Dream.M's Reviews > کوه جادو
کوه جادو
by
by

خببببب! بالاخره تمومش کردم.
البته چند روزه تموم کردم و امروز ریویوو نوشتم.
قبل از ریویوو، تشکر از ف که کتاب رو هدیه داده بود.
تشکر مخصوص از صفا که جوری جلد سخت کتابو خورده که باید بدمش صحافی :)))
حالا اگر دوست دارید، ریویوو طولانی منو بخونید.
............
O_o� چرا نباید «کوه جادو» را خواند:
من در طول صد سال زندگیم کتاب های زیادی خوندم که جزو کتاب های عالی و یا کتاب های درخشان بودن. اما تعداد کمی هستن که میشه به اونها شاهکار گفت . و در بین کتابهایی که خوندم، "کوه جادو" توماس مان حقیقتا شاهکاره.
پیش از شروع به خوندن این کتاب، میدون� که با یک شاهکار طرفی؛ ولی اصولاً اگر طرفدار دو آتیشه ادبیات نباشی، سراغ این کتاب سنگین وزن ۱۰۱۶ صفحه ای نمیری. خوندن این کتاب اینجوریه که با گذشت کمتر از صد صفحه ازش، لحظه ای فرا میرسه هرچقدر هم که عاشق رمان ادبی و غول های تاریخ ادبیات باشی، وحشت تمام وجودت رو� میگیره و توی دوراهی بین خوندن و رها کردن بدجور گیر میکنی. چون باوجود شاهکار بودنش، فاخر بودنش، نمادین بودنش و تمام مفاهیم فلسفی و سیاسی قرن بیستمیش� این کتاب چیزی نیست که خفتت کنه و خواب شبو ازت بگیره. کوه جادو مثل بهمنی از کلمات، که تداعی کننده فضای سرد و یخزده کوهستانه، روی سرت هوار میشه و دفنت میکنه؛ و تو باید راه نفس کشیدنت رو از بین جمله های طولانی، پاراگراف های آموزشی و فصل های مربوط به بحث های فلسفی قدیمی باز کنی.
کوه جادو یکی از کشدارترین کتابها� روی زمینه که گذر زمان در اون بعنوان لایت موتیف هم برای خواننده و هم برای راوی خیلی مهمه، اما انگار برای قهرمان رمان (اگر بشه کتاب رو دارای قهرمان دونست ) که دیگه حتی حساب ماهها رو هم نداره، مهم نیست. بعضی از پاراگراف های رمان واقعاً ادبی ان. اما بیشتر اونها فقط به این دلیل نوشته شدن که روایتگر گذر زمان زندگی معمولی یک آدم نسبتا معمولی از طبقه متوسط آلمان باشن. (برای کسایی که رمان هفت جلدی «در جستجوی زمان از دست رفته» روخوند� حتما عجیبه که ببینن یک رمان وجود داره که تووش زمان بینهایت بار کشدار تر و تموم نشدنی تر از اونه)
اسم رمان شاید باعث این پیشداوری بشه که قراره کلی ماجرای فانتزی و جادویی توش اتفاق بیوفته. ولی نه. این کتاب، بجز شاید فقط توی دو یا سه مورد، هیچ هیجان خاصی ندارم و ماجرایی توش اتفاق نمیوفته. رو راست بگم؛ این کتاب جونتو بالا میاره تا به وسطش برسه، چه برسه به اینکه تموم بشه. در حقیقت «کوه جادو» رو باید به خاطر خودش خوند و نه چیز دیگه. پس اگر طرفدار حادثه، فانتزی، هیجان، یا داستان هستید، این کتابو با وجود شاهکار بودنش نخونید.
