Mohammad Hrabal's Reviews > کاکائو
کاکائو
by
by

"من در این کتاب کوشیدهام� از کمترین ادبیات به سود بیشتری� صداقت استفاده، و زندگی کارگران مزارع کاکائو را در جنوب باهیا بیان کنم. و از این آیا داستانی کارگری بیرون آمده است؟" ژورژ آمادو ریو 1933. پیشگفتار. ص 5 کتاب
بهتره آدم فقیر باشه تا مثل این کثافت (ارباب) زندگی کنه. به چه دردی میخورن� جز دزدی هیچی بلد نیستن و پشت سر هم دعا میکن�. دعا میکنن� باورت میشه� میخوا� برن تو آسمون. حتماً میخوا� جایی اون بالاها بخرن. امروز همه چیز رو میش� خرید. صفحات 25 و 26 کتاب
- اینا همه از نادونی مییا�. تو منطقه ما همه دستورها از کشیشه� گرفته میش�.
مرد اهل سئارن گفت: "همه بدبختیه� زیر سر همین کشیش بازیهاس�." ص 32 کتاب
هیچ کس اعتراض نمیکر�. همه چیز منظم بود. تو گویی خارج از این دنیا زندگی میکردی� و بدبختی ما توجه کسی را جلب نمیکر�. زنده بودیم برای زنده ماندن. فقط از دورادور سوسویی میآم� که روزی زندگی عوض خواهد شد. چگونه؟ نمیدانستی�. ص 43 کتاب
هرگز نفهمیدم برای چه فاحشه خانهه� پر از عکس و مجسمه قدیسان هستند؟ در خیابان لجن زار که چنین بود. همه عکسها� عیسی مسیح را داشتند. آنتونیتا قبل از خوابیدن با هر مردی دعایش را میخوان�. زن ها به جادوگری اعتقاد داشتند و نذر میکردن�. آنان به زندگیا� که داشتند نفرین میفرستادن� و در عین حال هر روز آفرینندها� را شکر میکردن� که آنان را آفریده است. ص57 کتاب
بهتره آدم فقیر باشه تا مثل این کثافت (ارباب) زندگی کنه. به چه دردی میخورن� جز دزدی هیچی بلد نیستن و پشت سر هم دعا میکن�. دعا میکنن� باورت میشه� میخوا� برن تو آسمون. حتماً میخوا� جایی اون بالاها بخرن. امروز همه چیز رو میش� خرید. صفحات 25 و 26 کتاب
- اینا همه از نادونی مییا�. تو منطقه ما همه دستورها از کشیشه� گرفته میش�.
مرد اهل سئارن گفت: "همه بدبختیه� زیر سر همین کشیش بازیهاس�." ص 32 کتاب
هیچ کس اعتراض نمیکر�. همه چیز منظم بود. تو گویی خارج از این دنیا زندگی میکردی� و بدبختی ما توجه کسی را جلب نمیکر�. زنده بودیم برای زنده ماندن. فقط از دورادور سوسویی میآم� که روزی زندگی عوض خواهد شد. چگونه؟ نمیدانستی�. ص 43 کتاب
هرگز نفهمیدم برای چه فاحشه خانهه� پر از عکس و مجسمه قدیسان هستند؟ در خیابان لجن زار که چنین بود. همه عکسها� عیسی مسیح را داشتند. آنتونیتا قبل از خوابیدن با هر مردی دعایش را میخوان�. زن ها به جادوگری اعتقاد داشتند و نذر میکردن�. آنان به زندگیا� که داشتند نفرین میفرستادن� و در عین حال هر روز آفرینندها� را شکر میکردن� که آنان را آفریده است. ص57 کتاب
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
کاکائو.
Sign In »
Reading Progress
Finished Reading
January 2, 2020
– Shelved