Sign in with Facebook
Zi's Reviews > عقرب روی پله‌ها� راه� آهن اندیمشک یا از این قطار خون می‌چک� قربان
عقرب روی پله‌ها� راه� آهن اندیمشک یا از این قطار خون می‌چک� قربان
by
by
لعنت به تمام صحنه های این رمان که واقعی است ... نمی دونم درست چند بار کتاب رو پرت کردم یک گوشه و دوباره با وحشت با ترس با اندوه با درد با درد با درد با درد با درد درد درد درد درد درد درد درد درد درد درد درد درد درد بر داشتمش .... کتاب رو فقط با نگاه دنبال کردم سرسری بدون اینکه بخوام عمیق بشم ، توانایی این رو در خودم نمی دیدم که حتی ذره ای بخوام در خوندن سطور مکث کنم یا عمیق بشم . برای من این کتاب یک عنوان بیشتر ندارد " وقتی که داریم از کشتار دسته جمعی حرف می زنیم از چه حرف می زنیم ؟ "
اینجا همه چی دروغ جز خرمشهرو مردای تیکه تیکه و زنای بی شوهرو
اونی که زیر تانک رفت رهبر نبود رهبر در گوشش لالایی مرگ می خوند
کمی آن طرف تر کنار کُناری دژبانی با باتوم می کوبید توی سر سربازی که به زانو نشسته بود ، می کوبید توی سر سربازی که به زانو نشسته بود ، می کوبید می کوبید می کوبید توی سر سربازی که روی زمین افتاده بود ....
این باتوم نه فقط روی سر سرباز بلکه بر جان و روان همه ی خوانندگان این کتاب می کوبد می کوبد می کوبد
اینجا همه چی دروغ جز خرمشهرو مردای تیکه تیکه و زنای بی شوهرو
اونی که زیر تانک رفت رهبر نبود رهبر در گوشش لالایی مرگ می خوند
کمی آن طرف تر کنار کُناری دژبانی با باتوم می کوبید توی سر سربازی که به زانو نشسته بود ، می کوبید توی سر سربازی که به زانو نشسته بود ، می کوبید می کوبید می کوبید توی سر سربازی که روی زمین افتاده بود ....
این باتوم نه فقط روی سر سرباز بلکه بر جان و روان همه ی خوانندگان این کتاب می کوبد می کوبد می کوبد
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
عقرب روی پله‌ها� راه� آهن اندیمشک یا از این قطار خون می‌چک� قربان.
Sign In »
Reading Progress
October 17, 2016
– Shelved
October 17, 2016
– Shelved as:
to-read
May 18, 2017
–
Started Reading
May 18, 2017
–
Finished Reading
Comments Showing 1-6 of 6 (6 new)
date
newest »
newest »
message 1:
by
M
(new)
-
rated it 2 stars
May 19, 2017 08:57AM
تا اونجایی که یادم میاد این کار جز یک سری تصاویر ناتورالیستی و اکسپرسیونیستی هیچ چیزی برای گفتن نداشت. اصلن رمان نبود.
reply
|
flag
من از این کتاب خیلی انتظار داشتم فکر میکردم قرار هست یک کار ادبی عالی بخونم که انتظارم بر آورده نشد و باهات موافقم .... اما این کتاب به طرز آزار دهنده ای صفحاتی از پرونده ی دردناک یک جنگ هشت ساله ی غیر مقدس رو یک کشتار دسته جمعی رو خیلی کوتاه در هشتاد صفحه ورق میزنه ... برای فتح برای کشور گشایی یک مشت جاه طلب چقدر قربانی دادیم ... یک کتاب ضد جنگ ، برای من این بود ، که شاید هدیه ش کنم به یکی تا دیگه هیچوقت نبینمش چون ازش وحشت دارم و نه البته از خود کتاب از روایت دهشتناکش ! کتاب به هدفی که داشته خیلی نزدیک شده تقدس زدایی از جنگ و چی بهتر از این ؟
من انتظارم از رمان چیز بیشتریه :)
یکی از دلایلی که هیچ ستاره ای ندادم به کتاب این هست که مردد بودم ، معدود کتابهایی هستند که تو خوانش های مجدد باید در موردشون قضاوت کرد ( مثلن ملکوت که وقتی برای بار دوم خوندمش واقعن از نظرم تحسین بر انگیز بود اگرچه بار اول که خوندم چندان من رو نگرفت ) فکر میکنم از اون کتابهایی بود که باید دوباره میخوندمش و خب من واقعا در خودم نمیدیدم که حتی به کتاب نگاه بندازم این بود که خونه ی دوستم گذاشتمش و اومدم ... با همه ی این اوصاف این کتاب از نظر من خیلی بیشتر از تصاویر ناتورالیستی و اکسپرسیونیستی یا شیوه ی خاص روایت بود و موافق نیستم با حرفت که : هیچ چیزی برای گفتن نداشت ، عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک یک دهان کجی بود به این ترکیبِ شرم آورِ جنگ مقدس یک مرثیه بود ، مرثیه ای برای زندگی های از دست رفته ...
از نظر من یک بیانیه سیاسی یا یک پست وبلاگی و یا سرمقاله روزنامه و یا خیلی چیزهای دیگه هم میتونه همین کارکرد رو داشته باشه. حتی رمانهای فشرده و به اصطلاح غیر توتال هم یک سری عناصر ذاتی قالب رمان دارن مثل شخصیت پردازی، ساختار و غیره که عقرب روی ... هیچکدوم از اینها رو نداره. برای همینم میگم انتظارم از رمان چیز بیشتریه.
متوجه میشم چی میگی ... من نمیتونم تا دوباره این کتاب رو بخونم قضاوتی در موردش داشته باشم ، و هنوز بعد از گذشت چند روز تلخی کتاب با منه ، احتمالن تو چهل سالگی پوست کلفت تر شده باشم البته اگر زنده باشم اون موقع برای بار دوم میخونمش و نظرم رو در موردش دقیق تر میگم ... تا اون روز ( البته اگر تا اون موقع آقایون ما رو گرفتار جنگ دیگه ای نکرده باشن این جنگ افروزان جنگ دوست )