¯\(°_o)/¯� حرف حساب توماس مان در رمان کوه جادو چیه؟
داستان این رمان خیلی طولانی، در آسایشگاهی در کوهها� آلپ سوئیس، در آغاز قرن بیستم، میگذره که ساکنانش بیمارانی از سراسر اروپا (آلمان، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا، روسیه) هستن. این بیماران بین المللی نمایندگان کوچیکی از جهان و بویژه اروپا هستن که قراره پرتره ای از عقلانیت و ضد عقلانیت جوامع به اصطلاح مدرن در برابر وقایع جهان باشن؛ بطوریکه رفتار جنون آمیزی که هر یک از این ساکنان آسایشگاه در انتهای رمان از خودشون نشون میدن، با رفتار کشورهای نماینده شون درست قبل از شروع جنگ جهانی اول، مطابقت داره.
همچنین شخصیتها� توماس مان توی این رمان قراره نمادی از بیماری فرهنگی اروپا قبل از جنگ جهانی اول هم باشن. غرور بزرگ تمدن غرب که در سراسر اروپای قبل از جنگ جهانی اول گسترش پیدا کرده بود، در این رمان به عنوان بیماری ای تلقی شده که کسانی رو که تحت تأثیر آن قرار گرفته بودن مبتلا کرده. توی رمان مان، ساکنان آسایشگاه بعد از خوگرفتن به محیط ایزوله کوهستانی و آسایش خدشه ناپذیر ، وقت بی نهایت طولانی خودشون رو صرف بحث های بی پایان در مورد رابطه بدن و روح، دموکراسی و مطلق گرایی و مذهب و الحاد می کنن؛ و این دقیقا اتفاقیه که توی جامعه اروپای اواخر قرن نوزدهم افتاده.
البته بررسی این ایده که همین بیماری فرهنگی ،به قول توماس مان، باعث وقوع جنگ شده یا نه؛ چیزیه که احتیاج به بررسی افرادی داره که به تاریخ قرن نوزدهم واردن.
�( ꈍᴗ�)� برداشت نسبتا نسبتا شخصی:
چیزی که برای من توی این رمان جالب بود اینه که این خود آسایشگاهه که آدم ها رو مریض می کنه. سیستم پذیرش آسایشگاه اینجوریه که همه بیماران به مدت سه هفته بعد از پذیرش، باید در بستر استراحت مطلق کنن. این کار عملا باعث میشه اونها با هر درجه از بیماری( چه مبتلا به سل باشن و چه فقط سرماخوردگی ) به سرعت هر نیرویی را که قبل از ورود داشتن رو از دست بدن و بعد هم برای تشخیص این بی حالی تا بی نهایت بار، تحت اشعه ایکس و معاینه و کنترل درجه حرارت قرار بگیرن. از نظر توماس مان، این تنها کشیش ها نیستن که سعی می کنن آدم ها رو متقاعد کنن که چیز بیمارگونه ای توی وجودشون هست، بلکه دکترا هم همینطورن.
در کنار این تلقینات پزشک ها، میبینیم که خود ساکنان آسایشگاه هم نمی خوان حالشون خوب باشه و از اونجا برن. اونا در پناه یک زندگی راحت، وعده های غذایی درجه یک، بی کاری و دوری از اخبار جهان؛ بعد از مدتی دیگه نمیتونن وارد دنیای کار، ازدواج و مسئولیت اجتماعی بشن. هدف آسایشگاه اینه که نه اونقدر اونها رو خوب کنه که بتونن برن و نه اونقدر ولشون کنه که بمیرن؛ بلکه میخواد یه زندگی جدید رو بهشون پیشکش کنه که تا حد امکان دلپذیر ، بی خیالانه و اعتیاد آور باشه. و این کاریه که مدرنیته با آدمها میکن�.
........
البته چند روزه تموم کردم و امروز ریویوو نوشتم.
قبل از ریویوو، تشکر از ف که کتاب رو هدیه داده بود.
تشکر مخصوص از صفا که جوری جلد سخت کتابو خورده که باید بدمش صحافی :)))
حالا اگر دوست دارید، ریویوو طولانی منو بخونید.
............
O_o� چرا نباید «کوه جادو» را خواند:
من در طول صد سال زندگیم کتاب های زیادی خوندم که جزو کتاب های عالی و یا کتاب های درخشان بودن. اما تعداد کمی هستن که میشه به اونها شاهکار گفت . و در بین کتابهایی که خوندم، "کوه جادو" توماس مان حقیقتا شاهکاره.
