Arash's Reviews > اعتماد
اعتماد
by
by

_
"اعتماد" کتابیست که همه چیز را برای ما غیرقابل اعتماد می کند. در روند داستان که اغلب دیالوگهایی دو نفره و از راه دوریست بین باربارا و ماکس رد و بدل می شود مدام دچار بی اعتمادی و سوء ظن و گاهی اعتماد کامل و راسخ به هر کدام از شخصیت ها می شودید. به قول معروف این شخصیت خوب می تواند با زیاده گویی هایش شما را از مسیر اصلی منحرف کند و نظریه و تفکر خویش را به شما بقبولاند.
داستان تمی در ابتدا مرموز و در ادامه عاشقانه و همینطور با پیشرفت روایت، جنگ، سیاست، رفاقت، دروغ و ریا و... به داستان اضافه می شود. نویسنده مدام با تفکرات شما بازی میکند و مدام این حس عدم اعتماد را در ذهن خواننده شعله ور می کند. داستان ایهاماتی فراوان دارد که این نقطه قوتی است برای کتاب تا هر خواننده بتواند ذهنیت خاص خود را از رویدادها و اتفاقات و روند داستان و شخصیت ها داشته باشد.
شاید فکر کنید دیالوگهایی که به صورت پینگ پنگی و در طول نُه ساعت مابین این دو شخصیت رد و بدل می شود می تواند کسل کننده باشد، اصلا اینگونه نیست، شما مدام در حال قضاوت هستید، قضاوت درمورد روایت درست، اینکه چه کسی راست می گوید و چه کسی دروغ. چیزی که در انتها هم نمی توانید به جواب درستی برای آن دست پیدا کنید.حال در این لا به لا روایتی متفاوت به میان می آید، بخش هایی کوتاه که مؤلف خود را مورد سرزنش و نکوهش قرار می دهد ازین بابت که چگونه توانسته به این شخصیت هایش اعتماد کند؟ این عدم اعتماد حتی از سوی راوی و مؤلف به خواننده تزریق می شود که این خود باز یکی از جذابیت های دیگر این کتاب است. حتی اسامی شخصیت ها هم در داستان دوگانه است، باربارا و سوزانا-لئون و ماکس-مارتین و هانس.
فارغ از چیزهایی که در بالا گفته ام، کتاب مذمت گر سیاست های هیتلر و استالین و دیگر رهبرانیست که فقط به جنگ و کشتار فکر می کردند و بسیاری از افراد را از عزیزانشان دور ساخت و چه تراژدیهایی که به وجود نیامد.
"اعتماد" کتابیست که همه چیز را برای ما غیرقابل اعتماد می کند. در روند داستان که اغلب دیالوگهایی دو نفره و از راه دوریست بین باربارا و ماکس رد و بدل می شود مدام دچار بی اعتمادی و سوء ظن و گاهی اعتماد کامل و راسخ به هر کدام از شخصیت ها می شودید. به قول معروف این شخصیت خوب می تواند با زیاده گویی هایش شما را از مسیر اصلی منحرف کند و نظریه و تفکر خویش را به شما بقبولاند.
داستان تمی در ابتدا مرموز و در ادامه عاشقانه و همینطور با پیشرفت روایت، جنگ، سیاست، رفاقت، دروغ و ریا و... به داستان اضافه می شود. نویسنده مدام با تفکرات شما بازی میکند و مدام این حس عدم اعتماد را در ذهن خواننده شعله ور می کند. داستان ایهاماتی فراوان دارد که این نقطه قوتی است برای کتاب تا هر خواننده بتواند ذهنیت خاص خود را از رویدادها و اتفاقات و روند داستان و شخصیت ها داشته باشد.
شاید فکر کنید دیالوگهایی که به صورت پینگ پنگی و در طول نُه ساعت مابین این دو شخصیت رد و بدل می شود می تواند کسل کننده باشد، اصلا اینگونه نیست، شما مدام در حال قضاوت هستید، قضاوت درمورد روایت درست، اینکه چه کسی راست می گوید و چه کسی دروغ. چیزی که در انتها هم نمی توانید به جواب درستی برای آن دست پیدا کنید.حال در این لا به لا روایتی متفاوت به میان می آید، بخش هایی کوتاه که مؤلف خود را مورد سرزنش و نکوهش قرار می دهد ازین بابت که چگونه توانسته به این شخصیت هایش اعتماد کند؟ این عدم اعتماد حتی از سوی راوی و مؤلف به خواننده تزریق می شود که این خود باز یکی از جذابیت های دیگر این کتاب است. حتی اسامی شخصیت ها هم در داستان دوگانه است، باربارا و سوزانا-لئون و ماکس-مارتین و هانس.
فارغ از چیزهایی که در بالا گفته ام، کتاب مذمت گر سیاست های هیتلر و استالین و دیگر رهبرانیست که فقط به جنگ و کشتار فکر می کردند و بسیاری از افراد را از عزیزانشان دور ساخت و چه تراژدیهایی که به وجود نیامد.
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
اعتماد.
Sign In »