Mohammad Hrabal's Reviews > سوء تفاهم
سوء تفاهم
by
by

مادر: من هرگز تو را خندان ندیدها�
مارتا: علتش این است که من در اتاقم میخندم� در ساعاتی که تنها هستم. ص 19 کتاب
من دیگر بسم است که هی روحم را با خود همراه داشته باشم. من برای یافتن آن سرزمینی که مسائل دشوار را خواهد کشت خیلی عجله دارم. مسکن من، اینجا نیست. ص 23 کتاب
مارتا: خیلی عالی است. آنچه را که ما در اینجا بهار مینامی� یک گل و دو تا شکوفه است که در باغ صومعه میروی�. (و با تحقیر) همین کافی است که مردها را از مملکت من فراری کند. مردهای اینجا روحشان درست شبیه به همین گله� خسیس است. ص 56 کتاب
مارتا: مگر پاییز چیست؟
ژان: بهار دومی که در آن تمام برگه� مثل گله� هستند. ص 56 کتاب
در این صورت ما را از این باز داشته بود که به او بفهمانیم این اتاق برای این ساخته شده است که مردم در آن بخوابند؛ و این دنیا برای آنکه مردم در آن بمیرند. ص 75 کتاب
مادر: (با همان لحن بیعلاق�) این مطلب ثابت میکن� در دنیایی که همه چیز را میتوا� انکار کرد، نیروهایی نیز وجود دارد که قابل انکار نیست و ثابت میکن� روی این زمینی که هیچ چیزش مطمئن نیست ما اطمینانهای� هم برای خودمان داریم. (با تلخی) اکنون عشق مادر به پسرش اطمینان من است. ص81 کتاب
هیچ روحی به طور کامل جانی نیست و بدترین جنایتکاران هم ساعاتی را میشناسن� که در آن خلع سلاح میشون�. ص 85 کتاب
تمام زمین چنان طرحریز� شده است که صورت آدم همیشه باید رو به بالا باشد و نگاه انسان همیشه گدایی کند. آه! من نسبت به این دنیایی که در آن دچار و گرفتار خدا هستیم کینه میورز�. ص 88 کتاب
مارتا: علتش این است که من در اتاقم میخندم� در ساعاتی که تنها هستم. ص 19 کتاب
من دیگر بسم است که هی روحم را با خود همراه داشته باشم. من برای یافتن آن سرزمینی که مسائل دشوار را خواهد کشت خیلی عجله دارم. مسکن من، اینجا نیست. ص 23 کتاب
مارتا: خیلی عالی است. آنچه را که ما در اینجا بهار مینامی� یک گل و دو تا شکوفه است که در باغ صومعه میروی�. (و با تحقیر) همین کافی است که مردها را از مملکت من فراری کند. مردهای اینجا روحشان درست شبیه به همین گله� خسیس است. ص 56 کتاب
مارتا: مگر پاییز چیست؟
ژان: بهار دومی که در آن تمام برگه� مثل گله� هستند. ص 56 کتاب
در این صورت ما را از این باز داشته بود که به او بفهمانیم این اتاق برای این ساخته شده است که مردم در آن بخوابند؛ و این دنیا برای آنکه مردم در آن بمیرند. ص 75 کتاب
مادر: (با همان لحن بیعلاق�) این مطلب ثابت میکن� در دنیایی که همه چیز را میتوا� انکار کرد، نیروهایی نیز وجود دارد که قابل انکار نیست و ثابت میکن� روی این زمینی که هیچ چیزش مطمئن نیست ما اطمینانهای� هم برای خودمان داریم. (با تلخی) اکنون عشق مادر به پسرش اطمینان من است. ص81 کتاب
هیچ روحی به طور کامل جانی نیست و بدترین جنایتکاران هم ساعاتی را میشناسن� که در آن خلع سلاح میشون�. ص 85 کتاب
تمام زمین چنان طرحریز� شده است که صورت آدم همیشه باید رو به بالا باشد و نگاه انسان همیشه گدایی کند. آه! من نسبت به این دنیایی که در آن دچار و گرفتار خدا هستیم کینه میورز�. ص 88 کتاب
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
سوء تفاهم.
Sign In »
Reading Progress
Finished Reading
October 11, 2018
– Shelved