پیش از شروع به خوندن این کتاب، میدون� که با یک شاهکار طرفی؛ ولی اصولاً اگر طرفدار دو آتیشه ادبیات نباشی، سراغ این کتاب سنگین وزن ۱۰۱۶ صفحه ای نمیری. خوندن این کتاب اینجوریه که با گذشت کمتر از صد صفحه ازش، لحظه ای فرا میرسه هرچقدر هم که عاشق رمان ادبی و غول های تاریخ ادبیات باشی، وحشت تمام وجودت رو� میگیره و توی دوراهی بین خوندن و رها کردن بدجور گیر میکنی. چون باوجود شاهکار بودنش، فاخر بودنش، نمادین بودنش و تمام مفاهیم فلسفی و سیاسی قرن بیستمیش� این کتاب چیزی نیست که خفتت کنه و خواب شبو ازت بگیره. کوه جادو مثل بهمنی از کلمات، که تداعی کننده فضای سرد و یخزده کوهستانه، روی سرت هوار میشه و دفنت میکنه؛ و تو باید راه نفس کشیدنت رو از بین جمله های طولانی، پاراگراف های آموزشی و فصل های مربوط به بحث های فلسفی قدیمی باز کنی.
کوه جادو یکی از کشدارترین کتابها� روی زمینه که گذر زمان در اون بعنوان لایت موتیف هم برای خواننده و هم برای راوی خیلی مهمه، اما انگار برای قهرمان رمان (اگر بشه کتاب رو دارای قهرمان دونست ) که دیگه حتی حساب ماهها رو هم نداره، مهم نیست. بعضی از پاراگراف های رمان واقعاً ادبی ان. اما بیشتر اونها فقط به این دلیل نوشته شدن که روایتگر گذر زمان زندگی معمولی یک آدم نسبتا معمولی از طبقه متوسط آلمان باشن. (برای کسایی که رمان هفت جلدی «در جستجوی زمان از دست رفته» روخوند� حتما عجیبه که ببینن یک رمان وجود داره که تووش زمان بینهایت بار کشدار تر و تموم نشدنی تر از اونه)
اسم رمان شاید باعث این پیشداوری بشه که قراره کلی ماجرای فانتزی و جادویی توش اتفاق بیوفته. ولی نه. این کتاب، بجز شاید فقط توی دو یا سه مورد، هیچ هیجان خاصی ندارم و ماجرایی توش اتفاق نمیوفته. رو راست بگم؛ این کتاب جونتو بالا میاره تا به وسطش برسه، چه برسه به اینکه تموم بشه. در حقیقت «کوه جادو» رو باید به خاطر خودش خوند و نه چیز دیگه. پس اگر طرفدار حادثه، فانتزی، هیجان، یا داستان هستید، این کتابو با وجود شاهکار بودنش نخونید.
¯\(°_o)/¯� حرف حساب توماس مان در رمان کوه جادو چیه؟
داستان این رمان خیلی طولانی، در آسایشگاهی در کوهها� آلپ سوئیس، در آغاز قرن بیستم، میگذره که ساکنانش بیمارانی از سراسر اروپا (آلمان، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا، روسیه) هستن. این بیماران بین المللی نمایندگان کوچیکی از جهان و بویژه اروپا هستن که قراره پرتره ای از عقلانیت و ضد عقلانیت جوامع به اصطلاح مدرن در برابر وقایع جهان باشن؛ بطوریکه رفتار جنون آمیزی که هر یک از این ساکنان آسایشگاه در انتهای رمان از خودشون نشون میدن، با رفتار کشورهای نماینده شون درست قبل از شروع جنگ جهانی اول، مطابقت داره.
همچنین شخصیتها� توماس مان توی این رمان قراره نمادی از بیماری فرهنگی اروپا قبل از جنگ جهانی اول هم باشن. غرور بزرگ تمدن غرب که در سراسر اروپای قبل از جنگ جهانی اول گسترش پیدا کرده بود، در این رمان به عنوان بیماری ای تلقی شده که کسانی رو که تحت تأثیر آن قرار گرفته بودن مبتلا کرده. توی رمان مان، ساکنان آسایشگاه بعد از خوگرفتن به محیط ایزوله کوهستانی و آسایش خدشه ناپذیر ، وقت بی نهایت طولانی خودشون رو صرف بحث های بی پایان در مورد رابطه بدن و روح، دموکراسی و مطلق گرایی و مذهب و الحاد می کنن؛ و این دقیقا اتفاقیه که توی جامعه اروپای اواخر قرن نوزدهم افتاده.
البته بررسی این ایده که همین بیماری فرهنگی ،به قول توماس مان، باعث وقوع جنگ شده یا نه؛ چیزیه که احتیاج به بررسی افرادی داره که به تاریخ قرن نوزدهم واردن.
�( ꈍᴗ�)� برداشت نسبتا نسبتا شخصی:
چیزی که برای من توی این رمان جالب بود اینه که این خود آسایشگاهه که آدم ها رو مریض می کنه. سیستم پذیرش آسایشگاه اینجوریه که همه بیماران به مدت سه هفته بعد از پذیرش، باید در بستر استراحت مطلق کنن. این کار عملا باعث میشه اونها با هر درجه از بیماری( چه مبتلا به سل باشن و چه فقط سرماخوردگی ) به سرعت هر نیرویی را که قبل از ورود داشتن رو از دست بدن و بعد هم برای تشخیص این بی حالی تا بی نهایت بار، تحت اشعه ایکس و معاینه و کنترل درجه حرارت قرار بگیرن. از نظر توماس مان، این تنها کشیش ها نیستن که سعی می کنن آدم ها رو متقاعد کنن که چیز بیمارگونه ای توی وجودشون هست، بلکه دکترا هم همینطورن.
در کنار این تلقینات پزشک ها، میبینیم که خود ساکنان آسایشگاه هم نمی خوان حالشون خوب باشه و از اونجا برن. اونا در پناه یک زندگی راحت، وعده های غذایی درجه یک، بی کاری و دوری از اخبار جهان؛ بعد از مدتی دیگه نمیتونن وارد دنیای کار، ازدواج و مسئولیت اجتماعی بشن. هدف آسایشگاه اینه که نه اونقدر اونها رو خوب کنه که بتونن برن و نه اونقدر ولشون کنه که بمیرن؛ بلکه میخواد یه زندگی جدید رو بهشون پیشکش کنه که تا حد امکان دلپذیر ، بی خیالانه و اعتیاد آور باشه. و این کاریه که مدرنیته با آدمها میکن�.
........
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
کوه جادو.
Sign In »
Reading Progress
February 6, 2021
– Shelved as:
to-read
February 6, 2021
– Shelved
May 6, 2021
– Shelved as:
i_got_as_gift
November 28, 2021
– Shelved as:
to-read
November 28, 2021
– Shelved as:
gifts
December 19, 2021
–
Started Reading
December 19, 2021
–
5.91%
"نوشتهه� خیلی عجیبن. بنظرم خوندن مقدمه نویسنده که توی تاریخ ماه مه ۱۹۳۹ نوشتهشده� خیلی شگفتانگی� اومد.فکرش رو بکن ۸۳ سال پیش چیزی نوشته شده که مخاطبش منم. آیا مان تصور میکر� شبی در ۱۹دسامبر ۲۰۲۱ دختری از خوندن مقدمه کتابش تا اینح� هیجانزده بشه؟
آرزو میکنم ۸۳ سال بعد کسی آپدیت منو برای این کتاب بخونه. دوست دارم بهش بگم این کتاب برام عزیزه چون بهمن ۱۳۹۹ از ماضیارم هدیه گرفتمش و میخوام مزه مزه� کنم چون مهمه برام."
page
60
آرزو میکنم ۸۳ سال بعد کسی آپدیت منو برای این کتاب بخونه. دوست دارم بهش بگم این کتاب برام عزیزه چون بهمن ۱۳۹۹ از ماضیارم هدیه گرفتمش و میخوام مزه مزه� کنم چون مهمه برام."
