Nastaran's Reviews > وردی که بره ها می خوانند
وردی که بره ها می خوانند
by
by

برای من نوشتن یکی از سخت ترین کارهای دنیاست، درست مثل حرف زدن. و هیچ فرقی هم نمیکند که این نوشته یک ریویوی چند خطی برای کتابی خاص باشد و یا دل نوشته ای عادی...
حقیقتش سکوت را هم از همین کتابها بود که یاد گرفتم.
اما امروز نمیدانم چه شده که بنا کرده ام به نوشتن. از چه؟ خودم هم نمی دانم... ذهنم خالی است از هر گونه تعبیر و تفسیر مناسب برای این کتاب. تنها واژه ای که مدام در ذهنم رژه میرود و منتظر است تا بلکه نگاشته شود، "زن" است .. زن، زنان.. زنانی که دردمندند، درد میکشند و دم نمی زنند.
ابزارهایی که "سایز کپل" شناسنامه ی آنان است و اکثرن شوربختند...
واژه ی دیگری هم اگر هست، "تنهایی" است..
تنهایی اغلب مبتلا میکند آدم را به مرضی به نام "مرور خاطرات" به شکلی از هم گسیخته و نامرتب.
خاطرات که مرور شوند حسرتِ کرده ها و ناکرده ها هم سر بر می آورد و چیزی مدام می شود در سر شبیه به یک هذیان..
آنگاه روز و شب پر می شود از یک تک گویی درونی و پایان ناپذیر که هیچ نتیجه ای ندارد جز آشکار کردن دلهره ای مبهم. فرقی هم نمی کند که بیست ساله باشیم یا پنجاه ساله..
پ.ن: سبکش را دوست داشتم، راحت بود و بوی خانه را میداد... همراه مناسبی برای یک غریب دور از وطن..
ای کاش خواندنش به این زودی ها تمام نمیشد.
مین...
حقیقتش سکوت را هم از همین کتابها بود که یاد گرفتم.
اما امروز نمیدانم چه شده که بنا کرده ام به نوشتن. از چه؟ خودم هم نمی دانم... ذهنم خالی است از هر گونه تعبیر و تفسیر مناسب برای این کتاب. تنها واژه ای که مدام در ذهنم رژه میرود و منتظر است تا بلکه نگاشته شود، "زن" است .. زن، زنان.. زنانی که دردمندند، درد میکشند و دم نمی زنند.
ابزارهایی که "سایز کپل" شناسنامه ی آنان است و اکثرن شوربختند...
واژه ی دیگری هم اگر هست، "تنهایی" است..
تنهایی اغلب مبتلا میکند آدم را به مرضی به نام "مرور خاطرات" به شکلی از هم گسیخته و نامرتب.
خاطرات که مرور شوند حسرتِ کرده ها و ناکرده ها هم سر بر می آورد و چیزی مدام می شود در سر شبیه به یک هذیان..
آنگاه روز و شب پر می شود از یک تک گویی درونی و پایان ناپذیر که هیچ نتیجه ای ندارد جز آشکار کردن دلهره ای مبهم. فرقی هم نمی کند که بیست ساله باشیم یا پنجاه ساله..
پ.ن: سبکش را دوست داشتم، راحت بود و بوی خانه را میداد... همراه مناسبی برای یک غریب دور از وطن..
ای کاش خواندنش به این زودی ها تمام نمیشد.
مین...
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
وردی که بره ها می خوانند.
Sign In »
Reading Progress
September 17, 2015
– Shelved as:
to-read
(Paperback Edition)
September 17, 2015
– Shelved
(Paperback Edition)
October 19, 2016
–
Started Reading
October 19, 2016
– Shelved
October 25, 2016
–
Finished Reading
Comments Showing 1-12 of 12 (12 new)
date
newest »

message 1:
by
Omid
(new)
-
added it
Oct 20, 2016 12:50AM

reply
|
flag

بخونش.. خوندنش از بعضی جهات (نگاه مرد به زن) و وضع خود راوی خالی از لطف نیست.

بخونش.. خوندنش از بعضی جهات (نگاه مرد به زن) و وضع خود راوی خالی از لطف نیست."
ریویوی خوبی بود. مرسی(؛
حتما می خونمش

رغبت کردم کارای دیگه ی آقای قاسمی رو هم بخونم. از نثرش خوشم اومده، امیدوارم مابقی هم به همین سبک باشن

رغبت کردم کارای دیگه ی آقای قاسمی رو هم بخونم. از نثرش خوشم اومده، امیدوارم مابقی هم به همین سبک باشن"
خواهش میکنم
اگه اثر خوب دیگه ای ازش خوندی پیشنهادت یادت نره
:)

حتی اگه کسی کتاب رو هم نخونده باشه ،با همین چند اون دلهره مبهم رو درک می کنه
زنها شگفت انگیزند؛ درک می کنم.
درک میکنم که باید رجوع کرد به کعبه مخفی تا این شگفتی را کشف کرد

حتی اگه کسی کتاب رو هم نخونده باشه ،با همین چند اون دلهره مبهم رو درک می کنه
زنها شگفت انگیزند؛ درک می کنم.
درک میکنم که باید رجوع کرد به کعبه مخفی تا این شگفتی..."
ممنونم.. تازه خوندم که چی نوشتم! راستش اصلا خاطرم نبود برای این کتاب ریویویی نوشته باشم. مرسی که خوندید و نظر دادید 🙏