Fatima's Reviews > خوبیِ خدا
خوبیِ خدا
by ǰ�
by ǰ�

داستان های کوتاهش را آهسته میخواندم و مزه مزه میکردم که مبادا تمام شوند و بتوانم مدت طولانی درگیرشان باشم و مجموعه ای از داستان های نویسنده های خوش قلم مقیم آمریکا را بخوانم که هرکدامشان باتوجه به فرهنگ کشور مبدا خودشان , اسامی خاص و اتفاقات و داستان های جالبی را نوشته بودند , از بین این نُه داستان دوتایش را زیاد دوست نداشتم که یکی اش "زنبور ها ؛ بخش اول" بود و دیگری "جناب آقای رئیس جمهور" , اما ما بقی داستان ها خیلی خوب به دلم نشستند و علاقه مند تا انتها میخواندمشان , فکر میکنم خواندن داستان های کوتاه در نوع خودش میتواند جالب باشد اما خواندن یک دانه مجموعه ی خوبش از اتفاقات خوب روزهای کتابخوانی هرکسی هست ...
نه داستان این کتاب و نویسندگانشان شامل :
تو گرو بگذار , من پس میگیرم / شرمن الکسی
شیرینی عسلی/ هاروکی موراکامی
تعمیرکار/ پرسیوال اِوِرِت
فلامینگو/ الیزابت کمپر فرنچ
کارم داشتی زنگ بزن/ ریموند کارور
زنبورها؛بخش اول/ الکساندر همن
خوبیَ خدا/ مارجوری کمپر
جناب آقای رئیس جمهور/ گیب هادسون
جهنم-بهشت/ جومپا لاهیری
نه داستان این کتاب و نویسندگانشان شامل :
تو گرو بگذار , من پس میگیرم / شرمن الکسی
شیرینی عسلی/ هاروکی موراکامی
تعمیرکار/ پرسیوال اِوِرِت
فلامینگو/ الیزابت کمپر فرنچ
کارم داشتی زنگ بزن/ ریموند کارور
زنبورها؛بخش اول/ الکساندر همن
خوبیَ خدا/ مارجوری کمپر
جناب آقای رئیس جمهور/ گیب هادسون
جهنم-بهشت/ جومپا لاهیری
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
خوبیِ خدا.
Sign In »
Reading Progress
May 13, 2016
– Shelved as:
to-read
May 13, 2016
– Shelved
July 14, 2016
–
Started Reading
July 15, 2016
–
17.87%
"لباس مادربزرگ را گرفتم زدم بیرون. میدانستم آن تک منجوق زرد تکه ای از وجود من است. میدانستم اصلا خودم , کم و بیش , همان منجوق زرد هستم. خودم را پیچیدم تو لباس رقص مادربزرگ , و بوی او را به سینه کشیدم. از پیاده رو رفتم وسط چهارراه. مردمی که تو پیاده رو بودند ایستادند. ماشین ها ایستادند. شهر ایستاد . همه نگاهم میکردند که با مادربزرگم میرقصم. خد مادر بزرگ بودم که میرقصید..."
page
37
July 23, 2016
–
Finished Reading