January 25, 2022
–
14.17%
"دارم زیر کار میمیرم ولی حداقلش اینه فکر و خیالم فقط به آخر شبا موکول شده. کلی کتاب هم اد کردم دارم میخونم، از هر کدوم یذره یذره. اضطرابم زیاده اما دلم خوشه یکاری دارم میکنم.اینهمه کارو باهم کردن بهم حس مفید بودن میده. اما فقط حسش رو میده و من در واقعیت همون آدم بدرد نخور همیشه ام بدون ذره ای پیشرفت توی هیچی. کاش میشد هیچ کاری نکنی، به هیچی هم فکر نکنی و اضطراب هم نداشته باشی. زندگی بدون اضطراب چه شکلیه؟"
page
144
February 6, 2022
–
19.69%
"Good bishops are on the opposite color of your fixed pawns (usually in the center). Because they're on the opposite color as your pawns, they have a lot of freedom to move around the board and often control lots of squares
Sara herman"
page
200
Sara herman"
February 21, 2022
–
24.61%
"خوردن روزانه یک سیب، شما را از پزشک بی نیاز می کند. به خصوص اگر آن سیب سبز فرانسوی باشد.
راندا برن"
page
250
راندا برن"
February 23, 2022
–
36.12%
"منم اگر اونقدر پولدار باشم که لازم نباشه کار کنم و مطمئن باشم خانواده ام مخارجم رو با دست و دلبازی میپردازن، میرم توی یه آسایشگاه/استراحتگاه بالای کوه سوپر لاکژری و خودمو به مریضی میزنم. بعدش ولی مطمئن نیستم کسی دلش بخواد داستان زندگیم رو بنویسه چون قبلش توماس مان اینکارو کرده.
ولی به داروین قسم داستان زندگی من خیلی مهیج تره"
page
367
ولی به داروین قسم داستان زندگی من خیلی مهیج تره"
March 5, 2022
–
37.4%
"به عقیده دانشمندان، وقتی انسان عاشق می شود، دنیا برایش رنگ دیگری است. و صبح های خروسخوانش برایش انگار یک آهنگ دیگری است.
دانشمندان ژاپنی پس از تحقیقات گسترده روی فواید روزه داری به این نتیجه رسیده اند که عشق نزد انسان چونان یک معجزه است در لحظه های بی امید، و در صبح سرد او مانند طلوع خورشید است.
دانشمندان این پدیده را گلواژه می نامند.
دکتر جنت اس کلسکو"
page
380
دانشمندان ژاپنی پس از تحقیقات گسترده روی فواید روزه داری به این نتیجه رسیده اند که عشق نزد انسان چونان یک معجزه است در لحظه های بی امید، و در صبح سرد او مانند طلوع خورشید است.
دانشمندان این پدیده را گلواژه می نامند.
دکتر جنت اس کلسکو"
April 3, 2022
–
50.98%
"اگر کسی را دوست دارید، به او بگویید. شاید فردا صبح دیگر اینجا نباشد و مثل سگ پشیمان شوید. شاید همین حالا هم دیر شده باشد.
مرحوم قرائتی"
page
518
مرحوم قرائتی"
April 10, 2022
–
59.74%
"متاسفانه هیچی از بحث های اومانیستی کتاب نفهمیدم و بر گیجی ام بیفزود.
فقط فهمیدم یکی استدلال کرد که علت محاکمه گالیله این بود که فرضیه اش از نظر فلسفی درست نبود، و چیزی که از نظر فلسفی درست نباشه نمیتونه از نظر طبیعی هم درست باشه.
الان یکی نباید اینجاهای کتابو بمن توضیح میداد؟ :/"
page
607
فقط فهمیدم یکی استدلال کرد که علت محاکمه گالیله این بود که فرضیه اش از نظر فلسفی درست نبود، و چیزی که از نظر فلسفی درست نباشه نمیتونه از نظر طبیعی هم درست باشه.
