ŷ

Miss Ravi's Reviews > خون خورده

خون خورده by مهدی یزدانی خرم
Rate this book
Clear rating

by
21314656
's review

liked it
bookshelves: novel


من در سه شهر این کتاب بوده‌ا�. نیمه‌شب‌ها� زیادی روی سنگفرش‌ها� جلفا در اصفهان قدم زده‌ا�. به سکوت کلیساهای خاموش و خفته گوش داده‌ا� و شاید روح ناصر سوخته را در آن حوالی دیده� باشم که اسم معشوقه‌ا� را آرام زمزمه می‌کن� تا او را بیابد در گذشته‌ها� سوخته‌ا�. در خیابان‌ها� مشهد پرسه زده‌ا� و آن‌قد� این شهر برایم درونی شده که حتی اگر محمود سوخته از کنارم گذشته باشد، او را مثل هزاران عابری دیده‌ا� که هر روز می‌دید�. اما بعید است که در یکی از آن هفت صبح‌های� که دوان‌دوا� خودم را به ایستگاه متروی سرسبز می‌رساندم� محسن مفتاح را ندیده باشم با کیفی از چرم مصنوعی قهوه‌ای� عینکی بزرگ، هیکلی نزار و مویی نیم‌ریخته� در فکر بیروت و در فکر خلاصی از فاتحه‌خوان� برای مردگان و هم‌‌نشین� با اهل‌قبو�.

رمان از حجم قصه‌های� که در خودش حمل می‌کند� سنگین شده. درست مثل یک درخت انبوه با کلی شاخه‌ها� ریزودرشت که هر شاخه، قصه‌� شخصیتی است که حتی اگر بی‌اهمی� و درجه چندم باشد، باز هم در برابر داستان مسئول است. همه‌� شخصیت‌ها� بخشی از روایت را روی شانه‌های‌شا� گذاشته‌ان� و با خودشان جلو می‌برن�. روایت هرگز متوقف نمی‌شود� نویسنده دستش را روی دکمه‌� پاز نمی‌گذار� تا مثلاً شخصیت‌ه� خودی نشان بدهند، طرح اندام و شکل کلی‌شا� مشخص شود و وصل شوند به خط اصلی رمان، بلکه همه‌چی� در روندی هم‌زما� اتفاق می‌افتد� بی‌شکا� و مکث. ریتم تند روایت گاهی نفس‌گی� می‌شو� با جمله‌ها� کوتاه، بدون توصیف‌ها� اضافه، در میان کشمکش و جدال شخصیت‌ه� و نظارت دائمی دو روح، آدم از نفس می‌افت�.

می‌شو� روایت کتاب را به رود بلندی تشبیه کرد که از میان تاریخ می‌گذر� اما در این گذار، تخّیل نویسنده و قصه‌پردازی‌ها� باعث می‌شو� روایت صرفا بازخوانی حوادث تاریخی مثل جنگ ایران و عراق، درگیری� گروه‌ها� مختلف در لبنان و اوضاع ناآرام تهران و دانشگاه‌های� و ... نباشد. اتفاقات تاریخی دست‌مایه‌ا� برای ابراز وجود شخصیت‌های‌ان�. برای این‌ک� از وقایع تاریخی تأثیر بگیرند تا چفت‌وبس� داستانی‌شا� محکم‌ت� شود. و چه تقابل عجیبی اتفاق می‌افت� بین اسلام و مسیحیت و حضور کلیساهایی که گاه قتلگاه‌ان� و گاه پناه. تاریخ دایره‌ا� می‌شو� برای بده‌بستا� این دو مذهب. صلاح‌الدی� ایوبی در جایی از تاریخ فاتح اورشلیم می‌شو� اما در جای دیگری از تاریخ، منصور سوخته را مارونی‌ه� می‌کشن�. وقتی «خون» در میان باشد، تاریخ در خودش تکرار می‌شود� فقط جای بعضی اتفاقات و آدم‌ه� عوض می‌شو� و بوی مرگ می‌پیچ� و چه‌چیز� جز «آب» حیات‌بخ� می‌توان� غسل دهد همه‌� خون‌ها� ریخته‌شد� را؟ از چشم‌خانه‌ها� خالی طفلی بی‌گنا� در آخرین فصل کتاب بگذرد و قاطی شود با خاک خفته.
52 likes · flag

Sign into ŷ to see if any of your friends have read خون خورده.
Sign In »

Reading Progress

August 6, 2019 – Started Reading
August 6, 2019 – Shelved
August 24, 2019 – Shelved as: novel
August 24, 2019 – Finished Reading

Comments Showing 1-1 of 1 (1 new)

dateDown arrow    newest »

Maryam عجب ریویویی😍کل کتاب برام مرور شد.من دقیقا پارسال دیروز این کتابو خوندم و خیلی دوستش داشتم


back to top