Arman's Reviews > تاریخ مختصر اسطوره
تاریخ مختصر اسطوره
by
by

یکی از انتقادهایی که همواره به الیاده و بخشی از آثار جوزف کمبل می شود، این است که بررسی تطبیقی اسطوره ها توسط این دو، بدون توجه به بافتارِ تاریخی، اجتماعی و سیاسی و فرهنگی منحصر بفرد هر منطقه انجام می گیرد.
در این جا کارن آرمسترانگ به عنایت به این انتقاد، تلاش نموده است تا در این کتاب، نظریات الیاده و کمبل را در چارچوبی تاریخی و انسان شناختی قرار داده، و به تحلیل و طبقه بندی تحولاتِ نظام های اسطوره شناختی در گذر زمان بپردازد.
آرمسترانگ پس از تقسیم بندی تحولات تاریخی جوامع انسانی به دوره های مختلف، به بررسی ویژگی نظام های اسطوره شناختی آن ها می پردازد. وی این بررسی را در 6 بخشِ دوران کهن سنگی(جوامع شکار)، دوران نوسنگی(جوامع کشاورز)، تمدن های اولیه(جوامع شهرنشین)، عصر محوی(ظهور پیامبران و حکیمان بزرگ)، دوران پسامحوری(ظهور سه دین ابراهیمی بزرگ)، تحول بزرگ غرب(دوران اسطوره زدایی) انجام می دهد و نسبتِ عوامل اقتصادی و اجتماعی جوامع انسانی در هر دوره ی زمانی را با نظام اسطوره شناختی آن ها نشان می دهد.
اما انتقادی که به نظرم می توان به کتاب وارد دانست، وفاداری سفت و سختِ نویسنده به سلسله مراتب تاریخی ست؛ در واقع می دانیم که دوره های تاریخی ای که وی ترسیم می کند، این چنین دارای مرزهای زمانی مشخصی نبوده اند که بتوان آن ها را به سادگی از هم متمایز کرد (می دانیم که در یک زمانِ خاص ممکن بود در بخشهای مختلفی از جهان، این جوامع را بطور همزمان داشته باشیم. مثلا همین الان که در عصر اسطوره زدایی به سر می بریم، هنوز جوامع گردآورنده-شکارچی را در بخش هایی از جهان می بینیم).
همچنین نویسنده هرگز به این نمی پردازد که چرا با وجود گذر از جوامع کهن سنگی و نوسنگی، هنوز شاهدِ دوامِ اسطوره ها و آیین های نظام های اسطوره شناختی آن ها (جشن هایی کشاورزی مثل عید نوروز) در دنیای امروز هستیم، و بقا و استحاله ی این آیین ها و نمادها را زیر سبیلی رد کرده است و برای همین است که فصل آخر، جوامع دنیای امروز را خالی از هرگونه اسطوره وبرهوت (نسبتا) کاملی می داند. در حالی که الیاده به صراحت از اسطوره های دنیای امروز و بقای اسطوره ها در دنیای معاصر سخن به میان می آورد.
همچنین نظام سلسله مراتبیِ ترسیم شده در کتاب، به منِ خواننده چنین القا می کند که نویسنده سه دین ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) را نقطه ی پایانی و غایتِ سیرِ تفکر اسطوره ای و ادیان می داند (چیزی که الیاده بشدت و به صراحت از آن پرهیز کرده است).
پ نوشت: این کتاب، برای شروع جدیِ مطالعه ی نظام های اسطوره شناختی و تحولات آن، کتاب موجز و مناسبی ست و از آن می توان بعنوان مدخلی برای ورود به این دنیای گسترده استفاده کرد.
در این جا کارن آرمسترانگ به عنایت به این انتقاد، تلاش نموده است تا در این کتاب، نظریات الیاده و کمبل را در چارچوبی تاریخی و انسان شناختی قرار داده، و به تحلیل و طبقه بندی تحولاتِ نظام های اسطوره شناختی در گذر زمان بپردازد.
آرمسترانگ پس از تقسیم بندی تحولات تاریخی جوامع انسانی به دوره های مختلف، به بررسی ویژگی نظام های اسطوره شناختی آن ها می پردازد. وی این بررسی را در 6 بخشِ دوران کهن سنگی(جوامع شکار)، دوران نوسنگی(جوامع کشاورز)، تمدن های اولیه(جوامع شهرنشین)، عصر محوی(ظهور پیامبران و حکیمان بزرگ)، دوران پسامحوری(ظهور سه دین ابراهیمی بزرگ)، تحول بزرگ غرب(دوران اسطوره زدایی) انجام می دهد و نسبتِ عوامل اقتصادی و اجتماعی جوامع انسانی در هر دوره ی زمانی را با نظام اسطوره شناختی آن ها نشان می دهد.
اما انتقادی که به نظرم می توان به کتاب وارد دانست، وفاداری سفت و سختِ نویسنده به سلسله مراتب تاریخی ست؛ در واقع می دانیم که دوره های تاریخی ای که وی ترسیم می کند، این چنین دارای مرزهای زمانی مشخصی نبوده اند که بتوان آن ها را به سادگی از هم متمایز کرد (می دانیم که در یک زمانِ خاص ممکن بود در بخشهای مختلفی از جهان، این جوامع را بطور همزمان داشته باشیم. مثلا همین الان که در عصر اسطوره زدایی به سر می بریم، هنوز جوامع گردآورنده-شکارچی را در بخش هایی از جهان می بینیم).
همچنین نویسنده هرگز به این نمی پردازد که چرا با وجود گذر از جوامع کهن سنگی و نوسنگی، هنوز شاهدِ دوامِ اسطوره ها و آیین های نظام های اسطوره شناختی آن ها (جشن هایی کشاورزی مثل عید نوروز) در دنیای امروز هستیم، و بقا و استحاله ی این آیین ها و نمادها را زیر سبیلی رد کرده است و برای همین است که فصل آخر، جوامع دنیای امروز را خالی از هرگونه اسطوره وبرهوت (نسبتا) کاملی می داند. در حالی که الیاده به صراحت از اسطوره های دنیای امروز و بقای اسطوره ها در دنیای معاصر سخن به میان می آورد.
همچنین نظام سلسله مراتبیِ ترسیم شده در کتاب، به منِ خواننده چنین القا می کند که نویسنده سه دین ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) را نقطه ی پایانی و غایتِ سیرِ تفکر اسطوره ای و ادیان می داند (چیزی که الیاده بشدت و به صراحت از آن پرهیز کرده است).
پ نوشت: این کتاب، برای شروع جدیِ مطالعه ی نظام های اسطوره شناختی و تحولات آن، کتاب موجز و مناسبی ست و از آن می توان بعنوان مدخلی برای ورود به این دنیای گسترده استفاده کرد.
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
تاریخ مختصر اسطوره.
Sign In »
Reading Progress
Finished Reading
January 13, 2019
– Shelved
(Other Paperback Edition)
January 13, 2019
– Shelved as:
to-read
(Other Paperback Edition)
June 30, 2019
– Shelved
June 30, 2019
– Shelved as:
myth-and-religion
Comments Showing 1-4 of 4 (4 new)
date
newest »