الان یکی نباید اینجاهای کتابو بمن توضیح میداد؟ :/"
April 17, 2022
–
66.93%
"فلک کردن یک شیوه تربیتی متداول در اروپا بوده. مگه میشه بدون کتک زدن کسی رو رام کرد؟"
page
680
April 18, 2022
–
71.85%
"بله، عشق اینجوریه که برای دوباره دبدن معشوق، خودتو به مریضی میزنی و چندسال دیگهتو� آسایشگاه میمونی.
خیلی احمقانه به نظر میرسه!
چقدر خوشحالم بشر از اون دوران اخلاق خشک اجتماعی و آداب دانی دست و پاگیر عبور کرده.
خوشحالم الان راحت میشه حرف دل رو زد. من اگر توی دوران این کتاب زندگی میکردم، حتما بعنوان یک دختر بیفرهن� و مبتذل شناخته میشدم که هیچ آدم حسابی بهش نزدیک نمیشد. با وجود همه بلاهای این دو روز، من چه مثبت نگرم"
page
730
خیلی احمقانه به نظر میرسه!
چقدر خوشحالم بشر از اون دوران اخلاق خشک اجتماعی و آداب دانی دست و پاگیر عبور کرده.
خوشحالم الان راحت میشه حرف دل رو زد. من اگر توی دوران این کتاب زندگی میکردم، حتما بعنوان یک دختر بیفرهن� و مبتذل شناخته میشدم که هیچ آدم حسابی بهش نزدیک نمیشد. با وجود همه بلاهای این دو روز، من چه مثبت نگرم"
May 2, 2022
– Shelved as:
novel-long-story
May 2, 2022
– Shelved as:
novel-long-story
May 2, 2022
–
Finished Reading
Comments Showing 1-15 of 15 (15 new)
date
newest »


من هم این کتاب رو نیمه کاره رها کردم. با اینکه خیلی شوق داشتم برای خوندنش. ولی موکولش کردم به زمانی دیگر که ذهنم آماده تر باشه"
خوندن این کتالب بهتنهای� واقعا امکان پذير نیست. . بعنوان یک مطالعه جانبی و در کنار چند کتاب سرگرم کننده میشه خوندش بنظرم 😄
امیدوارم زودتر بتونی بهش برگردی♥️

که شما بسیار عالی این کار را کردید"
ممنونم از نظر لطف شما و بازم ممنونم که خوندید🌼🌼

اسایشگاه شاتس واقع در شهر داووس در بخش پرتیگو/دوو در ایالت گروبوندان در کشور سوییس
که بهش آسایشگاه برگهوف میگن . ولی از ۱۹۵۴ متاسفانه تبدیل به هتل شده.
ادرسش اینه . اگر به اندازه کافی پولدار باشی البته برات همه جای دنیا برگهوفه 😏


کتاب بقدری طولانی و کند و ارزشمنده که بعقیده من بهتره بخریدش.. درباره ترجمه فارسی، ترجمه موجود تنها نسخه بازار ایرانه و مقایسه نمیشه کرد. حقیقتش بدون اشکال نیست ولی انتقال مفهوم هم صورت گرفته . خوندنش من رو اذیت نکرد.
در مورد این کتاب راستش بنظر من حتی اگر نخونیدش، مثل یک چیز آنتیک و زیبا هم اگر گوشه کتابخونه تون باشه بازم ارزش داره تهیه اش کنید😆😆🌼

اتفاقا توی قرنطینه به شدت کسالت بار و کشدار میشد بنطرم. دق میداد😄😄
ایشالا بعد امتحانا

مرسی بابت ریویوهای زیبات. همیشه دقیق و نکته بین و جذاب می نویسی

مرسی بابت ریویوهای زیبات. همیشه دقیق و نکته بین و جذاب می نویسی"
قربانت ممنون که ریویوو رو خوندی
کتاب سختیه، و جالبه مدتی که از خوندنش میگذره تازه آدم متوجه میشه چه اثر عمیقی رو خونده 🤩🧡
من هم این کتاب رو نیمه کاره رها کردم. با اینکه خیلی شوق داشتم برای خوندنش. ولی موکولش کردم به زمانی دیگر که ذهنم آماده تر باشه