Sign in with Facebook
Rezvan's Reviews > همه می‌میرن�
همه می‌میرن�
by
by
خیلی عالی بود
داستانی گیرا با موضوعی جدید و پایانی فلسفی
حسابی جذبش شدم و کاملا تپنستم با قلم نویسنده خودمو جای شخصیت فوسکا بزارم و تمام رنج و تنهاییشو حس کنم
خوشحالم که نامیرا نیستیم :)
سیمون دوبوار نویسنده این کتاب ،یکی از اعضای فعال جنبش آزادی زنان و جنبش ضد جنگ ویتنام و دوست و همکار متفکر بزرگ فرانسوی، ژان پل #سارتر است
—ĔĔĔ�
داستان در مورد یک فرد نامیرا به اسم فوسکا است که داستان زندگی خودش را برای دختری با افکار نارسیستی به نام رژین بازگو میکند
اما رژین نقطه مقابل فوسکا است، عطش زیادی برای زندگی دارد و از مرگ گریزان است
درحالی که فوسکا از زندگی گریزان و عطش مرگ را در سینه دارد
رژین می‌توان� نماینده اکثریت ما باشد که چنان چنگ به زمین زده‌ای� و از مرگ می‌ترسی� که از خود زندگی غافل شده‌ای�
فوسکا با گفتن داستان قرن‌ه� زنده ماندنش، نه تنها رژین، بلکه ما راهم تحت‌تاثی� قرار میدهد
____
دوبوار خاطرات فوسکا را طوری بازگو میکند که با وقایع تاریخی مهم در ارتباط است واز حال و هوای داخلی جریانات ان سالها صحبت می‌کن�
از امیدها و از نقشه‌ها،ا� تلاش ها و از جریانات راه آزادی،از شخصیت‌ها� فدا کار، از کشتار و ظلم به سرخپوستان آمریکایی توسط اسپانیایی‌ه� صحبت میکند و وقایع تاریخ بشریت را به شکلی زیبا بیان میکند
—ĔĔ�
همه می میرند رمان جذابی است که موضوع اصلی آن یعنی نفرین زندگی ابدی به خوبی برایم قابل درک بود و تم فلسفی کتاب و نقد زندگی از زبان فوسکا با دیالوگهای حساب شده ،زیبایی این اثر چند برابر کرده است .
___
چند پاراگراف با کتاب :
❤️
خیلی نیرو، خیلی غرور و عشق می‌خواهدتاآد�
باور کند که اعمال یک انسان اهمیتی دارد و زندگی بر مرگ پیروز می‌شو�
❤️
انسان درهمان حال که ساختن را یاد می‌گرفت� خراب کردن را هم می‌آموخ�
انگار که خدایی سرسخت همه کوشش خود را صرف آن میکرد میان زندگی و مرگ و میان رفاه و فقر توازنی بی‌مفهو� و تغییرناپذیر را حفظ کند
❤️
تازمانی که انسانها و سیاهی‌هاشا� روی زمین باشند،زمین به همین شکل میماند
چراکه انسان در عین حال که میسازد، ویران هم میکند و اگر تنها نامیرای جهان هم بشوی، باز نمیشود انسان را نجات داد چون هرکس باید ناجی خودش باشد
❤️
انسان حتی طالب خوشبختی هم نیست
به وقت‌کش� قناعت میکند تا اینکه وقت او را بکشد
❤️
تنها راه درست این است که آدمی بر طبق
وجدان خودش عمل کند
اگر این گفته درست باشد، کوشش برای سلطه بر زمین کار بیهوده ای است؛
برای انسان ها هیچ کاری نمیشود کرد، زیرا نجاتشان فقط به دست خودشان است
___
عاشق این کتاب شدم و میتونم بگم از اون کتابایی که داستانش و تصویر سازیش هیچ وقت فراموش نمیکنم
داستانی گیرا با موضوعی جدید و پایانی فلسفی
حسابی جذبش شدم و کاملا تپنستم با قلم نویسنده خودمو جای شخصیت فوسکا بزارم و تمام رنج و تنهاییشو حس کنم
خوشحالم که نامیرا نیستیم :)
سیمون دوبوار نویسنده این کتاب ،یکی از اعضای فعال جنبش آزادی زنان و جنبش ضد جنگ ویتنام و دوست و همکار متفکر بزرگ فرانسوی، ژان پل #سارتر است
—ĔĔĔ�
داستان در مورد یک فرد نامیرا به اسم فوسکا است که داستان زندگی خودش را برای دختری با افکار نارسیستی به نام رژین بازگو میکند
اما رژین نقطه مقابل فوسکا است، عطش زیادی برای زندگی دارد و از مرگ گریزان است
درحالی که فوسکا از زندگی گریزان و عطش مرگ را در سینه دارد
رژین می‌توان� نماینده اکثریت ما باشد که چنان چنگ به زمین زده‌ای� و از مرگ می‌ترسی� که از خود زندگی غافل شده‌ای�
فوسکا با گفتن داستان قرن‌ه� زنده ماندنش، نه تنها رژین، بلکه ما راهم تحت‌تاثی� قرار میدهد
____
دوبوار خاطرات فوسکا را طوری بازگو میکند که با وقایع تاریخی مهم در ارتباط است واز حال و هوای داخلی جریانات ان سالها صحبت می‌کن�
از امیدها و از نقشه‌ها،ا� تلاش ها و از جریانات راه آزادی،از شخصیت‌ها� فدا کار، از کشتار و ظلم به سرخپوستان آمریکایی توسط اسپانیایی‌ه� صحبت میکند و وقایع تاریخ بشریت را به شکلی زیبا بیان میکند
—ĔĔ�
همه می میرند رمان جذابی است که موضوع اصلی آن یعنی نفرین زندگی ابدی به خوبی برایم قابل درک بود و تم فلسفی کتاب و نقد زندگی از زبان فوسکا با دیالوگهای حساب شده ،زیبایی این اثر چند برابر کرده است .
___
چند پاراگراف با کتاب :
❤️
خیلی نیرو، خیلی غرور و عشق می‌خواهدتاآد�
باور کند که اعمال یک انسان اهمیتی دارد و زندگی بر مرگ پیروز می‌شو�
❤️
انسان درهمان حال که ساختن را یاد می‌گرفت� خراب کردن را هم می‌آموخ�
انگار که خدایی سرسخت همه کوشش خود را صرف آن میکرد میان زندگی و مرگ و میان رفاه و فقر توازنی بی‌مفهو� و تغییرناپذیر را حفظ کند
❤️
تازمانی که انسانها و سیاهی‌هاشا� روی زمین باشند،زمین به همین شکل میماند
چراکه انسان در عین حال که میسازد، ویران هم میکند و اگر تنها نامیرای جهان هم بشوی، باز نمیشود انسان را نجات داد چون هرکس باید ناجی خودش باشد
❤️
انسان حتی طالب خوشبختی هم نیست
به وقت‌کش� قناعت میکند تا اینکه وقت او را بکشد
❤️
تنها راه درست این است که آدمی بر طبق
وجدان خودش عمل کند
اگر این گفته درست باشد، کوشش برای سلطه بر زمین کار بیهوده ای است؛
برای انسان ها هیچ کاری نمیشود کرد، زیرا نجاتشان فقط به دست خودشان است
___
عاشق این کتاب شدم و میتونم بگم از اون کتابایی که داستانش و تصویر سازیش هیچ وقت فراموش نمیکنم
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
همه می‌میرن�.
Sign In »
Reading Progress
Finished Reading
March 29, 2020
– Shelved
