ŷ������

داستان میمون شیناگاوا رو هم گوش کردین ؟
برداشت من از این داستان این بود:
بعضی ادم ها بخشی از زندگی ما را میدزدند، متعلق به خودشون میکنن و رد پایی در وجود ما باقی میگذارند .
یکی با به جا گذاشتن خاطره ای از خود و دیگری با اعمال و رفتار خویش.
درست مثل میمونِ توی قصه . اعضای خانوادۀ میزوکی هرگز او را دوست نداشتند بنابراین اون هم یاد نگرفته بود
چجوری همسرش ، خودش یا کارش را را از ته دل دوست داشته باشد. رد پای خانواده اش همیشه در وجودش خواهد بود
ولی حداقل یاد گرفت با پذیرفتن این موضوع به زندگی خود ادامه دهد.
برای میزوکی میمون نماد خانواده ، رفتار آنها و بخشی از وجودش که دزدیه شده بود و برای دختری که خودکشی کرد میمون نماد حسادت بود.
اگر با این دید به داستان ها نگاه کنین حتما نظرتون عوض میشه

نه گوش نکردم.با این توضیح شما دوست دارم بخونمش امیدوارم بتونم درکش کنم و ارتباط بگیرم باهاش

خوشحام که اینو میشنوم
من هم همه‌�� داستان هاشو نفهمیدم ولی سه تاشونو دوست داشتم ، مرد یخی ، قلوه سنگ و یکیش هم همین میمون شیناگاوا
به نظرم هرکس میتونه برداشت خودش رو داشته باشه از داستان های موراکامی
پس به این راحتی ها نذارینش کنار :)))