ŷ������

ارنست همینگوی در کتاب این ناقوس مرگ کیست ؟ خواننده را با خود به اسپانیا و جنگ داخلی وحشتناک آن برده ، او که در جنگ داوطلبانه شرکت کرده بود از تجارب خود به استادی استفاده کرده و محیط داستان ، کوهستان های آن ، برف ناگهانی اواخر ماه مه ، روحیه پارتیزان ها ، همه عوامل را با استادی در داستان توصیف کرده و رمانی ساخته فراموش نشدنی .
آشکار است که همینگوی هم بر موضوع جنگ داخلی اسپانیا اشراف کامل دارد ، در دل این داستان جنگی ، نویسنده فرصتی پیدا کرده است تا ریشه های شر و خشونت را در جامعه اسپانیا را نشان خواننده دهد ، خشونتی که تنها مربوط به فاشیستها نیست ، جمهوری خواهان هم پا به پای فاشیستها آدم می کشند ، خشونت نهادینه شده ای که در اسپانیا وجود داشته و پیشتر نمونه ای از آن را در کتاب خانواده پاسکال دوآرته خوانده بودیم در این کتاب به صورت کامل
خانواده پاسکال دوآرته
و شوکه کننده ای خود را نشان می دهد . گویا سرنوشت محتوم جامعه اسپانیا و افراد حاضر در کتاب
لاجرم باید به این جنگ داخلی و تسویه حسابی خونین ختم می شد .
اما در دل این دنیا سیاه و تار ، عشقی هم غنچه می زند و کم کم پا می گیرد( این هم از نبوغ نویسنده است که هر دو وجه اسپانیا را نشان می دهد : این مردم زمانی که خوب باشند بهترین هستند و زمانی که بد باشند بدترین ) . نویسنده با بیان گذشته سخت و غم انگیز ماریا ، آرامش و آسایش او را در دل جنگل به خواننده نشان می دهد ، گویی تنها زمان خوش زندگی او همان چند روز اندک زیستن با یار است .
همچنین همینگوی یکی از مرموزترین کاراکترها را در سیمای پابلو آفریده است ، پابلو داستان کم از هیولا یا شیطان ندارد ، یک شر مطلق است که در هر صفحه کتاب خواننده را می تواند کاملا شوکه کند .
در پایان روز ماموریت فرا می رسد ، ناقوس مرگ هم به صدا درمی آید ، یک نبرد بیهوده دیگر هم تمام می شود و می گذرد ومانند همیشه این خشونت و شر است که ادامه پیدا می کند ....