 172
18.96% "در پروس قربانی بیچاره را کشیش به زیر ساطور جلاد هدایت می‌کر�. در اتریش به پای چوبه‌� دار، در فرانسه به زیر گیوتین، در امریکا به سوی صندلی الکتریکی ... و الی آخر.
در گیرودار کار همواره صلیب و مصلوب را که در دست داشتند به قربانی نشان می‌دادند� انگار بخواهند بگویند:«تو را فقط به دار می‌آویزند� سرت را می‌برند� خفه‌ا� می‌کنند� پانزده‌هزا� ولت را توی تنت رها می‌کنند� اما او چه زجرها که نکشید.»"
February 22, 2016 –
page 382
42.12% "این روزا دیگه اون رفاقت واقعی بین ماها وجود نداره. یه وقت بود یادم میاد تو باشگاه هر کدوم از افسرا سعی می‌کرد� سهمی توی تفریحات به عهده بگیرن. مثلا خوب یادمه، یه ستوان بود به اسم دانکل که یه روز لخت و پتی خوابید کف اتاق، یه دمِ سگ کرد لای کپلش و ادای پریای دریایی رو در آورد. یه ستوان دیگه بود به اسم شلایزنر که خیلی قشنگ می‌تونس� گوشاشو سیخ کنه، شیهه بکشه، میومیو کنه، یا مثل زنبور وزوز کنه."
February 23, 2016 – Shelved as: satire
February 23, 2016 – Shelved as: novel
February 24, 2016 – Finished Reading

Comments Showing 1-1 of 1 (1 new)

dateDown arrow    newest »

Farshid Taghavi بنظرم خیلی از شخصیتهای طنز سیاسی مثل چارلی چاپلین یه به نقل شما مش قاسم توی دایی جان ناپلئون و غیره از شوایک و دن کیشوت اقتباس کردن.


back to top