Mahshid Naderi's Reviews > ماری آنتوانت
ماری آنتوانت
by
by

من نسخه الکترونیکی این کتاب رو با ترجمه ضیاالدین ضیایی و از نشر پر خوندم. ترجمه متوسط بود. گاهی کلمات اشتباه ترجمه شده بودن مثلا بجای عمه، خواهر ترجمه شده بود، اما چند خط بعد این اشتباهات مشخص میشدن. چند شعر و کلمه هم ترجمه نشده بودن، اما مترجم سعی کرده بود منظور اون شعر یا کلمه ها رو برسونه. ویرایش مشکل داشت. هم از نظر دستور زبان فارسی، هم غلط تایپی.
کتاب در مورد زندگی ماری آنتوانت، شاهزاده اتریشی و آخرین ملکه فرانسه قبل از انقلاب فرانسه هست. مترجم در ابتدای کتاب توضیح میده که ماری آنتوانت به دلیل ذات سر به هوای خودش، کمتر برای کسی نامه مینوشت و اگر نامه ای هم رد و بدل میشد، برای احتیاط سریع اونها رو میسوزوند. در نتیجه نوشتن زندگینامه از زبان خودش کار سختیه. از طرفی نامه های جعلی اون بسیار زیادن. ندیمه ها و خدمتکارهای ماری آنتوانت که در بحبوحه انقلاب اونو تنها گذاشتن، بعدها شروع به تعریف و تمجید از ملکه میکنن، در نتیجه نوشته هاشون چندان قابل اعتماد نیست، چه بسا از طرف سلطنت طلبها خریده شدن تا خاطره قشنگی از ملکه به جا بذارن. از طرف دیگه خیلی از اسناد موجود، در طبقه "محرمانه" در دربارهای اروپایی نگهداری شدن و دسترسی به اونها سخت بود. مترجم توضیح میده که بخاطر تمام این سختیها، تلاش شده تا مطالبی که در این کتاب نوشته شده، به واقعیت نزدیک باشه و اسناد مشکوک به جعلی بودن اورده نشه. فکر میکنم همین مسئله بخش اول کتاب، که شامل زندگی قبل از انقلاب ملکه هست، رو بینهایت خسته کننده کرده. جملاتی مدام تکرار میشن بدون اینکه به اطلاعات خواننده اضافه کنن. جملاتی که با حذف کردن اونها میشه حجم کتاب رو خیلی کمتر کرد بدون اینکه به اصل مطلب خدشه ای وارد شه. اما قسمت دوم کتاب کشش و جذابیت زیادی داره. این قسمت که با پیدا شدن معشوقه سری ماری آنتوانت شروع میشه و کم کم به انقلاب میرسه، داستانهای عجیب و خارق العاده ای رو در برمیگیره. اتفاقاتی که خواننده رو مدام مجبور میکنه با ملکه همدردی کنه، به ضعف و سستی لویی شانزدهم ناسزا بگه، یا بخاطر بدبیاری های پیاپی ملکه، از زمین و زمان شاکی شه. مشکلی که با سبک نگارش نویسنده داشتم، اسپویل کردن این قسمتها بود. مثلا تقریبا اواسط کتاب در فصل هیجدهم ما به طور کامل با فرزن، معشوق مخفی ملکه اشنا میشیم، اما در فصل پنجم با جمله "میتوان بدون رعایت تشریفات با یک گراف سوئدی به نام فرزن از زیر نقاب نجوا کرد" یا در فصل هفتم با جمله "او قادر بود یک جنتلمن انگلیسی را در پناه نقاب برای نیم ساعتی در آغوش بگیرد یا به افسر سواره نظام و ساحر سوئدی، هانس آکسل فرزن، بگوید که چقدر از اون خوشش آمده" نویسنده هیجان پیدا شدن معشوق مخفی و خیانت به پادشاه فرانسه رو ازمون میگیره. خواننده از همون اول کتاب منتظر این اتفاق هست. این مشکل به مراتب توی کتاب دیده شد. در مورد ماجرای گردنبند، در مورد بر تخت نشستن لویی هیجدهم، برادرشوهر ماری آنتوانت. و در کل در مورد اتفاقاتی که میتونست هیجان زیادی رو ایجاد کنه. البته این هیجان، برای کسانی که با تاریخ فرانسه آشنا هستن بی معنیه، اما فکر نمیکنم تمام مخاطبان این کتاب، اشنایی کاملی با انقلاب فرانسه داشته باشن. مشکل دیگه سوالهای زیادی هست که نویسنده ایجاد میکنه اما بهشون جواب نمیده. مثلا در مورد سرنوشت پسر ماری آنتوانت، در جایی از کتاب از دست داشتن عمو برای کشتن اون بچه حدسی زده میشه، اما دیگه هیچ جایی در مورد این مسئله صحبت نمیشه. در نهایت خواننده فقط متوجه میشه که ولیعهد فرانسه کشته شده، اما به چه طریقی و با چه اتفاقاتی، چیزی نمیدونه. فکر میکنم اگر نویسنده در این مورد چیزی نمینوشت، کنجکاوی و توقعی هم برای توضیح این مسئله باقی نمیگذاشت. مثال های دیگه ای هم هستن. باز هم تاکید میکنم من این نقد رو به عنوان خواننده ای که از تاریخ فرانسه هیچی نمیدونه میگم. شاید برای کسی که اشنا هست، این مسائل مشکلی ایجاد نکنن.
اما چیزی که برای من جالب بود، تابلوهای نقاشی بود که در کتاب ازشون صحبت شده بود و توصیف اون تابلوها. چیزی که منو مدام به جستجو در مورد اون تابلوها ترغیب میکرد و بعضی از اونها به شدت جذاب بودن.
در نهایت من به دلیل علاقه زیادی که به رمانهای تاریخی دارم، این کتاب رو خیلی زیاد دوست داشتم.، شاید اگر مشکلاتی که اشاره کردم نبودن، حتما پنج ستاره رو کامل به کتاب میدادم. اگر جزو علاقمندان به رمانهای تاریخی هستین، فکر میکنم این کتاب بتونه شما رو راضی کنه.
کتاب در مورد زندگی ماری آنتوانت، شاهزاده اتریشی و آخرین ملکه فرانسه قبل از انقلاب فرانسه هست. مترجم در ابتدای کتاب توضیح میده که ماری آنتوانت به دلیل ذات سر به هوای خودش، کمتر برای کسی نامه مینوشت و اگر نامه ای هم رد و بدل میشد، برای احتیاط سریع اونها رو میسوزوند. در نتیجه نوشتن زندگینامه از زبان خودش کار سختیه. از طرفی نامه های جعلی اون بسیار زیادن. ندیمه ها و خدمتکارهای ماری آنتوانت که در بحبوحه انقلاب اونو تنها گذاشتن، بعدها شروع به تعریف و تمجید از ملکه میکنن، در نتیجه نوشته هاشون چندان قابل اعتماد نیست، چه بسا از طرف سلطنت طلبها خریده شدن تا خاطره قشنگی از ملکه به جا بذارن. از طرف دیگه خیلی از اسناد موجود، در طبقه "محرمانه" در دربارهای اروپایی نگهداری شدن و دسترسی به اونها سخت بود. مترجم توضیح میده که بخاطر تمام این سختیها، تلاش شده تا مطالبی که در این کتاب نوشته شده، به واقعیت نزدیک باشه و اسناد مشکوک به جعلی بودن اورده نشه. فکر میکنم همین مسئله بخش اول کتاب، که شامل زندگی قبل از انقلاب ملکه هست، رو بینهایت خسته کننده کرده. جملاتی مدام تکرار میشن بدون اینکه به اطلاعات خواننده اضافه کنن. جملاتی که با حذف کردن اونها میشه حجم کتاب رو خیلی کمتر کرد بدون اینکه به اصل مطلب خدشه ای وارد شه. اما قسمت دوم کتاب کشش و جذابیت زیادی داره. این قسمت که با پیدا شدن معشوقه سری ماری آنتوانت شروع میشه و کم کم به انقلاب میرسه، داستانهای عجیب و خارق العاده ای رو در برمیگیره. اتفاقاتی که خواننده رو مدام مجبور میکنه با ملکه همدردی کنه، به ضعف و سستی لویی شانزدهم ناسزا بگه، یا بخاطر بدبیاری های پیاپی ملکه، از زمین و زمان شاکی شه. مشکلی که با سبک نگارش نویسنده