Peiman E iran's Reviews > خاطرات آدم و حوا
خاطرات آدم و حوا
by
by

دوستان� گرانقدر، این کتاب روایتِ افسانۀ «آدم» و «حوا» به صورت طنز و البته با مزه است که از زبانِ خودِ آنها از روزِ اولِ به اصطلاح پیدایشِ آنها و به صورتِ خاطره بیان شده است
نکتۀ جالب و قابل توجه در این داستان این بود که، «حوا» موجودی باهوش و با احساس و زرنگ است و تمامِ اسامیِ موجودات و گیاهان و اشیاء گوناگون را انتخاب میکند و برگزیدنِ نام و کشفِ محیطِ اطراف با اوست... ولی «آدم» موجودی تنبل و خنگ و بی احساس است که مدام از «حوا» فراری میباشد
----------------------------------------------
حو�: قبل از این انقدر به همۀ چیزهایِ قشنگ علاقه داشتم که مثلِ گیجا فقط دستمو طرفشون دراز میکردم. بعضی وقتها خیلی دور بودن و بعضی وقتها چند سانتی متر باهام فاصله داشتن. ولی من فکر میکردم چند متر ازم دورن، خیلی وقتا کلی هم خار تو این فاصله بود! اینطوری یه درسی رو یاد گرفتم، در ضمن واسه خودم یه قانون ساختم: اولین قانون من: «یک تجربۀ زخمی از خار دوری میکند»... گمونم واسه کسی به سن و سال من، نتیجه گیری خوبیه
*
آد�: واسه اینکه زیر بارون نمونم یه سر پناه ساختم، اما اونجا هم نتونستم آرامش داشته باشم... اون موجودِ جدید (حوا) مزاحم شد و وقتی سعی کردم بیرونش کنم، از سوراخ هایی که باهاش میبینه آب بیرون میومد(گریه کردن) و اون با پشتِ پنجه هاش پاکشون میکرد و از خودش صدایی رو در میآورد که حیونا وقتی ناراحتن در می آرن
---------------------------------------------
عزیزانم� آن خدایی که خلقتش، با <آدم> و <حوا> آغاز میشود، باید هم حجله ای به گشادیِ بهشت خلق کند!! وگرنه چگونه میتواند نیازهایِ جنسی و زفافِ این همه عروس و دامادی که حریص هستند و از پیروانش میباشند را پاسخگو باشد!؟؟ این خدایِ ادیانِ ابراهیمی، عجب خدایِ عجیب و غریب و خنده داریست!! اینگونه که کتابهایِ بچگانهٔ دینی میگویند، آدم و حوایِ بیچاره را به سببِ گناهِ خوردنِ سیب یا گندم و آن میوهٔ ممنوعه، از بهشتِ موهوم بیرون می اندازد.. بعد بر رویِ زمین، انواع و اقسامِ پیامبرانش را میفرستد که به زورِ چوب و چماق و شمشیر و تهدید و میلهٔ داغ، فرزندانِ همان آدم و حوایِ طرد شده و بیچاره را به بهشتی وعده دهند و فرا خوانند که یک روزی، پدر و مادرشان را با خفت از همان بهشت بیرون کرده است!!! باور کنید که این خدایِ ادیانِ سامی، یک جایِ کارش میلنگد.. درست است!!؟ خدایی که نتوانسته یک اشتباهِ کوچک از آدم و حوا را بپذیرد، چگونه میتواند گناهانِ بیشمارِ فرزندان و نسل در نسلِ همین آدم و حوا را ببخشد!!؟ اگر این خدایِ عجیب و غریبِ ادیانِ سامی، از همه چیز آگاه است، پس میدانسته که این آدم و حوایی را که آفریده و در سوراخشان روح دمیده است!!! سرانجام میوهٔ درختِ ممنوعه را میخورند. پس دیگر چرا تعجب کرده و آن دو را موردِ غضب و خشمِ خویش قرار داده و آن شیطانِ ننه مُرده را موردِ لعن و نفرین قرار داده است!!؟ اگر آن درختِ ممنوعه، همان درختِ شعور و معرفت بوده است، پس این شیطانِ بیچاره به آدم و حوا لطف کرده است ... این چه خدایی است که نادانی و بیخردیِ موجوداتش را خواستار است!!؟ گویا این حقیقت دارد که دیکتاتورها همیشه دوست دارند تا زیردستی هایشان نادان و بیشعور باشند... گویا به این خدایِ دیکتاتور، خیلی فشار آمده که آدم و حوا، میوهٔ درختِ معرفت و خرد را خورده اند... حالا این به کنار که مشخص نیست، آن شیطانِ ننه مُرده، به کدام زبان با آدم و حوا، سخن گفته است!!!!!! آن زمان، نه زبانِ عربی بوده و نه عبری!! حال پیدا کنید پرتقال فروش را!! .... عزیزان و نورِ چشمانم، پرسش در موردِ داستانهایِ موهوم و خنده دارِ خلقت در کتابهایِ به اصطلاح مقدسِ ادیانِ سامی، بسیار بسیار زیاد است.. ولی آنچه نمایان است، این است که این داستانها، نشان میدهد که این خدایِ ادیانِ سامی، تا چه اندازه در آفرینشِ خویش، دچارِ سردرگمی بوده است و کسانی که این داستانهایِ موهوم را نوشته اند، چه نویسندگانِ ناپخته ای بوده اند و بدتر از همه باید به حال و روزِ آنهایی که در این زمان و با پیشرفتِ دانش، همچنان به این داستانهایِ کودکانه، ایمان و باور دارند، گریست
د� هر حال، با آنکه داستانِ پیدایشِ «آدم» و «حوا» داستانی موهوم میباشد، ولی نویسندهٔ این کتاب، میتواند با استفاده از این افسانه، برایِ لحظاتی لبخند را به رویِ لب هایِ شما بنشاند
امیدوار� از خواندن این کتاب لذت ببرید
«پیرو� باشید و ایرانی»
نکتۀ جالب و قابل توجه در این داستان این بود که، «حوا» موجودی باهوش و با احساس و زرنگ است و تمامِ اسامیِ موجودات و گیاهان و اشیاء گوناگون را انتخاب میکند و برگزیدنِ نام و کشفِ محیطِ اطراف با اوست... ولی «آدم» موجودی تنبل و خنگ و بی احساس است که مدام از «حوا» فراری میباشد
----------------------------------------------
حو�: قبل از این انقدر به همۀ چیزهایِ قشنگ علاقه داشتم که مثلِ گیجا فقط دستمو طرفشون دراز میکردم. بعضی وقتها خیلی دور بودن و بعضی وقتها چند سانتی متر باهام فاصله داشتن. ولی من فکر میکردم چند متر ازم دورن، خیلی وقتا کلی هم خار تو این فاصله بود! اینطوری یه درسی رو یاد گرفتم، در ضمن واسه خودم یه قانون ساختم: اولین قانون من: «یک تجربۀ زخمی از خار دوری میکند»... گمونم واسه کسی به سن و سال من، نتیجه گیری خوبیه
*
آد�: واسه اینکه زیر بارون نمونم یه سر پناه ساختم، اما اونجا هم نتونستم آرامش داشته باشم... اون موجودِ جدید (حوا) مزاحم شد و وقتی سعی کردم بیرونش کنم، از سوراخ هایی که باهاش میبینه آب بیرون میومد(گریه کردن) و اون با پشتِ پنجه هاش پاکشون میکرد و از خودش صدایی رو در میآورد که حیونا وقتی ناراحتن در می آرن
---------------------------------------------
عزیزانم� آن خدایی که خلقتش، با <آدم> و <حوا> آغاز میشود، باید هم حجله ای به گشادیِ بهشت خلق کند!! وگرنه چگونه میتواند نیازهایِ جنسی و زفافِ این همه عروس و دامادی که حریص هستند و از پیروانش میباشند را پاسخگو باشد!؟؟ این خدایِ ادیانِ ابراهیمی، عجب خدایِ عجیب و غریب و خنده داریست!! اینگونه که کتابهایِ بچگانهٔ دینی میگویند، آدم و حوایِ بیچاره را به سببِ گناهِ خوردنِ سیب یا گندم و آن میوهٔ ممنوعه، از بهشتِ موهوم بیرون می اندازد.. بعد بر رویِ زمین، انواع و اقسامِ پیامبرانش را میفرستد که به زورِ چوب و چماق و شمشیر و تهدید و میلهٔ داغ، فرزندانِ همان آدم و حوایِ طرد شده و بیچاره را به بهشتی وعده دهند و فرا خوانند که یک روزی، پدر و مادرشان را با خفت از همان بهشت بیرون کرده است!!! باور کنید که این خدایِ ادیانِ سامی، یک جایِ کارش میلنگد.. درست است!!؟ خدایی که نتوانسته یک اشتباهِ کوچک از آدم و حوا را بپذیرد، چگونه میتواند گناهانِ بیشمارِ فرزندان و نسل در نسلِ همین آدم و حوا را ببخشد!!؟ اگر این خدایِ عجیب و غریبِ ادیانِ سامی، از همه چیز آگاه است، پس میدانسته که این آدم و حوایی را که آفریده و در سوراخشان روح دمیده است!!! سرانجام میوهٔ درختِ ممنوعه را میخورند. پس دیگر چرا تعجب کرده و آن دو را موردِ غضب و خشمِ خویش قرار داده و آن شیطانِ ننه مُرده را موردِ لعن و نفرین قرار داده است!!؟ اگر آن درختِ ممنوعه، همان درختِ شعور و معرفت بوده است، پس این شیطانِ بیچاره به آدم و حوا لطف کرده است ... این چه خدایی است که نادانی و بیخردیِ موجوداتش را خواستار است!!؟ گویا این حقیقت دارد که دیکتاتورها همیشه دوست دارند تا زیردستی هایشان نادان و بیشعور باشند... گویا به این خدایِ دیکتاتور، خیلی فشار آمده که آدم و حوا، میوهٔ درختِ معرفت و خرد را خورده اند... حالا این به کنار که مشخص نیست، آن شیطانِ ننه مُرده، به کدام زبان با آدم و حوا، سخن گفته است!!!!!! آن زمان، نه زبانِ عربی بوده و نه عبری!! حال پیدا کنید پرتقال فروش را!! .... عزیزان و نورِ چشمانم، پرسش در موردِ داستانهایِ موهوم و خنده دارِ خلقت در کتابهایِ به اصطلاح مقدسِ ادیانِ سامی، بسیار بسیار زیاد است.. ولی آنچه نمایان است، این است که این داستانها، نشان میدهد که این خدایِ ادیانِ سامی، تا چه اندازه در آفرینشِ خویش، دچارِ سردرگمی بوده است و کسانی که این داستانهایِ موهوم را نوشته اند، چه نویسندگانِ ناپخته ای بوده اند و بدتر از همه باید به حال و روزِ آنهایی که در این زمان و با پیشرفتِ دانش، همچنان به این داستانهایِ کودکانه، ایمان و باور دارند، گریست
د� هر حال، با آنکه داستانِ پیدایشِ «آدم» و «حوا» داستانی موهوم میباشد، ولی نویسندهٔ این کتاب، میتواند با استفاده از این افسانه، برایِ لحظاتی لبخند را به رویِ لب هایِ شما بنشاند
امیدوار� از خواندن این کتاب لذت ببرید
«پیرو� باشید و ایرانی»
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
خاطرات آدم و حوا.
Sign In »
Reading Progress
Comments Showing 1-2 of 2 (2 new)
date
newest »


تشکر چرا!!؟ همینکه میدونم در بینِ جوانانِ ایرانی تعدادِ خردگراها داره روز به روز بیشتر میشه و دوستانی که در گودریدز دارم نوشته هام رو میخونن و بهش فهم دارن.. همین برام ارزشمندترین پاداشه و هیچ انتظاری ندارم
میدونم یه روزی هرکدوم از شماها برایِ خودتون ده ها تن رو پرورش میدین و به سمتِ خردگرایی و کتابخوانی راهنمایی میکنین
این تنها راهِ نجاتِ سرزمینمونه
پس برایِ این چیزها و ریویو نوشتن، تشکر نیاز نیست عزیزدلم
من باید سپاسگزار باشم که وقت میذاری و میخونی
🙏💋💜
دمت گرم، واقعا نمیدونم چجوری بابت زحمتی که میکشی و ریویوهایی به این زیبایی مینویسی ازت تشکر کنم❤❤