😒خداوند از سر تقصیراتت بگذره 😑😑
حالا اونجا که نوشتی وفاداری سفت و سخت به تاریخ، آرمسترانگ حتما بُعد گسترده� اون برهه� تاریخی رو در نظر گرفته!
وگرنه هر زمانی، اینگونه بوده که ما مردمانی داشتیم که مانند دیگران از تاریخ عقب مانده!

😒خداوند از سر تقصیراتت بگذره 😑😑
حالا اونجا که نوشتی وفاداری سفت و سخت به تاریخ، آرمسترانگ حتما بُعد گسترده� اون برهه� تاریخی رو در نظر گرفته!
وگرنه هر زمانی، اینگ..."
ما شب زنده داران مستيم😅😅😅
نوشته ام "وفاداری سفت و سخت به سلسله مراتب تاریخی"، و منظورم این بوده که نمی شود برای آغاز و پايان این دوره های تاریخی، تاریخ دقیقی مشخص کرد و تاکید کرد که این دوره ها الزاما در همه ی مناطق، يک به یک و با چنین ترتيبي به دنبال هم آمده اند (برای همین است که امروزه اسطوره پژوهان کمتر سراغ چنین نگاه کلی نگر می روند، و بیش تر پژوهش های خود را روی یک منطقه ی جغرافیایی-فرهنگی خاص متمرکز می کنند).
در ضمن این نوع نگاه "سلسله مراتبی"، محصول نگاه تکاملی به تاریخ اندیشه ی اسطوره ای و ادیان می باشد که در آخر (ناخواسته) به اینجا می رسد که ادیان تک خدايي، مطلوب ترین نوع اندیشه ی دینی ست.
مرسی که وقت گذاشتی و خوندي...