داشتم، اسپویل کردن این قسمتها بود. مثلا تقریبا اواسط کتاب در فصل هیجدهم ما به طور کامل با فرزن، معشوق مخفی ملکه اشنا میشیم، اما در فصل پنجم با جمله "میتوان بدون رعایت تشریفات با یک گراف سوئدی به نام فرزن از زیر نقاب نجوا کرد" یا در فصل هفتم با جمله "او قادر بود یک جنتلمن انگلیسی را در پناه نقاب برای نیم ساعتی در آغوش بگیرد یا به افسر سواره نظام و ساحر سوئدی، هانس آکسل فرزن، بگوید که چقدر از اون خوشش آمده" نویسنده هیجان پیدا شدن معشوق مخفی و خیانت به پادشاه فرانسه رو ازمون میگیره. خواننده از همون اول کتاب منتظر این اتفاق هست. این مشکل به مراتب توی کتاب دیده شد. در مورد ماجرای گردنبند، در مورد بر تخت نشستن لویی هیجدهم، برادرشوهر ماری آنتوانت. و در کل در مورد اتفاقاتی که میتونست هیجان زیادی رو ایجاد کنه. البته این هیجان، برای کسانی که با تاریخ فرانسه آشنا هستن بی معنیه، اما فکر نمیکنم تمام مخاطبان این کتاب، اشنایی کاملی با انقلاب فرانسه داشته باشن. مشکل دیگه سوالهای زیادی هست که نویسنده ایجاد میکنه اما بهشون جواب نمیده. مثلا در مورد سرنوشت پسر ماری آنتوانت، در جایی از کتاب از دست داشتن عمو برای کشتن اون بچه حدسی زده میشه، اما دیگه هیچ جایی در مورد این مسئله صحبت نمیشه. در نهایت خواننده فقط متوجه میشه که ولیعهد فرانسه کشته شده، اما به چه طریقی و با چه اتفاقاتی، چیزی نمیدونه. فکر میکنم اگر نویسنده در این مورد چیزی نمینوشت، کنجکاوی و توقعی هم برای توضیح این مسئله باقی نمیگذاشت. مثال های دیگه ای هم هستن. باز هم تاکید میکنم من این نقد رو به عنوان خواننده ای که از تاریخ فرانسه هیچی نمیدونه میگم. شاید برای کسی که اشنا هست، این مسائل مشکلی ایجاد نکنن.
اما چیزی که برای من جالب بود، تابلوهای نقاشی بود که در کتاب ازشون صحبت شده بود و توصیف اون تابلوها. چیزی که منو مدام به جستجو در مورد اون تابلوها ترغیب میکرد و بعضی از اونها به شدت جذاب بودن.
در نهایت من به دلیل علاقه زیادی که به رمانهای تاریخی دارم، این کتاب رو خیلی زیاد دوست داشتم.، شاید اگر مشکلاتی که اشاره کردم نبودن، حتما پنج ستاره رو کامل به کتاب میدادم. اگر جزو علاقمندان به رمانهای تاریخی هستین، فکر میکنم این کتاب بتونه شما رو راضی کنه.
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
ماری آنتوانت.
Sign In »
Reading Progress
May 8, 2019
–
Started Reading
May 8, 2019
– Shelved
May 13, 2019
–
48.97%
"تقریبا نصف کتاب رو خوندم. جملات تکراری و بی اثر زیاد داره. از این نظر حوصله سر بر هست. هرچند الان که پای یه معشوق محرمانه به داستان باز شد، داره جذاب میشه."
page
190
May 15, 2019
–
Finished Reading
Comments Showing 1-4 of 4 (4 new)
date
newest »

message 1:
by
Kianoush
(new)
Sep 13, 2020 10:58AM

reply
|
flag

اگر این کتابها رو مطالعه نکردید پیشنهاد میکنم بخونید خالی از لطف نیست مخصوصا ژوزف بالسامو

بله اون کتاب رو هم خوندم. منم باهاتون موافقم و نظرم این هست که کسی که از کتاب ماری آنتوانت لذت برده باشه، از کتاب مارس استوارت هم لذت خواهد برد.